کشف ذهن کردی و کرداندیشی

فقدان پشتوانه معرفتی موجب بحران در امر کردی است و این مسئله در حوزه های متفاوت جهان زیست تاریخی از جمله، کنش کردی، تاریخ کردی، ادبیات کردی، سیاست کردی و غیره بازنمود و تأثیر داشته است. به تعبیری، امر کردی شأنیت کردی ندارد، به گونه ای که از حیث معرفت شناختی نمی توان از دانش، سیاست، تاریخ و ادبیات کردی بحث کرد. بررسی این بحران نیازمند شناخت و تحلیل کرد به مثابه یک مسئله وجودی و معرفتی است. کشف ذهن کردی به دنبال پژوهش در باره این بحران معرفت شناختی است. کرد اندیشی به نوعی اندیشیدن به امر وجودی کردی و بررسی جهان زیست کردستان به مثابه یک مسئله معرفتی است؛ از این حیث کرد اندیشی مستلزم استخراج و پرداخت دستگاه مفهومی و چهارچوب زبانی و لوازمات تئوریک خاصی است. کشف ذهن کردی نوعی کرد اندیشی است. کرد اندیشی، پژوهش انتقادی در باره ساحت وجودی و ماهیت امر کردی و اجزا و مؤلفه های آن، و نیز اهتمام به ابتنا و تأسیس آن است؛ به یک معنا، نوعی اندیشیدن در باره امر وجودی کردی و ماهیت و حد استقلال آن است. در کشف ذهن کردی ما به دنبال کشف و شناخت عناصر بنیادی اندیشه دیگری و خود، و همینطور تعامل میان آن دو ، و نیز تأسیس نظامی از مفاهیم و چهارچوب نظری امر وجودی کردی هستیم. به همین جهت از ذهن ایرانی ، عربی، کردی، شرقی و یونانی استفاده می شود تا این عناصر و رگه های معرفتی بازشناسی شوند. به عنوان مثال: بررسی عناصر و مبادی معرفت ایرانی و عربی، و سنت فکری آنان در تأسیس ذهن کردی و ساختار معرفتی آن. نباید کشف ذهن کردی و کرد اندیشی از منظر ایدئولوژی های مدرن و معاصر مانند مباحث ناسیونالیستی، قوم گرایانه، محلی گرایی و یا نژاد پرستانه و دیگری ستیزی تفسیر و درک گردد. از طرفی کرد اندیشی با کرد شناسی و کرد پژوهی متفاوت است، و هر سه آنها در قلمرو کشف ذهن کردی مورد توجه هستند. کرد شناسی در حیطه شرق شناسی قرار می گیرد و غالب شرق شناسان در پی کردولوژی بوده اند و به بررسی جایگاه هستی شناختی و معرفت شناختی کردها و جایگاه تاریخی آنها از حیث اندیشه نپرداخته اند. هرچند کردشناسی در قلمرو شرق شناسی و هویت یابی حایز اهمیت است ولی آنچه کردها بدان نیاز دارند پژوهش در باره امر کردی به مثابه یک کل وجودی و تاریخی است. به نظر می رسد تاریخ : بررسی افکار، جهان بینی، اندیشه و پراکتیس تاریخی اقوام و تأثیر آن باشد. از این زاویه تا کنون به امر کردی توجه جدی نشده است. بحران وجودی و اپیستمولوژیک کردها، فقدان تفکر فلسفی و خصیصه اندیشه گریزی است. کرد اندیشی و کشف ذهن کردی در چارچوب شرق اندیشی، نه شرق شناسی، به دنبال شناخت و تفهیم امر کردی از حیث هستی شناسی، معرفت شناسی و متودولوژیک با رهیافت انتقادی است. لازمه کرد اندیشی، پژوهش های نقادانه و ایجابی در باب امر کردی و ماهیت و عناصر آن است. امر کردی به مثابه یک کلیت وجودی نیازمند کرد اندیشی از حیث تاریخ اندیشه است.

کرد اندیشی بررسی و تبیین امکان و امتناع و فقدان است. امکان کرد اندیشی، امکان اندیشیدن هم هست. پرسش از ماهیت معرفت کردی و مؤلفه ها، عناصر و اجزای عقلانی و اخلاقی آن ما را به واکاوی و بازشناسی در جهان زیست کردی ملزم و با چالش و خودکاوی انتقادی روبرو می سازد. از حیث تاریخ اندیشه، در اندیشه و جهان بینی کردها در مقاطع باستانی(پیشا اسلامی)، اسلامی و معاصر گسست و عدم انسجام مفهومی و محتوایی وجود دارد به نحوی که می توان از بحران معرفت شناختی در اندیشه کردها یاد کرد. از این جهت با فقدان معرفت کردی روبرو هستیم که تشخص اندیشه کردی داشته باشد و برساخته ی ذهن کردی و خصیصه عقل ورزی و عقلانیت آنها باشد. اندیشه سیاسی مادها و جهان بینی عرفی و زمینی آنها در مقام اسلاف کردها در عصر اسلامی و حتی جهان معاصر بازشناخت و بازسازی نگردیده و تداوم نظری نداشته است و نه تنها عناصر و دقایق معرفتی از اندیشه سیاسی در عصر باستان، باززایی و احیا نشده است بلکه پراکسیس تاریخی کردها نیز بر اساس آن شکل نگرفته است. این گسست تاریخی و مفهومی موجب بحران در اندیشه سیاسی کردی گردیده است و این فقدان اندیشه و معرفت کردی و خلأ نظری اش در صورت های دیگر فرهنگ و سنت کردها مانند ادبیات کردی، اخلاق کردی، سینمای کردی، تاریخ کردی، اندیشه سیاسی کردی بسیار محسوس و چشمگیر است. صرف نظر از تلاش های نسبتاً جدی و منسجم در دو دهه اخیر، نمی توان از نوعی سنت فکری کردی(صورت معرفت و نظریه ملی) یاد کرد و اگر از اندیشه و معرفت در سنت فکری کردها دیگری زدایی گردد و ایدئولوژی های سیاسی مدرن و معاصر از آن پیراسته شود چیزی به نام اندیشه و معرفت کردی باقی نمی ماند. هرچند می توان از معرفت و اندیشه و عقلانیت در میان کردها بحث کرد ولی از اندیشه، عقلانیت و معرفت کردی نمی توان سخن به میان آورد. بررسی، شناخت و تبیین بحران هستی شناختی و معرفت شناختی در امر کردی و تجلیات و فراورده های ذهنی و عینی آن مستلزم کرد اندیشی است. به عنوان مثال ذهن کردی ذهن اسطوره ساز نیست و با نظام ، فرمانروایی، قانون و تفکر عقلانی بیگانه است.این تشخص سلبی در امر کردی ناشی از وجود یک نظام معرفتی، و گونه ای اندیشه در باب این ضدیت و فقدانها نیست بلکه از یک سو دقیقاً بیانگر همان فقدان معرفت نظری و امتناع اندیشه عقلانی است و از سوی دیگر محصول عمل زدگی در ذهن دیگری است. عمل کردی مبتنی بر غریزه وجودی است. از دیدگاه چالشی، عمل گرایی کردی، که نوعاً عمل زدگی است در اساس خالی از معرفت و اندیشه کردی است. در حالی که از جهاتی می توان از صورتهای اندیشه و عمل یونانی، آلمانی، ایرانی، چینی و عربی بحث کرد. کلیت کردی استقلال هستی شناختی و معرفت شناختی ندارد و تنها در حوزه پراکسیس تاریخی خود دارای استقلال عمل (در شکل مقاومت، جدال و مبارزه) بوده است که وجه سلبی آن غالب است. امر کردی خالی از اندیشه تاریخی، و به ویژه اندیشه سیاسی است. از این نظر وجه سلبی عمل تاریخی کرد با دو مسئله روبرو بوده است: نخست آنکه کنش تاریخی کردی عموماً واکنشی بوده و در ناحیه مقاومت قدرت فوکویی، در شکل مبارزه و مقاومت، در برابر صورتبندی در معرفت دیگری، همواره مقاومت ورزیده است. این در حالی است که از دیدگاه تاریخ اندیشه، توانمندی تأسیس نظام فکری ، سیاسی و اخلاقی لازم را برای کلیت وجودی خویش، و یا مفصل بندی دیگری نداشته است. دومین مسئله فقدان اندیشه، نظریه، نظام فکری و معرفتی برای کنش تاریخی(فقدان کنش معرفتی) بوده است. از باب فقدان استقلال معرفتی و تئوریک کردها، به نظر می رسد اندیشه ورزی و بحث عقلانی در باب امر سیاسی، امر دینی، امر اجتماعی، امر ادبی و غیره با رویکرد فلسفی و صورتبندی آن در ذهن کردی، ضرورتی انکار ناپذیر است. هرچند در امر کردی معاصر می توان مبانی و پشتوانه های نظری را در سنت روشنفکری غربی کشف و تبیین ساخت، ولی امر کردی فاقد پشتوانه معرفتی و اندیشگی در سنت فکری کردی است. به همین جهت بازخوانی انتقادی سنت فکری کردی بسیار ضروری و راهگشا می باشد؛ از این لحاظ نخبگان، متخصصان و روشنفکران کردی باید به این نیاز پاسخ دهند.

+ posts