کدام فدرالیسم

د. هێرش قادری

احزاب چهارپارچه کردستان، واژه‌ی فدرالیسم و واژهایی شبیه آن را استراتژی مناسبی برای احقاق حقوق و دست یافتن به توافق با دولتهای منطقه می‌دانند سئوال اصلی این است فدرالیسم استراتژی مناسبی است؟ و اگر جواب مثبت است چگونگی طرح آن؟

اصطلاح سیاسی فدرالیسمfederalism، از واژه لاتین foedus که بمعنی عهد و پیمان و قول وقرار است که در آن طرفین مساوی، پیمان شراکت تعهد آوری را ما بین خود منعقد میکنند که بر اساس این تعهد(covenant)، ضمن حفظ هویت و جامعیت فردی خود، هستی (entity ) جمعی تر نوینی را، نظیر خانواده، نهاد سیاسی و غیره، بوجود آورند که بنوبه خود، هویت مستقل و جامعیت خاص خود را دارد. میترای مادی نیز به معنی قرارداد اجتماعی است شمیت در کلوسکا، 1385، 388-390) . تیمه، کلوسکا، همان،554). و اساس دولت مادی بر اساس قرارداد اجتماعی و توافق در هگمتانه بود که خود هگمتانه به معنی محل توافق است در جای دیگری به تفصیل گفته ام. کردها یک بار در تاریخ(به عنوان مفهوم نه خودمختاری امارتهای کردی که به تصمیم دیگریها بند بودند) به قدرت دولتی و استقلال سیاسی دست یافتند انهم در دوره مادها بود که اتفاقا با عملی کردن فدرالیسم که البته در ان روزها اسم دیگری داشت. نه واژه‌ای غربی و خارجی، بلکه برگرفته از دین خود آنها یعنی میترا بود که به معنی قرارداد و توافق است که، کانتونهای امروزی روژآوا و توافق احزاب باشوری و جمهوری کردستان روژهه لاتی، به طور ناخودآگاه، ریشه در هویت سیاسی حاکمیت متکثر دورۀ مادها و تحقق فدرالیسم دارد. آیا امروزه با شعار فدرالیسم، تاریخ تکرار و کردها دوباره به استقلال و هستی سیاسی دست خواهند یافت. فدرالیسم/توافق در دوره مادها اگرچه برای خود مادها ماهیتی خوشایند داشت برای دیگریها نتیجه تراژیک. اما امروزه فدرالیسم برای دیگریها نتایجی خوشایند اما برای خود ما ماهیتی تراژیک به دنبال خواهد داشت به این دلیل که فدرالیسم مادیها در نتیجه توافق قبایل مادی با هم بر علیه دیگری آشور بود اما احزاب کردی امروزی که بازتولید قبیله‌گرایی کلاسیک هستند به دشمنی با خود و از توافق با دیگریها دفاع می‌کنند.فدرالیسمی وارونه که احزاب کوردی شعار آن را می دهند به مانند آن بود که قبایل مادی به جای توافق با هم در هگمتانه(محل توافق) برعلیه آشور، برخی از آن ها با آشور متحد می شدند،برخی با عیلام و برخی با پارسها که، در آن صورت مطلقا بی تاریخ می شدیم و مادی شکل نمی گرفت که امروز به آن رجوع کنیم همان طور که امروز فاقد هرگونه تاریخ سازی هستیم چون برخلاف مادها به جای توافق با هم، با دیگری و اشور زمانه، برعلیه خود متحد می شویم.
در دوره معاصر فرصتهای برای پی ریزی دولت و نظم کردی پیش آمده است مانند دوره ویلسون پس از جنگ جهانی، که در نبود تصویری از نظم کردی، عمل سیاسی کورد با تفکر ترکی، به خدمت وی در می آید و عمل ابزار تحقق نظم ترکی می شود و در مهاباد از استقلال و کردایتی به خودمختاری در چهارچوب ایران محدود می شود یعنی باز هم عمل سیاسی کوردی در خدمت نظم و تئوری ایرانی قرار می گیرد در باشور بستگی به احزاب دارد آیا مثل باکور و روژهه لات مورد اشاره به تاریخ بپیوندد یا تاریخ سازی کند. در نبود مفهوم دولت کوردی، ذهن در بن بست عرفانی عدم خشونت و کنش سیاسی در لوله تفنگ محدود می گردد. برای رهایی از تضاد عمل تراژیک کوردی در تقابل با ذهنیت عرفانی وی، گریزی از مفهوم سازی دولت کوردی نیست. هیچ قومی به اندازه کورد در درازنای تاریخ شورش نکرده و چون امر واقع به عصیان در برابر نظم نمادین نپرداخته است. اما هیچ قومی هم به اندازه کوردها به راحتی با وجود شورش اولیه، تسلیم نشده است. تحلیلها از شورش اولیه و تسلیم بعدی معطوف به خدمت وخیانت، چه از خودی و چه از دیگری است. اما این عصیانهای و تسلیمهای مکرر نه در خدمت و خیانت در تضاد عمل تراژیک با تئوری عرفانی کوردی است. عمل کرد تراژیک در پی نابودی کل است اما ذهن عرفانی وی در پی هضم شدن در کل است. عمل تراژیک برای اثبات ماهیت درونی خویش با منطق دنیای بیرون می جنگد اما ذهنیت عرفانی سعی در هضم شدن در دنیای بیرون در قالب همدلی است. پارادوکس عمل و نظر، نه با پردازش تئوری مناسب نظر برای عمل، بلکه با تسلیم عمل در برابر ذهن عرفان به امتناع کنش سیاسی انجامید. امتناعی که اسم آن را حق خواهی و مظلومیت و دموکراسی خواهی و عدم خشونت نامیدیم و همدلی عرفانی را با پلورالیسم سیاسی به اشتباه گرفتیم.

https://www.facebook.com/zakariaqaderizzz/posts/1546289019016028
+ posts