بدن کامل هەڵپەڕکێ و خدای سیاسی و سیاست خدایی

درک هەڵپەڕکێ مقدمەی هرگونه طرحی از فکر، دولت وسیاست کوردی است.

قبلا در بحث از بدن پیشمرگ و جسم کورد، وعدەی توضیح بدن کامل را دادم. بدن کامل،مفهوم برساختە من نیست، مفهومی میترایی است که ظاهرا سهرەوردی اولین بار آن را احیا و هانری کربن با وجود کشف، با تفسیر ایرانی و عرفانی، آن را به گند کشید. اما مصداق سمبلیک بدن کامل، هلپرکی و حلقه دراویش است که در جایی ندیدم و دریافت خودم است.

از نظر کمپل آن چیزی که ما اسم آن را هلپرکی می نامیم، وحدت بدون تاریخ سوژه و ابژه یا وحدت فرد و خداست. این تفسیر بدون تاریخ و وحدت هم زمانی نه در زمانی، ضد پدیدارشناسی هگلی برای وحدت فرد و خداست. هلپرکی از نظر مفهومی بدن کامل است و ضد عرفانی و در تقابل با انسان کامل یا روح کامل عرفا است. هلپرکی هم میترا قرارداد است و هم میتراـ پردیس و در یک کلمه شامل روح سمبلیک کورد است که چون ما هر روز در آن می زییم توان درک و تحلیل آن را نداریم بویژه به میترا ـ پردیس محدود مانده و میترا ـ قرارداد آن فراموش شده است که نتیجه آن میترا بر سر ایستاده سیاست احزاب امروزی است یعنی توافق با دیگری بر ضد خودی و محدود ماندن هلپرکی ـ رقص کوردی، به امری سمبلیک یا شادی بخش است. جنبه ظاهری هلپرکی، میتراـ پردیس است لذت و خوشی در همین دنیا و اگزیستنس شدن احساس و غرایز که شکل یونانی آن، دیونیزوسی است که نیچه فغان زوال آن را سر می دهد. شکل پوشیده و سیاسی یا همان میترا قرارداد آن کلیت تشکیل شده از جز و توافق جمعی بدنها برای انتخاب شاە است بنابراین در عرفان کوردی مطلق یا کل، نه ارتباط فردی با خدای متافیزیکی، بلکه مطلق همان توافق افراد و خدا همان حلقه دایرە و جمع خودهاست به این دلیل من بجای خدا می گویم خوودا، چون اصل واژه خودا، به قول بن ونیست، مادی و بە قول هنینگ به معنی خودتواناست که با فرافکنی خودا به آسمان،به جای توافق خودها، ارباب خودها شد.در دورانی که سامان میترا قرارداد نبود، بویژه بعد از خرمدینان، پوست عوض کرده و در لباس ذکر دایرەایی دراویش و ندای خدای آنان ظهوری دوباره یافت غافل از اینکه خدا همان حلقه دایره بسته خودهاست نه فراتر از آن و هڵپەڕکێ اتحاد فرد و خدا و، کل یا خدا همان توافق تک تک افراد آن هم جمع جسمانی افراد است بنابراین کلیتی فراتر از فرد یا توافق فرد وجود ندارد لاجرم احیا آن کل یا تفسیر فلسفی و سیاسی کلیت هەڵپەڕکێ، شرط تولد فرد کوردی نیز هست. اینجا فرد مستقیم با کل در تماس است نه با واسطه مثلا احزاب و عشایر یا پیامبر و شخص خاصی. به همین دلیل میترا آیینی بدون پیامبر و متافیزیک است. جالب است بدانیم حلقه مشروعیتی که اهورامزدا به داریوش تقدیم می کند، برگرفته از هلپرکی و مصادره از ماد بوده است اما معنای آن چون خود فره ایزدی وارونه شده است. فره ایزدی اصل آن مادی ـ میترایی یعنی تکثر شاهی و فره همان فره ی کوردی یا تکثر است و ایزد نیز همان شاه است به معنی تکثر شاهان که هلپرکی شکل سمبلیک توافق شاهان است که در ماد شاهد آن بودیم و شاهنشاهی اصل آن مادی است که منتخب توافق شاهان است و حلقه ذکر شده، نماد هلپرکی، یعنی مشروعیت شاه نه چون داریوش از بالا و از طرف اهورا به شاه بلکه از پایین و مشروعیت شاه جز توافق فردها نیست و حلقه که نماد هلپرکی است، یعنی مشروعیت قراردادی شاه یا همان میترا قرارداد است و گفتیم خدا یا ایزد در ماد ـ میترا، همان شاه بود که نه خالق بلکه مخلوق مردم و چیزی جز توافق مردم نبود که با مصادره واژه توسط پارس ـ زرتشت، خدا به اسمان رفت و از مخلوق به خالق تغییر معنا که شاه نه نتیجه توافق مردم بلکه برگزیده خداست که این تغییر معنا دلایل سیاسی و جغرافیایی دارد که در این مختصر نمی گنجد. اما مهمتر اینکه زمانی که خدا همان شاه و مخلوق است، طبیعی است که بهشت نیز در همین زمین است که هینتس به درستی فردوس عربی را مصادره پردیس مادی می داند. این بهشت زمینی همان میترا پردیس است که هر زمان توافق، یعنی میتراـقرارداد برقرار شد و آشتی تحقق، میتراـ پردیس یعنی بهشت و شادی در زمین تحقق می یابد که شکل سمبلیک هردو میترا، همان هلپرکی است. هلپرکی روح سمبلیک و پیش زمینه هرگونه فکر و فلسفه کوردی است وحدت حزبی و وحدت فرد و خدا جز با درک هلپرکی و تحقق معنادار آن صورت نخواهد گرفت این تحقق از سویی سکولاریسم است از سوی دیگر بازگشت به خوددا اما امروز تنها جنبه ظاهری هلپرکی و ذکر دراویش مانده است یعنی از روح سیاسی و فرهنگی تهی شده است. دایره هلپرکی، که توافق افراد است نقطه آغاز و پایان آن یکی است و خوددا همان دایره خودهای برابر است. هلپرکی، بدن کامل،لاجرم کورد، جز بدن کوردها نیست. فلاسفه و پیامبران و عرفا در عدم درک آن، روح کامل و خدای کامل را در گسست از جمع بدنها برساختند و خوددا را از موضوع جمع خودها به موضوع تک خودها چون عارف تبدیل کردند.

در مطلب قبلی خوددا را در قالب بدن کامل، هلپرکی توضیح دادم که خوددا همان بدن کامل و توافق خودهاست واشاره کردم که هلپرکی شکل سمبلیک میترا به هردو معنای پردیس ـ قرارداد است و، قرارداد اجتماعی یا توافق عمومی تنها معیار انتخاب شاه است و فره ایزدی در کورد به معنای فره veryشاهی بوده است و ایزد همان شاه بوده که مخلوق و منتخب مردم بوده است نه خالق مردم، لاجرم در میترا سیاست نه در ادامه نظم کیهانی یا مثل یا شریعت الهی بلکه مصنوع و خوبنیاد، مبتنی بر توافق مردم و، مردم نه ماده دولت بلکه عامل و خالق آن هستند که با حاکمیت پارس ـ زرتشت، در عدم مشروعیت زمینی ـ قراردادی، برای پر کردن خلا مشروعیت، خوددای زمینی و انسانی میترا را به اهریمن و با مصادره واژه خودا آن را به آسمان انتزاع که مشروعیت متافیزیکی کسب کنند که خدا را از مخلوق به خالق و سیاست را از امری مصنوع و محصول توفق ادمیان به امری ذاتی در ادامه نظم کیهانی اهورامزدا در مشروعیت دهی به استبداد تبدیل کردند که به همراه آسمانی کردن خدا، پردیس یا بهشت زمینی ماد را به بهشت آسمانی تفسیر که از حوزه عمومی آن را خارج و راه رسیدن به بهشت،با اطاعت از شاه ـ پیامبر و خیر و شر ساخته شد در حالی که در میترا، خیر و شر معنایی در واقعیت سیاسی نداشت چون میترا، توافق مقدم بر هر قانون و شریعتی بود. با توجه به این توضیح مختصر، خدای سیاسی را برای فرهنگ سیاسی میترا به کار می برم که خوددا همان توافق سیاسی است و سیاست خدایی را برای ایران و البته یونان و یهود و …که خدا از سیاست گسست و حاکمان سیاسی نیز به بهانه نماینده خدا، از انتخابی بودن به انتصاب و مسلط بر مردم تبدیل شدند. چون در میترا خدا در خدمت سیاست انسانها و در سیاست خدایی ادیان، انسان ماده و برده سیاست خدایی است. اگر دقت کنیم در تمام ادیان، انسان برای خدایان قربانی می کند حال این قربانی اسماعیل فرزند باشد یا حیوان یا غرایز انسانی در پای مفاهیم توخالی چون پندار نیک و، انسان باید به طرف خدا صعود کند حال صعود معنوی عرفا یا صعود عقلانی فلاسفه، اما در میترا این میترای خدا است که به زمین می آید و گاو را برای انسان قربانی می کند و بعد از قربانی گاو،مستی و رقص یا همان هلپرکی شروع می شود. یعنی خدای میترا در زمین ظهور و خود را قربانی بشر می کند و بعد از قربانی، رهایی غرایز و رقص و مستی آغاز اما در دیگر ادیان، انسان به طرف خدا صعود و خود و زیست غریزی خویش را قربانی شریعت خدا می کنند لاجرم مسیح بزرگترین سارق تاریخ است. اکنون ما چاره ایی جز بازگشت به خوددا در حلقه ذکر دراویش تکایا، مکان تولد ناسیونالیسم کورد و هلپرکی نداریم. می گویند ملتهای دیگر در سختی به خدا پناه می برند اما کورد قوم شادی است در اوج جنگ و بدبختی هلپرکی می کند، غافل هستند که کورد نیز به خدا پناه می برد اما خوددای کورد شادی و همان توافق کوردهاست که شاید اگر معنای خوددا ـ هلپرکی را درک می کردند در تراژدی جنگها درگیر نمی شدند. اتحاد خدا و سیاست و رقص دیونیزوسی که هگل و نیچه در ترکستان یونان و سوفسطائیان به دنبال آن می گشتند، همان میترا و سمبل آن هلپرکی است.

خدای سیاست کورد، خدای تصویر و سمبل و زیستن است نه خدای وحی و متن و شریعت. با ظهور عصر متافیزیک که همان ظهور تاریخ بود، در عدم درک خدای هلپرکی میترایی، افلاطون در تحیر آن، خدای مثل فرابشری را خلق که، راه رسیدن به آن دیالکتیک و صعود عقلانی، دینیار کینه توز، زرتشت، در نفرت آن خدای کیهانی اهورا را خلق که راه دریافت آن وحی و رسیدن به آن دین و شریعت و سیاست جهادی است. در اسلام نیز وحی فردی پیامبر ــحاکم و سیاست جهادی راه رسیدن به خداست که اگر خدا به متافیزیک فرافکنی نمی شد امکان سلطه سیاسی به نام فیلسوف شاه، پیامبر، خلیفه و..نبود و دسپوتیسم جایگزین برابری نمی شد. به همین دلیل کورد ـ میترا در زرتشت به اهریمن و ضحاک، در افلاطون به غار جهالت و مدوسای گیسو مار و جن و شیطان و. دیگر ادیان ملقب شدند.

در گسست از خدای سیاسی میترا، وحی و دین و فلسفه ظهور یافت به همین دلیل کورد نه دین دارد نه فلسفه و نه امپراتوری،چون همه آنها برای پرکردن شکاف سیاست و خدا بود که آن شکاف در هلپرکی کوردی نبود به همین دلیل هایدگر موتور محرکه تاریخ را نیهیلیسم می داند که همان متافیزیک و تاریخ با ثمره دین و فلسفه و امپراتوری است، یکی با مسیح در حلول خدا در بشر به سرمنزل خویش، یکی با قراراد اجتماعی هابز و روسو، سیاست خدایی دوباره خدای سیاست شد چون کل، همان توافق جزها یا فردهاست و دین نیز با قانون کلی اخلاق بی تعیین کانت به مبنای خویش که همان تقدم توافق بر اصول میترا است، بازگشت که، هگل همه آن را اندیشید و گفت تاریخ، خود, خدا اما در ابتدا، خدا یا روح آزاد بود اما خودآگاه نبود تا با فلسفه خویش که سوژه خدا شد، خوداگاه شد.

+ posts