زندگینامه دکتر عبدالله مردوخ

“عبداله مردوخ” مورخ، محقق و مترجم سخت کوش در سال ١٣٢٧ شمسى در شهر “سنندج” مرکز استان کوردستان ایران به دنيا آمده است. او تحصيلات ابتدایى و متوسطه را در زادگاهش به پايان رساند و در سال ١٣٤٧، در دانشكده ادبيات و علوم انسانى “دانشگاه تهران” در رشته تاريخ به ادامه تحصيل پرداخت؛ در اين سالها همزمان كارمند راديو تلويزيون ملى ايران هم بوده است. كار او نويسندگى و بررسى برنامه و مطبوعات عربى و انگليسى بود. در همين دوران به مساعدت و تشويق استاد فقيدش “رضا آذرخشى” در “انجمن ايران و شوروى” آن روزگار و همچنين در محضر خود استاد به فراگيرى زبان روسى پرداخت.در سال ١٣٥١، به سمت مسول خبر اما در لباس أفسر وظيفه در راديو تلويزيون مركز “سنندج” مشغول بكار شد. در سال ١٣٥٢، از طرف اداره “ساواك” در محل كار دستگير شد و در تفتيش منزل از كتاب و روزنامه و يادداشت هرچه داشت به غارت برده شد! مدتى در زندان هاى “كميته ضد خرابكارى” و “قصر” زندانى شد. شرح اين دوران را در سال ١٩٩٣، در پاريس در كتابى به زبان فرانسه با همكارى يك روزنامه نگار فرانسوى آورده است. اين كتاب به زبان فارسى نیز ترجمه شده است. پس از زندان، اقامت در “سنندج” براى او ممنوع و تحت نظر اداره “ساواك” در راديو تلويزيون تهران اما به صورت بلاتكليف تا مدتى سرگرم كار بود؛ در اين ايام، او را از هرگونه نوشتن غير ادارى ممنوع کردند.در سال ١٣٥٥، فوق ليسانس رشته تاريخ را در همان دانشكده به پايان رسانيد. تز فوق ليسانس او تحت اين عنوان بود: “قيام دمدم در زمان شاه عباس صفوى”.كار در سازمان راديو تلويزيون ملى ايران علیرغم محيط نامانوس آن، فرصت مناسبى براى وى پيش آورد تا با نويسندگان و شاعران و مترجمان و هنرمندان بسيارى آشنا شود كه اين آشنایى بعدها به دوستى پايدارى ميان آنان تبديل گردید، از جمله: “جميل روژييانى” مورخ و اديب، “سواره ايلخانيزاده” شاعر و نويسنده، رجل سياسى شاعر و نويسنده معروف كوردستان عراق “ابراهيم احمد” نويسنده رمان “ژانى گه‌ل” (در باره آشنایى و دوستى او با “ابراهيم احمد”، اخيرا در سليمانيه كتاب خاطرات مانندى به زبان كوردى به چاپ رسانيد.)، و شاعر پر احساس و شيرين سخن كوردستان عراق “احمد هردى”، و…خفقان و زندگى تحت نظر اداره “ساواك” همه امكانات و حقوق اجتماعى را از او سلب كرده بود، پس ناگزير به فكر ترك كشور افتاد ؛ اين امر به ترغيب و أقدامات مجدانه يكى از همكاران صاحب نفوذ او ميسر گرديد. در سال ١٣٥٥، أقدام به درخواست گذرنامه ميكند كه به او اطلاع ميدهند ممنوع الخروج است و حق دريافت گذر نامه را ندارد! در همين ايام سخت و سياه در امتحان دوره دكتراى تاريخ در دانشگاه تهران شركت ميكند و پذيرفته ميشود مشروط به اينكه بايد كتابى چاپ شده در دست داشته باشد. در اين زمان كتاب “قيام شيخ عبيداله شمزينى” در كوردستان را به چاپ ميرساند. سرانجام، زحمات دوستانه همكارش موثر افتاده و موفق به دريافت گذرنامه ميشود که در اواخر تابستان سال ١٣٥٥، دانشگاه و ايران را رها كرده و به فرانسه رهسپار گرديد. سپس، در دانشگاه “سوربن” پاريس در رشته تاريخ به ادامه تحصيل پرداخت. در سال ١٣۵۶(۱۹۷۸) اولين رساله خود را تحت عنوان “مواد و منابع تاريخى براى تدوين تاريخ امارت كورد اردلان” تقديم دانشگاه كرد.در اواخر سال ١٩٨٠، به ايران برمیگردد و به سمت مدير راديو تلويزيون مركز “مهاباد” به كار مشغول ميشود.به حكم كار و وظيفه‌اى كه داشت، در اين سال ها ناظر حوادث دلخراشى بود همچون فرمان جهاد خمينى بر ضد كوردها، جنگ سنندج، مقاومت مردم سنندج، محاصره مردم مهاباد، قتل عام مردم روستاهاى “قارنه” و “قلاتان”، إعدام هاى دسته جمعى جوانان كوردستان به حكم خلخالى، مذاكرات هيات ويژه با نمايندگان مردم كورد و احزاب سياسى كوردستان و بالاخره اعمال ننگين جاش‌ها.پس از اشغال كوردستان از سوى ارتش و سپاه پاسداران، از طرف دولت وقت از كارش منفصل ميشود و ناچار يكبار ديگر راه مهاجرت را در پيش ميگيرد و به فرانسه بازميگردد. در غياب او، خانه اش را مصادره و كتابخانه نفيسش را با همه نوشته هايش به يغما ميبرند.در اين سالها، علاوه بر كار و تلاش معاش در پاريس به تدوين پايان نامه دكترايش مشغول گرديد و سرانجام در سال ١٩٨٨، تز خود را تحت عنوان “مساهمه در پژوهش تاريخ كورد تحت حكومت سلسله اردلان از سده شانزدهم تا سده نوزدهم” ارایه و از آن دفاع كرد. در همين سال، با مجلات فرانسوى Abstracta iranica” و Studia” “iranica و مجلات فارسى “زمان نو” و “الفبا” و مجلات كردى “گزنگ” و “رابوون” همكارى داشت. همچنین، به عنوان استاديار در مدرسه زبان هاى شرقى وابسته به دانشگاه “سوربن” به تدريس زبان و ادبيات كوردى كلاسيك و مدرن مشغول شد. همزمان، دایره المعارف “ایرانيكا” كه در نيويورك به زبان انگليسى چاپ ميشود را آغاز كرد كه تا به امروز هم ادامه دارد.طی اين سالها به حكم كار پژوهشگرى با مراكز تحقيقاتى متعدد آشنا و سپس با أعضاى آنها رابطه دوستى بر قرار كرده است، از جمله “انستيتوى خاور شناسى روسيه”. در سال ١٩٩٣، در “انستيتوى سلاو” وابسته به دانشگاه “سوربن” به تحصيل در تاريخ روسيه سده نوزدهم پرداخت. حاصل اين دوران كتاب حجيمى است در سه جلد به نام “از پوشكين تا گوركى”؛ جلد اول : نجيبزادگان انقلابى . جلد دوم: دموكرات هاى انقلابى. جلد سوم: ماركسيسم در روسيه. در كنار پژوهش هاى مربوط به “تاريخ روسيه در سده نوزدهم”، متونى هم از آثار ادبى نوبسندگان روس را از متون روسى و فرانسوى(همزمان) به فارسى و كوردى ترجمه كرده است: “سفر به ارضروم” اثر “الكساندر پوشكين” (ترجمه به زبان فارسى)، “پدران و فرزندان” اثر “ايوان تورگنيف” ( ترجمه به زبان كردى)، “قهرمانى از عصر ما” اثر “ميخایيل لرمونتوف” (ترجمه به زبان كردى)، و “تاراس بولبا” اثر “نيكولاى گوگول” (ترجمه به زبان كردى) است. در زمينه تحقيقات كوردشناسى طى اين سال ها سرگرم اين آثار بوده است:- آماده سازى متن علمى انتقادى شرفنامه تاليف شرف الدين بدليسى در تاريخ كوردستان.- آماده سازى چهار ذيل بر شرفنامه- آماده سازى متن علمى انتقادى تاريخ الاكراد اثر ماه شرف مستوره كوردستانى در تاريخ كوردستان اردلان. به انضمام دو ذيل.- اماده سازى متن علمى انتقادى حديقه ناصريه ، اثر ميرزا على اكبر منشى در تاريخ و جغرافيای كوردستان اردلان.- چاپ متن فارسى “عقاید” اثر ماه شرف “مستوره كردستانى” (سوئد)- ترجمه به زبان كوردى از اثر “احمد خداداده” موسوم به “روزگار سياه كارگر” (سوئد).ترجمه كتاب : “زمانى كه در كردستان بودم” به زبان كوردى اثر بانویى فرانسوى(سوئد)- پژوهشى در زندگى و آثار “شيخ محمد مردوخ كردستانى” به زبان فارسى.- ترجمه كتاب معروف “ملا محمود بايزيدى” موسوم به “عادات و رسوم اكراد” به زبان فارسى.- ترجمه ده مقاله از كوردشناسان شوروى سابق به زبان كوردى.- ترجمه ده مقاله از مورخين شوروى سابق در باره “تاريخ جديد و قديم أفغانستان” به زبان فارسى.در زمينه داستان نويسى داراى دو اثر است: “غه‌واره” (غريبه) رمان به زبان كوردى”شارى خه‌م” (شهر غم) مجموعه داستان هاى كوتاه به زبان كوردى. زمينه اصلى هم رمان و هم داستان هاى كوتاه، مسایل، حوادث، اتفاقات سياسى، و اجتماعى مردم سنندج و شهر سنندج است.متاسفانه به دليل دورى و گرفتارى هاى ناشى از اين دورى و عدم إمكانات كافى و دیگر علل، غالب اين نوشته‌ها هنوز به چاپ نرسيده اند!در سال ٢٠٠٧ ، در يكى از موسسات وابسته به “دانشگاه سليمانيه” به مدت سه سال به كار مشغول شد و سپس در خود “دانشگاه سليمانيه” هم مدتى به كار پرداخته است . در خلال اين سالها با مجلات كوردى زبان “كوردولوجى”، “ژين”، و “مردوخ” همكارى داشته است.

Website | + posts