از «درآمدی بر سینما در روژاوا»
١٠ سال پس از تاسیس سینما در عامودا، روز ١٣ نوامبر سال ١٩۶٠ در یک حادثه مناقشهبرانگیز، بیش از ٢٨٠ دانشآموز ٨ تا ١۴ ساله در شهر عامودا کوردستان سوریە طعمه حریق شدند. در آن روز فیلم مصری “جریمه فی منتصف اللیل” به کارگردانی “محمود الملیجی” در سه سانس(ساعت ١٠ تا ١٢، ٢ تا ۴ و ۵ تا ٧) و به مناسبت گرامیداشت و جمعآوری کمک به انقلابیون الجزایر نمایش داده شد.
آتشسوزی در سانس آخر اتفاق افتاد. سقف سینما از گل بود و چند تکه آهن پیکر آن را نگه میداشت. صندلیها از چوب بود و حرارت آتش و زبانههای آن به سرعت پرده و صندلیها را در کمتر از ٢٠ دقیقه خاکستر کرد. ازدحام سینما و درهای کوچک باعث شد تا در هنگام فرار دانشآموزان، درها از جا کنده شوند، سقف گلی پایین بریزد و تلمبار شود. در پشتی سینما به چاه آبی منتهی میشد. دانشآموزان هنگام فرار هول شده بودند و به دلیل عدم توجه بسیاری از آنها درون چاه افتادند.
عامودا شهر کوچکی است، گزاف نگفتهایم اگر ادعا کنیم هر خانهای دست کم یک کشته یا زخمی از این حادثه دارد. “عمشا شیخموس”، زن ٦٨ ساله این حادثه را با جزییات به یاد میآورد: “دود همه جا را فرا گرفت، مردم هجوم بردند تا فرزندانشان را نجات بدهند. خوب به یاد دارم که سربازهای رژیم مانع از دخالت مردم برای نجات بچهها شدند.” عمشا اضافه میکند: “نقشه خودشان بود. حکومت از قبل تبلیغات وسیعی راه انداخته بود که امروز نمایش فیلم جذاب داریم.” از او پرسیدم تو چرا نرفتی؟ جواب داد: “نمیگذاشتند دخترها بروند، فقط پسرها رفتند. آنها میخواستند نسل کوردها را از بین ببرند.” پیرمردی به نام “حسن احمد اسماعیل” با این ادعا مخالف است و آن واقعه را فقط “اشتباهی تکنیکی” میداند. او ادعا میکند در میان کشتهشدگان، آشوریها، مسیحیها و عربها نیز بودند. آتشسوزی سینما در سوریه مسبوق به سابقه بوده است؛ پیشتر در سال ١٩٢٩ در دمشق آتشسوزی وسیعی رخ داد که چند خیابان را دربر گرفته بود. گفته میشود خاموش کردن آن سه روز کامل طول کشید. دلیل آتشسوزی هم حرارت لامپ آپاراتور بوده است. “محمد ابراهیم” از شاهدین آتشسوزی در سینمای عامودا است. او آن زمان ٢۵ سال سن داشت و از اولین کسانی بود که جهت کمکرسانی خود را به محوطه سینما رساند.
“هنگامه غروب بود. سروصدا و داد و هوار بلند شد، خود را به محل رساندیم. موتور منفجر شده بود، همه جا دود بود و آه و ناله؛ “سعید آغا” هم با ما بود. توانستیم تعدادی از دانشآموزان را نجات دهیم، سپس جنازهها را به مسجد بردیم. غروب جانکاهی بود.” سعید آغا دست آخر در همین حادثه جان داد. “فهد” فرزند او در این باره به من گفت: “٧ ساله بودم که این اتفاق برای پدرم افتاد. از سینما به خانه برگشته بودم، ما سانس دوم بودیم و دوستانی داشتیم که در سانس سوم این اتفاق ناگوار برایشان رخ داد. پدرم در چایخانه شهر بود، همین که صدای داد و هوار بلند میشود، با چند نفر دیگر به سمت سینما میشتابند. سر راه به پدرم گفته بودند فهد خانه است، نگران نباش. او جواب داده بود همه آنها برای من فهد هستند.” گفته می شود این سینما ظرفیت ٢٠٠ نفر را داشته، این در حالی است که روز واقعه ۵٠٠ دانشآموز در سالن حضور داشتهاند. در همان اثنا “ملااحمدنامی”، کتابی به زبان عربی نگاشت که در آن آمده است: «باوی شرگو، صاحب سینما که فرزندش را در این حادثه از دست داد، به علت حرارت بیش از حد موتور از مدیر خواسته بود نمایش فیلم را متوقف کند. اما مدیر ناحیه موافقت نکرده و او را مجبور کرده بود نمایش فیلم را تا انتها ادامه بدهد.”
از نکات قابل توجهی که ملا احمد نامی در کتابش بدانها اشاره کرده، “عدم حضور هیچ یک از فرزندان مسئولین سطح اول شهر” و حتی هیچکدام از “معلمها و کارکنان” مدارسی است که میبایست دانشآموزان را همراهی میکردند. اکنون در همان مکان پارکی برای یادبود شهدای سینمای عامودا ساخته شده است. این حادثه برای سالهای مدیدی باعث شد تا مردم کورد برای رفتن به سینما مردد باشند. شایعههای بعدی هم بر دلزدگی مردم از سینما افزود. برای مثال در سال ١٩٩٣ شایعه شد که “قرار است در روز خاصی حکومت بعث سینمای شهر را به آتش بکشد تا این بار جوانان کورد خاکستر شوند.”
سرچشمە: ژەقنەمووت
- هەڵبژاردنه پووچەڵەکەی باشوور - 10/26/2024
- ئاغاشڕەی ئیناخی کێ بوو؟ - 10/20/2024
- برخی اصول جدایی طلبی - 10/16/2024