اقیانوسی از اشتباهات استراتژیک و جرائم پ.ک.ک

فریبرز آبدانان

این نوشتار سرآغازی بر غوری عمیق به ژرفای اقیانوسی از اشتباهات استراتژیک و جرائم پ.ک.ک از بدو تأسیس آن تا به امروز است.
پ.ک.ک به درازای تاریخ، ملت کورد را در تمامی بخش‌های کوردستان، با شکست‌ها و ضعف‌های فراوانی مواجه نموده است. پ.ک.ک یا باید منحل شود و یا تغییراتی در ساختار سازمانی و استراتژی مبارزه‌ی سیاسی، ایدئولوژیک و مسلحانه‌ی خود ایجاد نماید که آن نیز هم دیر شده و هم تا زمانی که دار و دسته‌ی جمیل باییک و پروژه‌ی ایران بزرگ در میان باشند، امری محال است. در سال 2004 تمامی تلاش‌هایی که در راستای تغییرات اساسی در ساختار پ.ک.ک به عمل آمدند، از سوی باند جمیل باییک به شکست کشانده شدند و تمامی کسانی که برای ایجاد تغییرات استراتژیک در پ.ک.ک از جنبه‌های مختلف تلاش نمودند، متواری شدند و برخی از آنان نیز توسط جمیل باییک به وحشیانه‌ترین شیوه‌ها ترور شدند.
پ.ک.ک اکنون عملاً از سوی دو جناح هدایت و رهبری می‌شود: جناح عثمانی و جناح صفوی یا جناح سپاه قدس و جناح میت.
جناح ملی‌گرا در درون رهبری پ.ک.ک کاملاً تصفیه شده یا به حاشیه رانده شده و اثری از آن باقی نمانده است. آنان که اغلب از کادرهای امنیتی و اطلاعاتی پ.ک.ک بودند، همگی ترور یا متواری شده‌اند. در میان جناح ملی‌گرای پ.ک.ک تنها یک کورد روژهلاتی به چشم می‌خورد که وی نیز پل ارتباطی میان آن عده از کوردهای ملی‌گرای اهل باکور و روژاوا بود. در میان اعضای بدنه‌ی حزب همانند گریلا و شروان و کادرهای رده پایین رهبری، افراد ملی‌گرایی حضور داشتند که پیش از شکل‌گیری یک جناح ملی‌گرا در درون پ.ک.ک، توسط دو جناح عثمانی و صفوی پاکسازی شدند.
دو جناح نیرومند و مشکلات و کشمکش‌های عمیق میان آنان
یکی از دو جناح نیرومند پ.ک.ک که می‌توان از آن به عنوان جناح ایران یا سپاه قدس یاد کرد، بخشی از پروژه‌ی ایران بزرگ یا ایران فرهنگی و هژمونی و استیلای ایران یا امپراطوری شیعه و مکمل هلال شیعه است (که مقصود از آن صرفاً کشور ایران یا جمهوری اسلامی نیست، بلکه دیدگاه ایرانی پارسی است زیرا با تغییر حکومت‌ها در ایران، تغییری در ماهیت فاشیستی پارسی و دیدگاه ایرانی پارسی حادث نخواهد شد و رژیم کنونی ایران نیز بخشی از همان دولت ایران ایرانی پارسی است). این مسأله در معادلات سیاسی و استراتژیک سوریه و عراق و منطقه به وضوح قابل مشاهده بوده است. البته این پروژه‌ی ایرانی پارسی و هژمونی فکری و سیاسی ایران بر برخی از احزاب و سازمان‌های بخش‌های مختلف کوردستان از جمله در کوردستان روژهلات نیز مشهود بوده که با نگاهی به مواضع و سیاست‌های آنان می‌توان به سهولت به این موضوع پی برد. اغلب احزاب کوردی در درون خود به دو جناح تقسیم شده‌اند و هر جناح سر در آبشخور یکی از دو امپراتوری فوق‌الذکر دارد که بعداً طی نوشتار دیگری در باب آنان نیز سخن خواهیم گفت.
ایران برای شکل‌گیری و تقویت این جناح در درون پ.ک.ک هزینه‌ی گزافی متحمل گردیده و حتی با آموزش‌ عملی و تئوریک چندین تن از کادرها و اعضای رهبری در کوردستان روژهلات، آنان را به درون صفوف پ.ک.ک گسیل نموده است که در سطوح بالای رهبری پ.ک.ک و شاخه‌ها و اقمار گوناگون رسانه‌ای و دیگر ارگان‌های این سازمان جای گرفته‌اند. ایران با باز گذاشتن دست پ.ک.ک در روژهلات، برای سربازگیری و جذب نیرو، خلأ نیروی نظامی این جناح را نیز برطرف نموده است.
در سال 2004 این جناح به گونه‌ای سیستماتیک شکل گرفته و تحت لوای تز امپراتوری ایران عمل می‌کنند و مستقیماً از سوی نظریه‌پردازان امنیتی و سیاسی پان فارسیست تغذیه می‌شوند و اینک در جامعه‌ی کوردستان تبدیل به پدیده‌ای هراس‌انگیزتر از سلفی‌های جهادی شده‌اند و پاکسازی روژهلات از این طرز فکر نیازمند کار و تلاش فکری جدیست که متأسفانه اندک کسانی تاکنون این خطر را جدی گرفته‌اند.
در اینجا قصد آن نداریم که وارد موضوعات حساسیت‌بر‌انگیز و مفاهیم عمیق امنیتی شویم و بررسی این موضوع را به زمانی دیگر موکول می‌کنیم، لیکن بر آنم که اشارات مختصری در باب جناح میت یا عثمانی و جناح قدس یا صفوی داشته و خطاهای استراتژیک پ.ک.ک در معادلات منطقه و اشتباهاتی را یادآور گردم که آن فجایع را در گه‌وه‌ر، سووری آمید (دیار بکر) و جوله‌میرگ به بار آورده و وضعیت کنونی عفرین را نیز پدید آوردند.
از همان ابتدای معادلات سوریه و تحولات منطقه و مطرح شدن موضوع روند صلح میان پ.ک.ک و دولت ترکیه، این دو جناح درون پ.ک.ک مدام درگیر تعارض و کشمکشی عمیق بوده‌اند. یک جناح در صدد بوده است که در معادلات منطقه‌ای، پ.ک.ک روند صلح را دنبال نموده و این روند را به سرانجام برساند و در معادلات منطقه، تکلیف خود را یکسره کنند و فرایند صلح پ.ک.ک و دولت ترکیه تمامی عرصه‌ه‍‌ای سیاست داخلی و خارجی را در برگرفته و محاط بر سیاست هر دو طرف گردد و دست کم در سوریه نیز طرفین سیاست واحدی را در پیش گیرند که هر دو از آن سود ببرند.
این جناح تلاش وافری به خرج داد تا در سایه‌ی فرایند صلح به عملی ساختن دیدگا‌ه‌هایشان مشروعیت ببخشند و با دقت و تیزبینی خاصی در مورد رویدادهای سوریه و کوردستان روژاوا پیش‌بینی کرده بودند که قرار گرفتن در جبهه‌ی ایران ملت کورد را به سوی چه فاجعه‌ای سوق خواهد داد، لیکن این امر بسیار دشوار بود و جناح عثمانی پ.ک.ک به تعامل و مذاکره با جناح ملی روی آورد تا بتوانند بر منویات و تصمیمات جناح ایران‌گرا فائق آیند. در این زمینه تا حدودی نیز طرفین به تفاهماتی دست یافتند، لیکن بعدها طی دسیسه‌ی بسیار پیچیده‌ای جناح ملی‌گرا پیش از آن که شکل گرفته و در درون نیروی نظامی پ.ک.ک در قندیل و روژاوا (سوریه) و باکوور (ترکیه) نفوذ کند، از میان رفت.
آنان کاملاً به این مسأله آگاه بودند که دولت ترکیه خود را مستغنی از روند صلح دانسته و خواه از طریق صلح و خواه از طریق جنگ، سیاست استیلاطلبی و توحش خویش را در منطقه ادامه خواهد داد و به سادگی از سوریه دست نخواهد کشید. هدف این جناح، پیشگیری و به حداقل رساندن فجایعی بود که اینک در عفرین و فردا در سایر مناطق شاهد آن خواهیم بود که پس از عفرین نوبت به پاکسازی منبج، سه‌ری کانی (رأس‌العین)، قامیشلو و سایر شهرها و مناطق خواهد رسید.
جناح ایرانی پارسی و پروژه‌ی ایران بزرگ، مشکلات و موانع بسیاری بر سر راه جناح مقابل ایجاد نموده و بر آنان غلبه نمودند زیرا ایران به خوبی وضعیت را درک نموده بود، از همین رو، قاسم سلیمانی و هیأتی از سپاه قدس رفت و آمدهای مداومی به قندیل داشتند.
جناح ایران پیشتر تمامی مناطق استراتژیک قندیل را در جریان جنگ ایران علیه پژاک، تسلیم ایران نموده بود تا پروژه‌ی جناح مقابل را با این بهانه به شکست بکشانند که اگر در معادلات منطقه و سوریه در جبهه‌ی ترکیه قرار گیرند یا به نحوی در راستای منافع ایران عمل نکنند، در آن صورت ایران بر قندیل مسلط شده و ما را به دردسر خواهد انداخت، همسایه‌ی دیگرمان یعنی اتحادیه‌ی میهنی نیز که متحد ایران بوده و ما را ناچار به تخلیه و ترک منطقه خواهند کرد و در سوریه نیز با فشار بشار اسد و شبه‌نظامیان تحت امر ایران مواجه خواهیم شد.
جناح ایرانی پ.ک.ک به سرعت جهت برهم زدن روابط پارت دمکرات کردستان و پ.ک.ک، تعمیق اختلافات میان آنان و از کار انداختن کنگره‌ی ملی کوردستان، اخلال در فرایند صلح با دولت ترکیه، به حاشیه راندن رهبران سیاسی داخل کوردستان باکور دست به کار شدند و به طور کلی تمامی رشته‌ای را که جناح عثمانی‌گرا و جناح ملی‌گرا بافته بودند، پنبه کردند و با عقیم نمودن اقدامات آنان، فرایند صلح را به بن‌بست کشاندند.
پس از بر هم خوردن فرایند صلح و گفتگوهای میان پ.ک.ک و اعضای میت، تغییری اساسی در معادلات روی داد و همه چیز از نو شروع شد و جناح ایرانی پ.ک.ک کاملاً بر اوضاع مسلط شد. بشار اسد نیز روژاوا را برای آنان تخلیه نمود. در باکور مبارزه‌ی مسلحانه مجدداً آغاز گردید که این روند تاکنون نیز ادامه دارد. بحث از جنگ‌های شمزینان و گارای شمالی و جودی و … سیاست ویرانگری و به کشتن دادن مردم را به زمانی دیگر موکول می‌کنیم.
گام نخست فاجعه از جنگ خندق یا همان استراتژی جنگ توده‌ای انقلابی آغاز گردید که ویرانگری فراوانی را به دنبال داشت. ده‌ها روستا تخریب گردید. صدها تن کشته و پانصد هزار شهروند کورد آواره‌ی شهرهای ترک‌نشین شدند. مبارزات ملت کرد به شکست کامل انجامید و جنبش کورد به وضعیت سال‌های دهه‌ی 1970 بازگشت.
هیأت میت نیز پس از نومیدی از موفقیت این جناح از پ.ک.ک دیگر فرایند صلح را کاملاً رها نمود و سناریوی جایگزین را در پیش گرفت که در این سناریو به دلیل قرار گرفتن پ.ک.ک در لیست گروه‌های تروریستی، دولت ترکیه مشروعیت لازم را کسب نمود تا پ.ک.ک را در هر نقطه‌ای مورد حمله قرار دهد، از همین رو دولت ترکیه دیگر ابایی از بر هم خوردن روند مذاکرات صلح نداشت.
هم دولت ترکیه و هم پ.ک.ک و مقامات قندیل به خوبی می‌دانستند که به هم خوردن روند مذاکرات صلح نتیجه‌ی اقدامات ایران و جناح وابسته به ایران در میان اعضای شورای رهبری پ.ک.ک بود که کاملاً اوضاع را متشنج ساخته بود.
به همین دلیل اکنون میت پابه‌پای نهاد ژیتم و ارتش ترکیه در حملات وحشیانه‌ی این روزها به عفرین و روژاوای کوردستان که هدف از آن سیطره‌ی کامل بر منطقه است، مشارکت دارد.
پیداست که اعضای میت و مقامات نظامی ترکیه کاملاً از ضعف جناح وابسته به خود و قدرت جناح ایرانی در درون پ.ک.ک آگاهند و از همین روست که اینچنین پیگیرانه به حملات نظامی علیه پ.ک.ک و شاخه‌ها و اقمار آن ادامه داده و در نظر دارند که تا دستیابی به پیروزی کامل، به تعقیب این سیاست و استراتژی خود بپردازند.
اینک در سایه‌ی سیاست‌های پ.ک.ک، در این جنگ غیر نظامیان و مردم عادی از نظر نیروهای فاشیست ترکیه‌ی هیچ فرقی با نیروهای مسلح ندارند.
گرچه بر اساس کنوانسیون‌های جهانی حفظ حقوق مدنی، غیرنظامیان در جنگ‌ها بایستی از مصونیت برخوردار باشند، لیکن این قانون در حال حاضر ملت کورد را شامل نمی‌شود. ترکیه نیز از جنگ با پ.ک.ک و شاخه‌های آن در مناطق مختلف درس‌های فراوانی اندوخته و می‌داند که آنان مردم عادی را سپر بلای خود قرار می‌دهند. دولت فاشیستی ترکیه نیز از کشتن غیر نظامیان ابایی ندارد و برای در هم شکستن اراده و روحیه‌ی مردم کوردستان، از کشتار مردم عادی و تخریب خانه و کاشانه‌ی آنان آغاز می‌کند، سپس نیروی نظامی را وارد عمل می‌کند، همانند آنچه که در جنگ خندق‌ها در کوردستان باکور انجام داد.
پ.ک.ک نیز برای جذب نیروی انسانی هر چهار بخش کوردستان و لاپوشانی کردن اشتباهات و خطاهای خویش، مردم عادی را سپر انسانی خود قرار می‌دهد. فاجعه‌ی عفرین پیامد این قبیل سیاستهاست.

Website | + posts