گزارش نهادهای امنیتی ایران : کریدور کردستان

کریدور کردستان؛ حلقه‌ی پنهان در شکل‌گیری اپوزیسیون برون‌مرزی

نوشته سردبیر نهاد مطبوعاتی: سعید پرسا

در تحلیل ساخت قدرت و نهادهای اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور، یک مسیر کلیدی و تقریبن همیشه پنهان وجود دارد: کریدور کردستان عراق. این مسیر، تنها یک راه جغرافیایی برای خروج از ایران نیست؛ بلکه شبکه‌ای نیمه‌نهادی از حمایت، تصدیق، و انتقال سیاسی است که در پنجاه سال گذشته، بی‌وقفه نیروی انسانی اپوزیسیون را تولید کرده است. با وجود اهمیت تعیین‌کننده‌اش، هنوز در ادبیات سیاسی و پژوهشی اپوزیسیون به‌عنوان یک سازوکار مستقل مورد بررسی قرار نگرفته؛ گویی هزاران عبور و نجات سیاسی از این مسیر، تنها تصادفی تاریخی بوده‌اند.

    این یادداشت فارغ از نقش سیاست احزاب کردستان در شکل‎گیری جنبش‎های مبارزاتی، سازماندهی نیروها  در داخل کشور، اعتصابات عمومی و… فقط بر «کریدور کردستان» نظر دارد و تلاش می‎کند جایگاه سیاسی این کریدور را ترسیم کند.

ریشه‌های یک مسیر

اپوزیسیون برون‌مرزی امروز، از فعالان، روزنامه‌نگاران، دانشجویان و محکومان امنیتی تشکیل شده که در مقاطع مختلف، ناچار به خروج غیررسمی از ایران شدند. از دهه‌ی شصت تا امروز، یکی از امن‌ترین و کارآمدترین راه‌های خروج، مسیر کردستان عراق بوده است. فعالان سیاسی از طریق مرزهای کوهستانی مریوان، سردشت و بانه، وارد اقلیم کردستان می‌شدند و پس از عبور، تحت حمایت مستقیم احزاب کرد قرار می‌گرفتند: کومله‌ی علیزاده، کومله‌ی مهتدی، حزب دموکرات کردستان ایران و گاه شاخه‌های دیگر.

این احزاب، که از نخستین سال‌های پس از انقلاب پایگاه‌های نظامی و سیاسی خود را در اقلیم مستقر کرده‌اند، در طول این دهه‌ها به‌صورت غیررسمی به پناهگاه سیاسی برای صدها فعال بدل شدند. در کمپ‌ها و پایگاه‌هایشان، برای پناه‌جویان مکان امن، امکانات اولیه، مشاوره‌ی حقوقی و پیوند با نهادهای بین‌المللی فراهم می‌شد. برخلاف مسیر ترکیه که بسیاری از پناه‌جویان در آن بازگردانده یا بازداشت شدند، اقلیم کردستان نه‌تنها امنیت نسبی داشت، بلکه شبکه‌ای سازمان‌یافته برای همراهی تا مقصد نهایی فراهم می‌کرد.

به همین دلیل، از دهه‌ی ۱۳۶۰ تا پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی»، هزاران نفر از این مسیر عبور کردند. بسیاری از چهره‌های امروز اپوزیسیون در اروپا، آمریکا و کانادا، نخستین روزهای تبعید خود را در اردوگاه‌های همین احزاب گذرانده‌اند. اما این واقعیت هرگز در گفتمان رسمی اپوزیسیون بازتاب نیافت. کردستان، همواره حاشیه‌ی جغرافیایی و ذهنیِ اپوزیسیون باقی ماند؛ در حالی که بدون این مسیر، بخش قابل توجهی از آن اساسن شکل نمی‌گرفت.
سازوکار نهفته‌ی یک نهاد

اگر از منظر علوم سیاسی به این پدیده نگاه کنیم، «کریدور کردستان» یک نهاد واسطِ غیررسمی است که سه کارکرد اصلی دارد:

    حفاظت: تأمین مکان امن، جلوگیری از بازداشت یا تحویل به ایران، و محافظت فیزیکی از فعالان تا زمان دریافت ویزا یا مجوز پناهندگی.
    تصدیق سیاسی: صدور گواهی‌های حزبی، ثبت روایت‌های مستند از کنشگری سیاسی(به اصطلاح نوشتن کیس) و ایجاد اعتبار حقوقی در پرونده‌های پناهندگی.
    میانجی‌گری اداری:  ارتباط با احزاب حاکم در کردستان عراق، ارتباط مستقیم با دفاتر سازمان ملل (UNHCR)، کنسولگری‌ها و سازمان‌های غیردولتی بین‌المللی.

این سه کارکرد، استخوان‌بندیِ نهادی یک فرایند انتقال سیاسی را می‌سازند. آنچه در مسیرهای جایگزین -مانند ترکیه یا ارمنستان- به شکل فردی، فرساینده و پرریسک انجام می‌شود، در اقلیم کردستان با شبکه‌ای جمعی و سازمان‌یافته پیش می‌رود. در واقع، اینجا ما با چیزی مواجهیم که نظریه‌پردازان جنبش‌های اجتماعی آن را Movement Support Institution می‌نامند: نهادی که ظرفیت مادی و انسانی جنبش را در تبعید حفظ و بازتولید می‌کند.
کنشگران و مناسبات قدرت

در این سازوکار چند سطح از کنشگر حضور دارند:

    احزاب کرد: صاحبان زیرساخت امنیتی، شبکه‌ی محلی و دانش جغرافیایی.
    کنشگران عبوری: فعالانی که در خطر فوری هستند و خروج‌شان نه انتخاب، که اجبار است.
    میانجی‌ها: شبکه‌های انسانی محلی، وکلای حقوق‌بشر و فعالان ارتباط‌ دهنده.
    نهادهای نهایی: سازمان ملل، سفارت‌ها و کشورهای پناهنده‌پذیر.
    ناظران و مخالفان: جمهوری اسلامی و برخی دولت‌های منطقه که سعی در مختل کردن این کریدور دارند.

تعادل قدرت میان این بازیگران تعیین می‌کند چه کسی و چگونه از مرز می‌گذرد و نهایتن، چه ترکیبی از نیروها اپوزیسیون خارج از کشور را شکل می‌دهد. در واقع، اپوزیسیون دیاسپورایی، محصول هم‌زمان همکاری و رقابت این لایه‌هاست.
منطق منابع و بازتولید قدرت

احزاب کُرد در این فرایند، منابع کمیاب و حیاتی فراهم می‌کنند: پناهگاه امن، نظام اداری قابل‌اعتماد، شبکه‌ی حقوقی بین‌المللی و اعتبار سیاسی در سطح سازمان ملل. این منابع باعث می‌شود زمان انتظار تا استقرار فعالان به‌طور چشمگیری کاهش یابد. از منظر نظریه‌ی بسیج منابع، این فرایند نوعی «تبدیل سرمایه‌ی سازمانی به سرمایه‌ی سیاسی فردی» است. پناه‌جو از اعتبار حزب استفاده می‌کند تا مشروعیت سیاسی‌اش را اثبات کند، و در مقابل، حزب از صدای او در خارج از کشور برای تقویت حضور بین‌المللی خود بهره می‌گیرد.

اما در گفتمان رسمی اپوزیسیون، این چرخه تقریبن حذف شده است. احزاب کرد در مقام «ابزار طبیعی» دیده می‌شوند نه زیرساخت و بعد، شریک سیاسی. نتیجه، شکل‌گیری نوعی «نابرابری نمادین» است: مرکز (مرکزگرایانِ اپوزیسیون) از مشروعیت و نیروی انسانی تغذیه می‌کند، اما مرز (کردستان) هزینه‌ی امنیتی و انسانی را می‌پردازد.
تغییر جغرافیای فرصت

در سال‌های اخیر، با افزایش ناامنی در ترکیه و استرداد پناه‌جویان سیاسی به ایران، اقلیم کردستان عملن به مسیر غالب و ترجیحی خروج سیاسی بدل شده است. ثبات نسبی سیاسی و حضور احزاب با سابقه، به فعالان این اطمینان را داده که می‌توانند بدون ترس از بازگرداندن، مراحل اداری را طی کنند.

در منطق «ساختار فرصت سیاسی»، کردستان عراق یک فضای نیمه‌آزاد فراهم کرده است: هزینه‌ی کنش کاهش یافته، ریسک امنیتی کم شده و احتمال موفقیت حقوقی افزایش یافته است. این تغییر، ترکیب اپوزیسیون برون‌مرزی را نیز دگرگون کرده است. نسل تازه‌ای از فعالان زن، روزنامه‌نگاران مستقل و هنرمندان معترض، خروج خود را مدیون همین مسیر هستند؛ نسلی که اگر این کریدور وجود نداشت، شاید هرگز امکان خروج نمی‌یافت.
سه کارکرد نامرئی

در ورای حفاظت و تسهیل اداری، کریدور کردستان سه کارکرد پنهان اما بنیادین دارد:

۱. تصدیق سیاسی (Certification): پرونده‌ی پناه‌جویان با مهر یک حزب معتبر، از سطح روایت شخصی به سطح سند سیاسی ارتقا می‌یابد؛ امری که نزد نهادهای بین‌المللی تعیین‌کننده است.

۲. جامعه‌پذیری سیاسی: زندگی موقت در کمپ‌های حزبی باعث شکل‌گیری زبان و هویت مشترک میان تبعیدیان می‌شود؛ بسیاری از روابط شبکه‌ای اپوزیسیون، ریشه در همان تجربه‌ی چندماهه دارند. زیرا جامعه‎پذیری اولیه باعث عدم فروپاشی روانی پناه‎جو می‎گردد و این مرحله‎ی مهم با حضور جامعه‎ی احزاب راحت‎تر گذرانده می‎شود.

۳. شبکه‌سازی برون‌مرزی: ارتباط با رسانه‌ها و سازمان‌های حقوق‌بشری در همان دوره‌ی اقامت اولیه شکل می‌گیرد و بعدها در اروپا به شبکه‌های فعال بدل می‌شود.

این سه‌گانه، چیزی را می‌سازد که می‌توان آن را « DNA فرهنگی و ارتباطی اپوزیسیون ایرانی » نامید؛ عنصری که در مسیرهای فردیِ پراکنده، به ندرت پدید می‌آید.
اقتصاد سیاسیِ کریدور

احزاب کُرد در قبال میزبانی فعالان، هزینه‌های واقعی و سنگینی می‌پردازند: تهدیدهای نظامی جمهوری اسلامی، حملات موشکی و پهپادی به پایگاه‌ها، فشار دیپلماتیک از سوی بغداد و تهران، و خطر نفوذ امنیتی. با این حال، این هزینه‌ها برایشان نوعی سرمایه‌ی اخلاقی و سیاسی تولید می‌کند؛ زیرا به‌عنوان تنها بازیگران ایرانی شناخته می‌شوند که در عمل از حقوق پناه‌جویان و مخالفان دفاع کرده‌اند.

مشکل آنجاست که اپوزیسیون مرکزگرا با نادیده‌گرفتن این نقش، نوعی مبادله‌ی ناعادلانه را تثبیت می‌کند: سود نمادین و مشروعیت در مرکز انباشته می‌شود، اما خطر و هزینه در مرز باقی می‌ماند. این حذف ساختاری، نه‌تنها مانع از عدالت سیاسی درون اپوزیسیون می‌شود، بلکه مشروعیت اخلاقی آن را نیز تضعیف می‌کند.
بحران نمایندگی و شکنندگی ساختار

نتیجه‌ی این وضعیت، سه بحران اصلی خواهد بود:

۱. تداوم مرکز/حاشیه: کردستان به عنوان ابزار طبیعی دیده می‌شود، نه زیرساخت و شریک؛ در نتیجه، رابطه‌ی عمودی میان اپوزیسیون مرکز و نیروهای مرزی بازتولید می‌شود.

۲. وابستگی پنهان: اپوزیسیون به سیستمی تکیه دارد که نقش آن را انکار می‌کند؛ هر اختلال در کریدور، به فلج شدن روند تولید نیروی انسانی منجر می‌شود.

۳. اختلال در نمایندگی: مطالبات سیاسی کردها -از فدرالیسم تا حقوق فرهنگی- در گفتمان ملی اپوزیسیون کم‌تر بازتاب می‌یابد، در حالی که همان نیروها ستون انسانی این اپوزیسیون‌اند.
ریسک‌ها و تهدیدهای پیش‌رو

در شرایط کنونی، این کریدور با چهار نوع تهدید روبه‌رو است:

    امنیتی: حملات موشکی ایران به خاک اقلیم و تهدید فعالان در کمپ‌ها.
    حقوقی: تغییر سیاست‌های پناهندگی اروپا و تراکم پرونده‌ها در UNHCR.
    سیاسی: تلاش برای بازنویسی روایت به‌گونه‌ای که نقش کردها به «کمک طبیعی» فروکاسته شود.
    اخلاقی: نابرابری در توزیع خطر و پاداش؛ کردها هزینه می‌دهند، اما پاداش رسانه‌ای و مالی نصیب اپوزیسیون مرکزی می‌شود.

راهکار برای ترجمه‌ی نهادی

برای رفع این نابرابری و به رسمیت شناختن نقش کردها در ساخت اپوزیسیون، چند اقدام عملی پیشنهاد می‌شود:

    پیمان گذار امن: توافق رسمی میان احزاب کُرد و ائتلاف‌های اپوزیسیون برای تعریف استانداردها، حقوق و مسئولیت‌های متقابل.
    صندوق هم‌بنیاد: اختصاص بخشی از کمک‌های مالی دیاسپورا به صندوق مشترکی برای پوشش هزینه‌های امنیتی و پناهی در اقلیم.
    گواهی مشترک: تدوین پروتکل مشترک میان احزاب و سازمان‌های حقوق‌بشری برای صدور گواهی‌های معتبر پناهندگی.
    حافظه‌نگاری سیاسی: ایجاد آرشیو امن از روایت‌های عبور و حمایت برای جلوگیری از پاک‌شدن حافظه‌ی تاریخی.
    نمایندگی تضمین‌شده: اختصاص کرسی‌های مشخص برای احزاب کرد در شوراهای راهبری اپوزیسیون برون‌مرزی.

این اقدامات، تنها شکل نمادین عدالت نیستند؛ بلکه به استحکام ساختار اپوزیسیون و کاهش شکنندگی آن در برابر بحران‌ها کمک می‌کنند.
جمع‌بندی

کریدور کردستان، صرفن یک مسیر جغرافیایی نیست؛ یک زیرساخت سیاسیِ بی‌صدا است که پنج دهه است نیروی انسانی، امنیت و روایت اپوزیسیون ایرانی را تولید کرده، بی‌آنکه نامش در تحلیل‌ها آمده باشد. این مسیر، شبیه رگی پنهان در پیکر اپوزیسیون است: هر ضربه به آن، کل سیستم را دچار کم‌خونی می‌کند.

بازشناسی نقش احزاب کُرد، صرفن ادای دین تاریخی نیست، بلکه پیش‌شرط بازسازی یک اپوزیسیون عادلانه، منسجم و واقع‌گراست. تا زمانی که اپوزیسیون ایرانی(فارغ از نقش بی‎بدیل احزاب کردستان در سازماندهی اعتصابات، تجمعات موثر، جهت‎دهی به اعتراضات و…) «جایگاه کریدور کُردستان» را در معادلات خود نپذیرد، همچنان بر پایه‌ی فراموشی بنا خواهد شد؛ و سیاستی که بر فراموشی بنا شود، دیر یا زود به بازتولید همان نابرابری‌هایی می‌انجامد که علیه آن برخاسته بود.

منبع

چشما