پس‌انداز بنیان رشد اقتصادی است

فرانک شوستاک


اکثر تحلیلگران اقتصادی پس‌انداز را برای رشد اقتصادی مضر می‌دانند، زیرا پس‌انداز با هزینه‌کرد کمتری همراه است. این تحلیلگران فعّالیّت اقتصادی را همچون جریان دایره‌ای‌شکل پول به تصویر می‌کشند. خرج‌کردن یک فرد به بخشی از درآمد فرد دیگر تبدیل می‌شود و هزینه‌کردن فرد دیگری بخشی از درآمد فرد اوّل می‌شود.
اگر به هر دلیلی اعتماد مردم نسبت به آینده کمتر شود، این احتمال وجود دارد که هزینه‌کرد خود را کاهش دهند و پول بیشتری احتکار کنند. در نتیجه، زمانی‌که یک فرد کمتر خرج می‌کند، وضعیّت فرد دیگری بدتر می‌شود، و او نیز به‌نوبه‌ی خود مخارج خود را کاهش می‌دهد.
یک دور باطل پدیدار می‌شود -کاهش اعتماد مردم باعث می‌شود آن‌ها کمتر خرج کنند و پول بیشتری احتکار کنند. این امر فعّالیّت‌های اقتصادی را دچار رکود و کسادی می‌کند و در نتیجه باعث می‌شود مردم بیشتر احتکار کنند و… . استدلال می‌شود که علاج این مشکل تزریق پول از سوی بانک مرکزی است.
با قرار گرفتن پول نقد بیشتر در دست مردم، اعتماد مصرف‌کننده بالا می‌رود. سپس مردم بیشتر خرج خواهند کرد و جریان دایره‌ای‌شکل پول دوباره برقرار خواهد شد. به‌نظر می‌رسد آنچه مانع رونق اقتصادی می‌شود، رفتار بوالهوسانه‌ی مصرف‌کننده است، که به‌صورت کاهش ناگهانی تقاضا خود را نشان می‌دهد.
با این‌حال، آیا تقاضا به خودی خود می‌تواند باعث رشد اقتصادی شود؟ در اینجا چیزی درباره‌ی کالا گفته نشده است. آیا باید آن‌ها را بدیهی فرض کنیم؟ آیا کالاها همیشه وجود دارند و تنها چیزِ لازم وجود تقاضا است؟
کمبود ابزار مانع تقاضا می‌شود
آنچه مانع تقاضای افراد می‌شود، تمایل روانی آن‌ها نیست، بلکه در دسترس بودن ابزار است. هرگز مشکل تقاضا به خودی خود نمی‌تواند وجود داشته باشد، بلکه مشکل ابزاری برای تطبیق تقاضا است. در جهان واقعی، فرد پیش از تقاضای کالا و خدمات، باید تولیدکننده باشد.
باید کالاهای مفیدی تولید کرد که قابل تبادل با سایر کالاها باشند. مثلاً وقتی نانوا نان تولید می‌کند، همه‌ی نان‌ها را برای مصرف شخصی خود تولید نمی‌کند. بیشتر نانی که او تولید می‌کند با کالاهای تولیدکنندگان دیگر مبادله می‌شود. این بدان معناست که نانوا از طریق تولید نان، تقاضای خود را عملی می‌کند.
تقاضا به خودی خود نمی‌تواند وجود داشته باشد. تقاضا محدود به تولید قبلی است -این تولید نان است که به نانوا اجازه می‌دهد تا کالاهای مختلف را به‌دست آورد. نان ابزار پرداخت نانوا است.
بنابراین تقاضا محدود به تولید است. از این‌رو، آنچه به اقتصاد رونق می‌بخشد، تقاضا نیست بلکه تولید کالا است. از این نظر، تولیدکنندگان، و نه مصرف‌کنندگان، موتور رشد اقتصادی هستند.
به عقیده‌ی جیمز میل،
هنگامی‌که کالا را به بازار می‌برید، چیزی که دنبال آن هستید مشتری برای خرید کالا است. ولی برای خرید باید استطاعت پرداخت را داشت. بنابراین بدیهی است که ابزارِ جمعیِ پرداخت موجود در کلّ کشور است که کلّ بازار کشور را تشکیل می‌دهد. ولی ابزار جمعی پرداخت کلّ ملّت در کجاست؟ آیا این ابزار شامل تولید سالانه آن، در قالب درآمد سالانه توده‌ی نمی‌شوند؟ ولی اگر قدرت خرید یک ملّت دقیقاً با تولید سالانه آن سنجیده شود، که بی‌گمان همین‌طور هم هست، هرچه محصول سالانه را بیشتر کنید، با همین اقدام بازار ملّی، قدرت خرید و خرید واقعی ملّت را بیشتر می‌کنید… . بنابراین به‌نظر می‌رسد که تقاضای یک ملّت همیشه برابر با محصول یک ملّت است. این در واقع باید چنین باشد؛ چراکه باید پرسید تقاضای یک ملّت چیست؟ تقاضای یک ملّت دقیقاً همان قدرت خرید آن است. ولی قدرت خرید آن ملّت چیست؟ بدون شک میزان تولید سالانه‌ی آن. بنابراین میزان تقاضای آن و میزان عرضه‌ی آن همیشه دقیقاً هم‌اندازه است.
برای مثال، اگر یک جمعیّت پنج نفره صد سیب‌زمینی و بیست گوجه‌فرنگی تولید کند، این تمام چیزی است که می‌توانند تقاضا و مصرف کنند. هیچ ترفندی از سوی حکومت و بانک مرکزی نمی‌تواند تقاضای مؤثّر آن‌ها را افزایش دهد. تنها راه افزایش توانایی آن‌ها برای مصرف بیشتر، افزایش توانایی آن‌ها برای تولید بیشتر است. آنچه رشد تولید کالاها را محدود می‌کند، ابزار و ماشین‌آلات، یعنی کالاهای سرمایه‌ای موجود است؛ و این همان چیزی‌ست که بهره‌وری کارگران را افزایش می‌دهد. ابزار و ماشین‌آلات به‌راحتی در دسترس قرار نمی‌گیرند؛ آن‌ها باید ساخته شوند.
برای ساخت آن‌ها، مردم باید کالاهای مصرفی ذخیره‌شده را اختصاص دهند تا افراد فعّال در تولید ابزار و ماشین‌آلات را تقویّت کنند.
از آنجاکه با پس‌انداز تولید کالاهای سرمایه‌ای امکان‌پذیر می‌شود، پس بدیهی است که پس‌انداز قلب رشد اقتصادی است و استانداردهای زندگی مردم را ارتقا می‌دهد. بهبود زیرساخت‌ها به‌خاطر کالاهای سرمایه‌ای بهتر باعث تقویّت رشد اقتصادی می‌شود.
بهبود زیرساخت به‌نوبه‌ی خود می‌تواند به‌دلیل افزایش مجموع پس‌انداز، یعنی مجموع کالاهای مصرفی رخ دهد. از این‌رو، هر چیزی که مجموع پس‌انداز را تضعیف کند، چشم‌انداز رشد اقتصادی را تضعیف می‌کند.
پول و پس‌انداز: چه رابطه‌ای برقرارست؟
عرضه‌ی پول ماهیّت پس‌انداز را تغییر نمی‌دهد. پول نقش واسطه‌ی تبادل را ایفا می‌کند. پول امکان را فراهم می‌کند که محصول یک تولیدکننده با محصول تولیدکننده‌ی دیگر مبادله شود. شایان ذکر است که در حالی‌که پول به‌عنوان واسطه‌ی تبادل عمل می‌کند، کالایی تولید نمی‌کند؛ بلکه فقط امکان مبادله‌ی کالا را فراهم می‌کند.
افزون بر این، در اقتصاد پولی، پرداخت نهایی همان کالا در ازای کالای دیگر است. نانوا نان خود را با پول مبادله می‌کند و سپس پول به‌دست‌آمده را برای خرید کالاهای دیگر می‌پردازد و این یعنی که با نان خود بهای آن کالاها را می‌پردازد. پول فقط به تسهیل این پرداخت کمک می‌کند.
یکی دیگر از نقش‌های مهمّ پول، تسهیل کانال پس‌انداز است. وقتی نانوا نان خود را به یک دلار به کفاش می‌فروشد، در واقع نان پس‌انداز خود یعنی نان مصرف‌نشده‌ی خود را به کفاش داده است.
نان کفاش را تقویّت می‌کند و به او اجازه می‌دهد تا به ساخت کفش ادامه دهد. توجّه داشته باشید که پولی که نانوا دریافت کرده به‌طور کامل توسّط نان ذخیره‌شده‌ی او تأمین می‌شود. تبادل پس‌انداز یک فرد با پول، از تولید فرد دیگری حمایت می‌کند، و او با مبادله‌ی پس‌انداز خود با پول، از فرد سومی حمایت می‌کند.
حال، زمانی‌که یک شرکت سهام یا اوراق قرضه منتشر می‌کند، پول دریافتی برای این ابزارهای مالی شرکت را قادر می‌سازد تا سهمی از پس‌اندازهای مختلف را به‌دست آورد که این او را قادر می‌سازد تا اهداف برنامه‌ریزی‌شده‌ی خود را دنبال کند.
آیا این استدلال که افراد در پول امساک و صرفه‌جویی می‌کنند معتبر است؟ ما در پول خود صرفه‌جویی نمی‌کنیم، بلکه از آن به‌عنوان یک واسطه‌ی تبادل و کانال پس‌انداز استفاده می‌کنیم.
افزون بر این، هنگامی‌که فردی پول احتکار می‌کند، پولی را پس‌انداز نمی‌کند، بلکه تقاضای خود را برای پول به‌کار می‌بندد. به‌کارگیری تقاضای پول، آن‌طور که عوام فکر می‌کنند، هرگز نمی‌تواند چیز بدی باشد.
افزایش پول و رشد اقتصادی
وقتی پول به‌دلیل سیاست پولی بی‌قاعده‌ی بانک مرکزی «از هوا» خلق می‌شود، تبادل هیچ با پول و سپس پول با چیزی، یعنی تبادل هیچ چیز با چیزی.
تبادل هیچ با چیزی، معادل است با مصرفی که تولید از آن پشتیبانی نمی‌کند. افزایش مصرفی که از سوی تولید حمایت نمی‌شود باید پس‌انداز را از فعّالیّت‌های مولّد ثروت به فعّالیّت‌های غیرمولّد ثروت منحرف کند.
این امر جریان‌یافتن پس‌انداز به مولّدان ثروت را تضعیف می‌کند، و سبب تضعیف جریان تولید می‌شود، یعنی رکود اقتصادی به بار می‌آورد. برای مثال، زمانی‌که پول خلق‌شده «از هیچ» مصرفی را که با تولید قبلی پشتیبانی نمی‌شود، بالا می‌برد، میزان پس‌اندازی را، که از تولید کالاهای مولّد ثروت حمایت می‌کند، کاهش می‌دهد.
این به‌نوبه‌ی خود تولید کالاهای تولیدکننده‌ی ثروت را تضعیف می‌کند و، در نتیجه، تقاضای مؤثّر آن تولیدکننده برای کالاهای تولیدکننده‌ی دیگر را تضعیف می‌کند. مولّد ثروت دیگر نیز مجبور است تولید کالاهای خود را کاهش دهد و در نتیجه تقاضای مؤثّر او برای کالاهای تولیدکننده‌ی سوم و غیره را تضعیف کند.
شایان ذکر است که آنچه باعث تضعیف تقاضای کالاها شده، رفتار بوالهوسانه‌ی ناگهانی مصرف‌کنندگان نیست، بلکه تزریق پول از سوی بانک مرکزی است که تقاضای مؤثّر را تضعیف کرده.
به ازای هر دلاری که «از هوای رقیق» تولید می‌شود، به همان میزان پس‌انداز کاهش می‌یابد. توجّه داشته باشید که تا زمانی‌که مجموع پس‌انداز در حال گسترش است، بانک مرکزی و مقامات حکومتی می‌توانند این تصوّر را ایجاد کنند که سیاست‌های پولی و مالی بی‌بندوبار اقتصاد را رونق بخشیده است، ولی این توهّم زمانی‌که مجموع راکد می‌شود یا شروع به کاهش می‌کند، از بین می‌رود.
حذف وابستگی تقاضا به تولید کالا از طریق تزریق پول و مخارج حکومت امکان‌پذیر نیست. برعکس، سیاست‌های مالی و پولی بی‌قاعده احتمالاً مولّد ثروت را فقیر می‌کنند و توانایی او را برای تولید کالا تضعیف می‌کند -و این امر تقاضای مؤثّر را تضعیف می‌کند.


نتیجه
آنچه باعث توسعه‌ی جریان تولید کالا و خدمات می‌شود پس‌انداز است نه تقاضا. این پس‌انداز است که باعث تولید می‌شود، و از طریق آن می‌توان تقاضایی برای کالاها داشت.
هیچ تقاضای مؤثّری بدون تولید قبلی امکان‌پذیر نیست. اگر غیر از این بود، مدّت‌ها پیش فقر در جهان ریشه‌کن شده بود. به‌هرحال، هر فردی آرزوی داشتن یک زندگی خوب و راحت را دارد. چیزی که همیشه این آرزوها را خنثی می‌کند، ابزارها هستند؛ ابزارهایی که باید تولید شوند.
هر تلاشی برای ایجاد این توهّم که خواسته‌های مردم به نحوی می‌تواند از طریق چاپ پول برآورده شود، دیر یا زود با واقعیّت‌های جهان از بین می‌رود -این واقعیّت که نمی‌توان از هیچ، چیزی خلق کرد.