منشور چی؟ افتخار چی؟

ناشناس

خيلی دلم ميخواست چند جمله‌ای در جهـت تمجيد از ایران و ايرانی بنويسم ولی دروغ چرا؟


کجای این ملت افتخار دارد ؟

يک مشـت دزد ، کلـــاش، متظاهر ، خائــن، فرصت طلـب، تنبــل حـق ناشنـاس و پُشـت هم انداز در يک منطقـه از اين دنيـا بنــام ايــران جمـع شده انـد و دلشــان خوش اسـت که زمـانـی آدم بـوده انـد.
به قدرت خـدا، اين سـرزميــــن هيچـوقت موجـودات با صفـات بـالا را کـم نداشته است.
ا ُمتـّـی ( ا ُمت يعنی گلـه شتر) کـه آريوبرزن اش را يک ايرانی خائن لو ميدهد،
امتـی کـه بابک اش را افشين که آ نــــهــم يک ايرانی است تحويـل خليفـه اش ميـدهـد،
امتـی کـه کـريم خان زنـد ش چند سالی بيشتر دوام نمی آورد ولی قاجـاريه اش تمام نا شدنــی است،
امتـی کـه امير کبيرش را ميکشنـد و جايش يک دلقک ميگذارند و آب از آب تکان نميخورد،
امتـی کـه يك كشور خارجي رضاشاه اش را بر سر کار می‌‌آورد و تبعيــد ميکنند و همه جشـن ميگيــــرند،
امتي كه ۹۹ درصدش به جمهوري اسلامي راي ميدهد بدون اينكه بداند چه معجوني است،
امتـی کـه سي و دو سال مثل سگ توی سرش ميزنند و صدايـش در نمی آيد،
و بالاتر از همه، امتی که در سال ٥۷ با جمعيت پنج مليونی به استقبال امامش ميرود، بعد از ده سال که اين رهبر ارمغانی جز فشار و گرانی و تورم و جنگ و نکبت و مرگ برای ايشان نمي آورد، اين بار با جمعيت ده مليونی به تشييع جنازه اش ميرود! ترا به خدا اين آخرین حد بلاهت نيست؟
اين امت اُمّتي كه ادّعا داريم هنر نزد اوست و بس، سروری تازيان را به درازای ٥۰٨ سال تحمل کرد. در طی اين سالها عرب، اموال ايرانيان را به غنيمت گرفت، زنان آنان را کنيز و مردان آنان راغلام کرد. ايرانيان مـوالـی شدند. با اين عنوان، ايرانيان را تحقيرها کردند، حق داشتن مقامهای کشوری و نظامی را از او گرفتنـد. عربها با موالی راه نمی رفتنـد و به آنان اجازه نمی دادند که بر جنازه عرب نماز بگزارد. موالی حق ازدواج با عرب را نداشت. موالی ميبايست پياده به جنگ برود و از غنـا ئم هم سهمی به او داده نميشـد. موالی به نام پيشين خود خوانده نميشد. او ميبايست به نام کسی که او را اسير کرده و يا در بازار برده فروشان خريده بود، يا به نام يک عرب خوانده ميشد. ايرانيان خوش غيرت ٥۰٨ سال اين حقارت را به جان خريدند و غير از حدود ده مورد جدی، مقاومتی ديده نشـد.
اين ، به حساب من ميشود يک مقاومت در هر ٥۰ سال!

کجــای اين مــلت افتخــار دارد؟
فکر نکنيد که بعد از ٥۰٨ سال ايرانيان بيدار شدند و قيام کردند و حکومت خليفه را برانداختند. نه خير، بايد يک مغول بنام هلاکو مي آمد و به حکومت عباسيان پايان ميداد.
بعد از ٥۰٨ سال نوکری عرب، حالا نوبت نوکری مغولان به مدت ۳۰۰ سال بود. اگر متوسط مقاومت در مقابل اعراب ٥۰ سال بود، در مقابل مغولان در يکصد سال اول هيچـگونه مقاومتی نشان داده نشد.
قيام سربداران در خراسان بيش از يکصد سال پس از حمله مغول روی داد.
پس از ۳۰۰ سال آقايان صفوی تشريف آوردند و تشيع را که خود از عباسيان و مغولان مخربتـر بود ، به ارمغان آوردند.
اين ملت هيچوقت نتوانسته است کار مثبتـی برای مملکت اش انجام بدهد.
بي خودي هم پُز تاريخ پُر فتوح دو هزار و پانصد ساله و هفت هزار ساله را هم به رُخ من نكشيد. جوابتان در كتاب “سازگاری ايرانی” به قلم مهندس مهدی بازرگان است. وقتي بنا باشد ملتی به طور جدی با دشمن روبرو نشود، تا آخرين لحظه نجنگد و بعد از مغلوب شدن سر سختی و مقاومت نكند، بلكه تسليم اسكندر شود و آداب يونانی را بپذيرد، اعراب كه مي آيند در زبان عربي كاسه گرمتر از آش شده صرف و نحو بنويسد يا كمر خدمت براي خلفای عبّاسی بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساساني برساند، در مدح سلاطين تُرك چون سلطان محمود غزنوی آبدارترين قصائد را بگويد، غلام حلقه بگوش چنگيز و تيمور و خدمتگزار و وزير فرزندانش گردد، يعني هر زمان به رنگ تازه وارد در آمده به هر كس و ناكس تعظيم و خدمت كند، دليل ندارد كه نقش و نام چنين مردم از صفحه روزگار برداشته شود. سرسخت های يك دنده و اصولی ها هستند كه در برابر مخالف و متجاوز مي ايستند و به جنگش ميروند يا پيروز ميشوند و یا احياناً شكست ميخورند و وقتي شكست خوردند حريف چون زمينه سازگاری نمی بيند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو ميشود از پا درشان می آورد و نابودشان ميكند.
علاوه بر اين، ايرانی كه امروز ميبينيد وجودش را مديون بُلشويك ها است. در سال ۱۹۰۷ انگليس ها و روسيه تزاری با هم توافقشان را كرده بودند كه ايران را بين خود تقسيم كنند و حتی انگيس ها از جنوب وارد شده بودند، ايران شانس آورد در آن موقع انقلاب ۱۹۱۷ پيش آمد و برنامه اشغال ايران معوّق ماند.

کجــای اين مــلت افتخــار دارد؟
حسن نراقی در كتاب بسيار روشنگر ” چرا درمانده‌ايم جامعه‌شناسی خودمانی” ميگويد:
اگر به سراسر اين تاريخ نگاه كنيد، يا اغماض­‌های جزئی، سراسر آن يك طيف یكنواخت و تكراری و سينوسی است. قبيله‌ای دچار ظلم و ستم، ركود و پس از آن رخوت، بي تفاوتي و نوميدی ميشود، يك قوم، يك سركرده، يك جريان، يك همسايه فرصت را مغتنم ميشمارد در دستش شمشير و در كامش زبان چرب و وعده هاي فريبنده ولی در كلّه اش جز به غارت و تاراج به هيچ چيز ديگری نمی‌انديشد. يعنی برای فتح فقط زور بازو نياز است و ويرانی و آتش زدن، چه در اين مرحله استطاعت انديشيدن نه تنها عامل موٌثری نيست بلكه تا حدودی باز دارنده هم هست.
فاتح ميشود، قبلی ها را يا ميكُشد و يا فراری ميدهد، جايش می‌نشيند تا از درون قبيله يك عده كه نه شهامت كشته شدن را داشتند و نه قدرت و يا شانس فرار، به سرعت تغيير شكل می‌دهند، با فاتح به صورت كاسه داغ تر از آش همداستانی مي‌كنند، ميشوند دست راستش!
يحيی برمكي در خدمت هارون قرار مي‌گيرد، خواجه نظام الملك ميشود همه كاره ملكشاه سلجوقی، خواجه نصيرالدين طوسی می‌شود دست راست خان مغول، ميرزا ابراهيم كلانتر با هزار دوز و كلك حكومت را از زنديه مي‌گيرد و ميدهد به دست قاجاريّه اما چون تدبير نيست (و اگر هست اختصاصاً در جهت منافع شخصی به كار مي‌رود) برنامه ريزی نيست، مديريّت پايدار نيست، درايت نيست، خيلی زود شمارش معكوس شروع مي‌شود.
سراسر تاريخ گذشته مان را نگاه كنيد گرفتن به همت يك مرد نظامی انجام ميشود چون برای گرفتن فقط زور لازم است و آتش زدن و زبان درآوردن، امّا وقتی اوضاع آرام شد می‌بينيد كه ديگر حتی نادرشاهی كه برای ايرانی‌ سرافكنده بعد از صفويّه، اين چنين اعتباري را فراهم آورده، قادر به ادامه كار نيست چون تمرين سازندگی نكرده، آمادگی و سواد لازم را برای كار ندارد، بنابر اين همان رويّه نظامی را آنقدر ادامه ميدهد كه مردم برای تامين ماليات مجبور مي‌شوند دخترانشان را به تركمن ها بفروشند و وقتی ديگر به جان آمدند باز شروع ميشود، روز از نو و روزي از نو…
مي‌بينيد كه افتخار صادرات ناموس به دوبی و پاكستان چيز تازه‌ای نيست و قبلاً هم مفتخر بوده‌ايم.

کجــای اين مــلت افتخــار دارد؟
اين که از قديم، در اخيرِتان چه داريد؟ انقلاب مشروطيّت؟
اگر فکر ميکنيد انقلاب مشروطيت کار اين خوش غيرتان بوده است اشتباه مي‌کنید. اگر سفارت انگليس نبود و مشروطيت به نفعش نبود، انقلاب مشروطيت هم اتفاق نمی‌افتاد. رجوع كنيد به ديگ‌های پلو و خورشت در باغ سفارت انگليس توسط مشروطه طلبان.
امتـی که هر بار پهلــوانی زائيــد در برابرش صد ها خائن پس انداخت که آن پهلـوان را بکشنـد.

کجــای اين مــلت افتخــار دارد؟