اتنیک واژەای بدون بار حقوق بین‌الملل

د. بهروز شجاعی

اسناد و مواضع شمارە ٢ شورای مدیریت گذار در رابطە با رویکردها و بنیان‌های ارزشی مشترک این شورا، نظام و ساختار سیاسی آیندە «کشور»، کوردها و سایر ملل غیرفارس را بە اتنیکهای ایرانی تقلیل دادە است. واژە اتنیک کە یکی از حیلەهای شرعی شریعتمداری و شرکای ایرانشهری ایشان است، واژەای خنثی و فاقد بار حقوقی است. برای نمونە، ما کوردهای شهروند کشور سوئد از نظر اتنیکی با سایر شهروندهای دیگر این کشور متفاوت هستیم. اما این تفاوت اتنیکی بە خودی خود برای ما جایگاە ویژەای در نظام حقوقی سوئد ایجاد نمی کند.
این حیلت جدید از طرف ایرانشهری‌ها در جهت تقلیل ملتهای جغرافیای ایران بە شهروندان صرف و برای انکار حقوق مترتب بر واژە ملت است. این یک تردستی زبانی است کە هم بە تداوم دولت استعماری ایرانی-فارسی کمک میکند و هم راە را برای دفاع از این پروژە ایرانشهری برای خوداستشراقی محللین شرعی غیرفارس این پروژە استعماری باز میکند.
در این پروژە مشخصا آقای شریعتمداری ترک (رئیس پروژە) و مهتدی کورد (مشاور اشد شریعتمداری) کە بعنوان نمادهای این فرم جدید خوداستشراقی ایرانگرا ظاهر شدەاند، در کنار مغز متفکر نرینەشاهیان – یعنی شهریار آهی – مثلث ایرانشهری، کلونیالیزم و برتری فارس را تکمیل بە وجە اکمل عرضە کردەاند. آقای کە مهتدی مصداق ”وای بە روزی کە ملا کافر شود” در یک چرخش ١٨٠ درجە از کمونیسم کارگری بە ایرانشهری نرینەشاهی، هم کوملە را بە یک حزب زیر مجموعە شورای گذار تبدیل کردە و هم تداوم نظام استعمار ایرانی و گذار از حکومت شیعی-فارسی بە حکومت فارسی-شیعە را بە یک ماموریت خانوادگی تبدیل کردە است. لذا بغیر از شخص مهتدی، ناهید بهمنی، همسر آقای مهتدی و چند کادر برجستەی حزب کوملە در سلسلە موی ایرانشهری گیر دادە و کلیت حزبش را بە حلقەای گمشدە در زنجیرە ایرانشهری شورای گذار بدل نمودەاست. البتە حزب دموکرات کردستان (ایران) هرگز نتوانستە علنا و کاملا رابطە و عضویت خانم گلالە شرفکندی در حزب مزبور را رد کند. و این در حالیکە است کە خانم شرفکندی نیز یکی از تدوین کنندگان نظامنامەی ایرانشهری شورای گذار و پروژەی تقلیل ملتهای غیرفارس بە “گروههای اتنیکی ایرانی” است.


در این پروژە نە تنها از اهداف استراتژیک کوملە و حزب دموکرات یعنی فدرالیزم خبری نیست بلکە برنامەهای حداقلی عدم تمرکزگرایی نیز در آن قابل رویت نیست. در نظامنامە شورای گذار، دولت موحد و تکینەی (Unitary state) ایرانی و منحصرا مبتنی بر هویت فارس، به عنوان واقعیتی مسلم و غیر قابل مناقشە باز تولید شدە است. ناسیونالیزم رسمی، راسیست و زبانکش ایرانی نیز به عنوان هنجار/نرم و استاندارد شهروندی در این کشور نیز، غیر قابل بحث و مناقشە ناپذیر فرض شدە است کە این عملا نویسندگان این نظامنامە را در جایگاە مدافعین و مبلغین راسیسم و شوونیسم حاکم قرار میدهد. چرا کە بر اساس آن، تمام کارزار تفریس دولت ایران را از ١٩٢٥ بە این طرف از جملە اتنوسید (فرهنگ‌کشی) و لنگویسید (زبانکشی) سیستماتیک را مشروع میبخشد و در عین حال هویت اتنیکی فارس را بە هویت حاکمیت و زیربنای شهروندبودگی ارتقا میدهد. نگاە کنید بە مقالە د. کمال سلیمانی: “آیا غیر فارسها میتوانند حرف بزنند؟”
بر اساس این نظامنامە در ایران یک هویت ملی وجود دارد و دیگر هویتها در بهترین حالت، زیر مجموعەهای هویتی از هویت فارس هستند کە هویت ملی همە مردمان جغرافیای سیاسی ایران انگاشتە شدە است. بنابراین هیچ واحد فدرال و خودمختاری مبتنی بر هویتهای غیرە، امکان ظهور نداشتە و هرگونە مطالبەای بر این اساس در مقابلە با حاکمیت سیاسی فراگیر مفروض فارس (بنام ایرانی) خواهد بود. مطالبات فدرالیستی بر اساس هویت ملتهای غیر فارس در آیندە در تضاد با سیستم حاکم و طبیعتا در مغایرت با وحدت و امنیت ملی تلقی خواهند شد.
در این نظامنامه، عدم تمرکز فقط در حد محلی سازی و بازتولید هیرارشی فارس و غیر فارس –کە بی مشابهت با قانون اساسی جمهوری اسلامی هم نیست–مورد توجە نویسندگان آن بودە است. آنچە کە بیش از پیش بازتولید این فرهنگ و غلبە باور بە افضلیت فارس را اسفبار میسازد ایفای نقش چند زن کورد بعنوان نویسندگان صحە گذار بر بدیهی انگاری برتری ملت فارس میباشد. این اذعان ضمنی و ناخوداگاە اتباع مستعمر (colonial subjects) شدە غیرفارس بە برتری نمادهای فرهنگ استعماری حاکم بە جایی رسید کە مهران براتی در ستایش عشق خانم بهمنی بە پرچم نرینە سالار شیروخورشید نشان و نماد خشونت پهلوی، از او بە عنوان یکی از تیرهای اصیل ایرانی یاد میکند.


متاسفانە چنین برخوردی با این پرچم نرینەسالاری شاهنشاهی در پرتوانقلاب ژینا در کوردستان، روشنترین نماد قهقرا در یکی از جدیترین احزاب انقلابی کوردستان است. این حزب بە جای پرچمداری ضدیت با ذکرسالاری ناسیونالیزم رسمی فارسی در بهترین حالت دنبالەرو آنست. در واقع ایفای نقش دو زن کورد در مقام تثبیت ناسیونالیزم نرینەسالار ایرانی قبل از هر چیز سندی‌است بر دگردیسی احزاب متبوعە آنان و جسارت این اشخاص در پایمال کردن اصول مندرج در اساسنامە خود احزابشان.
در واقع آقای مهتدی نە تنها با گذار و اسباب کشی حزبی بە درون شورای گذار و مشروعیت دادن بە ناسیونالیزم فارسی- شیعی و بازتولید آن در قالب شورای گذار و سکوت در برابر مدحیەهای رئیس خود، یعنی شریعتمداری از سپاه پاسداران بە تمام سوابق انقلابی اش پشت کرد، بلکە چند اصل مسلم و مصرح در اساسنامە کوملە را نیز زیر سوال برد.
در اساسنامە کوملە کورد یک ملت است اما در اسناد شورای گذار کورد بخشی از هویت فارسی-ایرانی. آقای مهتدی رهبر حزبی است کە اساسنامەاش او را ملزم بە دفاع از حق تعیین سرنوشت ملت کورد میکند. در صفحە ١٥ اهداف و شناسە کوملە امدە است کە:
“کومه‌له از همان ابتداي تأسیس خود در سال ۱۳٤٨ به- روشنی بر ‘حق تعیین سرنوشت ملت کرد’ تأکید داشته و در زمینه تأمین حقوق ملی خلق کرد و طرح برنامه برای آن در صف مقدم شرکت داشته است. کومه‌له اولین حزبی در کردستان ایران بوده است که فدرالیسم را به برنامه حزبی خود تبدیل کرده که با پذیرش و استقبال افکار عمومی روبرو شده و به خواسته اصلی مردم کردستان تبدیل شده است و به عنوان یک ساختار مقبول و منطقی براي آینده ایران نیز دارد جایگاه خود را در بین نیروهای سیاسی کشور باز میکند.”
حالا سوال این است کە آیا حزب كوملە در هدف استراتژیک خود برای تحقق حق تعیین سرنوشت ملت کورد، تجدید نظر کردەاست؟ اگر چنین است در کدام پلنوم یا کنگرە کوملە این تجدید نظر صورت گرفتەاست؟ چرا مردم کوردستان را در جریان نگذاشتەاند؟ اگر حق تعیین سرنوشت ملت کورد همچنان جزو استراتژی کوملە است آقای مهتدی چگونە زیر پا گذاشتن این اصل را توجیە میکنید؟ یا تصور میکنید کە میشود مثل بیانیە پاریس با مسکوت گذاشتن آن، كلیت مسئلە بە فراموشی سپرد؟ آیا میشود همزمان در دفاع از “یکپارچگی سرزمینی” با رضا پهلوی همسنگر شد و هم از حق تعیین سرنوشت ملت کورد، دفاع کرد؟

اساسنامە کوملە مدعی است کە ”فدرالیسم خواستە اصلی ملت کورد است”–گرچە در طول انقلاب ژینا، برخلاف استقلال برای کوردستان یک شعار در طرفداری از فدالیسم شنیدە نشدەاست– اما شورای گذار ملت کورد را بە یک گروه اتنیکی ایرانی تقلیل دادە است و هیچ صحبتی هم از فدرالیسم در میان نیست . آقای مهتدی اگر با عضویت شما در شورای مدیریت گذار، کوردها نیز متحول شدە و از ادعای ملت-بودگی خود دست برداشتە و یک اتنیکی ایرانی-بودن خود را اعلام کردەاند، چرا شما اساسنامە کوملە را تغییر ندادەاید؟ چرا این تحول عظیم را با افکار عمومی کوردستان در میان نگذاشتەاید؟ آیا پیشمرگان و مابقی کادرها و اعضای کوملە با شما در اتنیک ایرانی قلمداد کردن ”کردها ” هم نظرند؟
البتە مسائلی کە در بالا مطرح شد تنها برای نشان دادن گذار شما از رهبر حزب انقلابی کوردستانی و پیوستن جنابعالی بە جبهە کلونیالیزم ایرانی است. هدف اینجا تنها نشان دادن آغاز سیروسلوک شما و طی مقامات و تحول حالات درونی، فلسفی و سیاسی شما در پا گذاشتن بە طریقت نرینەسالاران ایرانشهری است.
نظامنامە شورای مدیریت گذار تنهای مشتی از خروار است؛ این پیویش ایمانی شما بە افضلیت خدایگان فارس و گرویدن بە آیین نابودسازی فرهنگ، زبان و حقوق ملل غیرفارس است. متاسفانە کار را بە جایی رساندەاید کە شب و روز، سرا و علانیە، در کوی نرینەسالاران بە وصلت آل پهلوی بە روز شماری مشغولی، بدون اینکە لحظەای بە عواقب چنین مصاحبتهایی برای سرنوشت ملت خود بیاندیشد.


عاقبت ملت بە کنار، چگونە میتوانی بدون حجب از خون رفقای شهیدت در بارە دموکراسی خواهی کسی چون رضا پهلوی مدیحەسرایی کنی؟ چگونە میتوانی از دموکرات بودن فردی داد سخن سردهی کە با صراحت اولین نیروهای تامین کنندە امنیت ایران تحت حکمش را بسیجیان و پاسداران اعلام میکند.
آقای عمر ایلیخانیزادە، منتقدین سیاستهای شما را ضدانقلابیون در انقلاب ژینا قلمداد کرد. جای تعجب نخواهد بود کە در صورت دستیابی‌اش بە قدرت، ایشان منتقدان را در دادگاههای انقلاب– کە اتفاقا در ایران ”سرزمین شما” تاریخ طولانی هم دارند–محاکمە کند. اما باید یادآور شد کە در وجدان انقلابی ملت کورد نە منتقدین سیاست دنبالەرو فاشیسم و راسیسم نرینەشاهی ضدانقلابند و نە طرفداران رهبریت نرینەشاهی بە صرف سر دادن شعار ژن، ژیان و ئازادی، انقلابی قلمداد میشوند.

Website | + posts