خداداد فرمانفرمائیان
مقدمه
اصلاحات ارضی یک مداخلهٔ بزرگ، و به اجبارِ مستقیم حکومت بود. در حقیقت نوعی الگوبرداری از تقسیم اراضی در آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی که دولت آمریکا هم بدان تشویق میکرد. در ایران نیز اصلاحات یا تقسیم اراضی همیشه از ایدههای محوری احزاب و دستهجات چپگرا، و از اوان مشروطه آرمان دموکراتهای سوسیالیست بود. چرا که نظام اجتماعی ایران را به سود آنها و به ضرر محافظهکاران تغییر میداد. هر چند مکانیسم عجیب تصویب اصلاحات ارضی، نحوهٔ اجرا، مداخلات دستگاههای حکومت و در نهایت پیامدهای روشن این مداخله برای هر مخاطب مطلعی کاملاً روشن است. اما تحقیق و تدقیق مجدد در آن نیز لازمهٔ فهم تاریخ معاصر است. ازاینرو بر آن شدیم تا بخشی از خاطرات شفاهی دکتر خداداد فرمانفرمائیان که ریاست بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه ایران را عهدهدار بود، از یک ابتکار و اصلاح خودجوش در سیستم زمینداری ایران توسط برخی از مالکان را منتشر کنیم. ایدهای که تدریجی، پایدار و از پایین اجرایی شد بدون اینکه نیاز به تحکّم و مداخلهٔ مُشتی بروکرات داشته باشد. اصلاح نظام زمینداری در ایران و نحوهٔ ادارهٔ املاک حتی سالها پیش از مداخلهٔ ارضی حکومت، در حال انجام بود و این مداخله طبق معمول تنها خرابی و ناکارآمدی پایدار در ساختار اجتماعی و اقتصادی ایران پدید آورد. حالا لازم است که متن خاطره را بخوانیم:
یک روز من به ملاقات بزرگترین برادرم رفتم؛ محمدولی فرمانفرماییان. در آن زمان او یکی از بزرگترین زمینداران ایران به شمار میرفت. او مالک کل میانه بود که در آن زمان جمعیتی در حدود ۳۰هزار نفر داشت. من صرفاً برای دید و بازدید به منزل او رفته بودم. سال ۱۹۶۰. همین که من وارد کفشکن منزلش شدم، ملتفت شدم که مردی در آن گوشه ایستاده و پروندهای زیر بغلش است. بدون کراوات، او شبیه یک روستایی ساده به نظر میرسید. و من برادرم را دیدم که آنجا ایستاده و با او صحبت میکند. او از من خواست که به اتاق نشیمن خصوصی او بروم و منتظرش بمانم. من رفتم و نشستم و منتظر ماندم تا بیاید. وقتی آمد، با همان روش بسیار اشرافی خود به من گفت: «یک چیزی را میدانستی؟» عرض کردم: «چی، آقا؟» او گفت: «این شخص برنامهریز ارشد من است. او آقای ابتهاج من است.». من گفتم: «چه برنامهای آقا؟ مزاح میکنید یا جدی؟». او گفت: «نه جدی، او ابتهاج من است». گفتم: «منظورتان چیست آقا؟». او گفت: «میدانی، الان چند سال است. من یک برنامهٔ اصلاحات ارضی کامل در میانه اجرا کردهام و این برنامهٔ بسیار موفقی است. جواب داده است و این شخص مسئول کل برنامه است». گفتم: «آقا چه طور این کار را کردید؟ چه طور روستاها را پیمایش ثبتی کردید و این کارها؟». من شروع به پرسیدن سؤالات خودم کردم، البته از منظر فنی. او گفت: «نه، نه، نه. خیلی سادهتر از این است». من گفتم: «خوب، خیلی هزینهبردار است». او گفت: «ابداً خرجی ندارد». من بیشتر و بیشتر کنجکاو شدم که ببینم او چگونه این کار را کرده بود. او گفت: «اول از همه، من ریشسفیدان محل را که سالها میشناختم جمع کردم. ما در جلسهای نشستیم و به آنها قصدم برای توزیع زمین را گفتم. همهٔ آنها نیتم را تحسین کردند. سپس به آنها گفتم که خوب، دربارهٔ این که چه طور باید انجام شود بحث کنیم». او گفت: «در نتیجهٔ این بحث، یک روش بسیار ساده به دست آمد: اینکه ما زمین را اختصاص میدهیم یا مالکیت زمین را به کسی انتقال میدهیم که زمین را بر دست کم سه سال گذشته مورد استفاده قرار داده است». بنابراین مفهوم مستأجر/ رعیت/ مالک بهعنوان یک اصل راهنما استفاده شد. من گفتم: «اما چه کسی از این خبر داشت؟». او گفت: «هیچکسی بهتر از خود این روستاییها، نمیداند که چه کسی رعیت این زمین بوده است. چرا که اگر کسی آمد و ادعایی کرد، هر کسی که دور و برش است، خواهد دانست که او کسی نبوده است که رعیتی [این زمین را] میکرده است». او گفت: «بنابراین حجم زمینی که توسط یک خانواده یا سرپرست یک خانواده مورد کشت قرار گرفته بود، معلوم بود. بعضی از آنها برای سالیان سال این کار را کرده بودند و بعضی از آنها برای کمتر از یک سال و به همین نحو». او گفت گام بعدی این بود که «چگونه این کار را انجام دهیم و با چه قیمتی و چه شروطی؟». او گفت: «مجدداً من با ریشسفیدان روستا بحث کردم (میشود گفت یک جور شورا) و آنها قیمتی روی انواع زمینها گذاشتند. اگر زمین نزدیک آب بود، یا حاصلخیزتر بود، بازهم آنها بودند که خبر داشتند و قیمت بیشتری روی آن میگذاشتند، تا حدی هم مربوط به بهرهوری اخیر زمین یا برداشت بود، خروجی متوسط زمین در سه سال گذشته. و آنها به تصمیمی راجع به ارزش زمین براساس کیفیت زمین میرسیدند و کیفیتهای متعددی هم وجود داشت. پس ما بر قیمتی براساس تنوعهای مختلف اراضی توافق کردیم. مسئلهٔ بعدی راجع به شیوهٔ پرداخت به ارباب بود. چگونه پرداخت کنیم؟ اینجا بحثی وجود داشت. در انتها این مورد توافق قرار گرفت که در اقساطی هشتساله (این را خیلی خوب خاطرم هست) با سود پنج درصد بر باقیماندهٔ بدهی (خالص باقیماندهٔ بدهی)». به او گفتم: «آقا این برنامه چه طور پیش رفت؟»، او گفت: «این مردی که الان پیش من آمده بود، یک دسته نامه برایم آورد -میتوانی بخوانیشان- از آدمهای مختلفی که زمین گرفتهاند، یکیشان الان رفته مکّه. یعنی آنها از محل زحمتی که روی زمین خودشان کشیده بودند، پسانداز کافی کرده بودند که قادر به مکّه رفتن شدند». او گفت: «تا این لحظه حتی یک قسطشان هم عقب نیفتاده است». و تا آن زمان سه، چهار سال بود که او برنامهٔ توزیع زمینش را اجرا میکرد. در سالهای بعد مجدداً با او بررسی کردم. طلب او بهصورت کامل توسط کشاورزان- مستأجران سابقش- پرداخت شده بود. بدون هیچ مداخلهی از سوی ژاندرامها یا مقامات حکومت. ابداً سخت نبود. و همینطور بدون هیچ پیمایش ثبتی. بنچاقها، یعنی [اسناد] سلطهٔ قدیمی یا تاریخی زمین، بنچاقها، [سند] سلطهای بودند که نشاندهندهٔ حق مالک و شرایط اجاره بود و به عنوان سند انتقال مالکیت پس از پرداخت کامل دیون مورد استفاده قرار میگرفتند.
ٰاز خاطرات شفاهی هاروارد-خداداد فرمانفرمائیان
➣ WEBSITE: https://iifom.com
➣ INSTAGRAM : https://instagram.com/iifom.co
➣ FACEBOOK : https://facebook.com/IIFOM
➣ TELEGRAM : https://t.me/IIFOM_CO
➣ X : https://x.com/IIFOM_CO
- اصلاحات تدریجی، تاریخچه اصلاحات ارضی - 11/27/2025
- پسر شاه سابق و شانس جهت قدرت - 11/26/2025
- سۆشیالیزم دۆکترینێکی سیاسییە، نەک ئابووری - 11/25/2025
