مشروعیت حقوقی استقلال و چالشهای تمامیت ارضی
(مطالعه موردی: بلوچستان)
نویسنده: مهیم بلوچ (سرخوش)
تاریخ: مه ۲۰۲۵
پیشگفتار
حق تعیین سرنوشت، اصلی بنیادین در حقوق بینالملل معاصر، به تمامی ملتها اجازه میدهد آزادانه مسیر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را تعیین کنند. این اصل که زاده مبارزات ضد استعماری و جنبشهای آزادیبخش قرنهای نوزدهم و بیستم است، در اسناد کلیدی بینالمللی مانند منشور سازمان ملل متحد، میثاقهای حقوق بشری و اعلامیههای متعدد مورد تصدیق قرار گرفته است.
در بستر دولتهای چندملیتی مانند ایران، این اصل اهمیتی دوچندان مییابد. ایران کشوری است با تنوع ملی، زبانی و فرهنگی که در آن ملتهای متعددی از جمله بلوچها، کردها، ترکهای آذربایجانی، عربهای احوازی، ترکمنها، گیلکها و قشقاییها زندگی میکنند. این ملل همواره خواهان به رسمیت شناختن حقوق فرهنگی، سیاسی، خودمختاری و در مواردی، استقلال بودهاند.
در برابر، حکومت مرکزی ایران و شوئینستھای افراطی با تفکر ایرانشھری همواره به اصل «تمامیت ارضی» استناد کرده و تلاش نموده است این مرزها را مطلق و تغییرناپذیر جلوه دهد. با این حال، تاریخ و حقوق بینالملل نشان میدهد که تمامیت ارضی قاعدهای مطلق نیست و در شرایط خاص، همچون استعمار، اشغال خارجی یا تبعیض و سرکوب شدید و سازمانیافته، میتواند در برابر اصل حق تعیین سرنوشت عقب بنشیند.
این مقاله با هدف تبیین مشروعیت حقوقی حق تعیین سرنوشت ملل تحت سلطه در ایران، به بررسی مبانی حقوقی این حق در نظام جهانی، تحلیل موارد تاریخی مرتبط و مطالعه موردی ملت بلوچ میپردازد. همچنین به تاریخچه مرزبندیهای استعماری بلوچستان، بهویژه خط گلدسمیت و خط دیورند و تأثیر آنها بر وضعیت کنونی این ملت اشاره خواهد شد. نمونههایی از تاریخ معاصر جهان که در آن قدرتهای بزرگ اصل تمامیت ارضی را در برابر حق تعیین سرنوشت ملتها نادیده گرفتند نیز بررسی میشود.
مبانی حقوقی حق تعیین سرنوشت در حقوق بینالملل
در اسناد کلیدی بینالمللی همچون منشور سازمان ملل، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حق تعیین سرنوشت به رسمیت شناخته شده است. منشور سازمان ملل در ماده ۱ بند ۲ بر توسعه روابط دوستانه میان ملتها بر پایه احترام به اصل تساوی حقوق و حق تعیین سرنوشت تاکید دارد.
هر دو میثاق حقوق بشر در ماده ۱ خود تصریح میکنند که تمامی ملتها حق دارند سرنوشت خود را تعیین کنند. قطعنامه ۱۵۱۴ مجمع عمومی سازمان ملل که اعلامیه اعطای استقلال به کشورهای مستعمره است، پایان استعمار و تحقق حق تعیین سرنوشت را خواستار میشود. قطعنامه ۲۶۲۵ نیز مقرر میدارد که تمامیت ارضی کشورها فقط در صورتی مصون است که دولتها نماینده واقعی همه مردم خود باشند و تبعیض روا ندارند.
بر اساس نظریه جدایی علاجبخش (Remedial Secession)، در صورتی که دولت مرکزی به صورت سیستماتیک حقوق بنیادین یک ملت را نقض کند و راههای تحقق مسالمتآمیز حق تعیین سرنوشت را ببندد، آن ملت میتواند به جدایی به عنوان آخرین راهحل متوسل شود.
اعلامیه سازمان ملل درباره حقوق مردمان بومی که در سال ۲۰۰۷ به تصویب رسید، صراحتاً حق تعیین سرنوشت مردمان بومی را به رسمیت میشناسد و حقوقی از جمله مالکیت بر سرزمینهای سنتی، خودمختاری سیاسی و فرهنگی و عدم تبعیض را تضمین میکند.
تاریخچه اصل تمامیت ارضی و نمونههای تاریخی
اصل تمامیت ارضی، که ریشه در معاهدات صلح وستفالی دارد، برای حفظ مرزهای موجود و عدم مداخله کشورهای خارجی ایجاد شد. این اصل هرگز مانعی مطلق در برابر مطالبات ملتهای تحت ستم نبوده است.
برای نمونه، استقلال یونان با حمایت نظامی و سیاسی قدرتهای بزرگ اروپا (بریتانیا، فرانسه و روسیه) از امپراتوری عثمانی جدا شد. همچنین، استقلال بلغارستان پس از جنبشهای ملیگرایانه و حمایت روسیه و اروپا تحقق یافت. در این نمونهها، تمامیت ارضی امپراتوری عثمانی در برابر اصول عدالت، آزادی و حقوق بشر به عقب نشست.
ملت بلوچ و حق تعیین سرنوشت
بلوچها از قرنها پیش تحت حکومتهای مستقل و خودمختار زندگی میکردند. «خانات کلات» که در قرن هجدهم در زمان نوری نصیرخان استقلالش به رسمیت شناخته شد، نمونهای از ساختار سیاسی متمرکز بلوچ بود.
در دوران استعماری، خط گلدسمیت به میانجیگری بریتانیا و بدون رضایت ملت بلوچ، مرزی میان ایران و خانات کلات ترسیم کرد. نمایندگان حکومت بلوچستان در جلسات مرزی در گوادر و بمپور به الحاق بخشهایی از بلوچستان به ایران اعتراض کردند، ولی اعتراض آنها نادیده گرفته شد. همچنین خط دیورند که توسط بریتانیا تعیین شد، بخشی از بلوچستان را به افغانستان واگذار کرد. این مرزبندیها ملت بلوچ را میان ایران، پاکستان و افغانستان تقسیم کردند.
در بلوچستان غربی، رضا شاه پهلوی با قشونکشی به این منطقه، حکومت دوستمحمدخان بلوچ را سرنگون کرد. مقاومتهای جانانه نیروهای مسلح حاکم بلوچستان به دلیل خیانت برخی سرداران که با دولت مرکزی همدست شدند، شکست خورد. در بلوچستان شرقی، خانات کلات پس از استقلال کوتاه در سال ۱۹۴۷، در سال بعد به اجبار به پاکستان ملحق شد.
بلوچها در ایران با مواردی همچون ممنوعیت آموزش زبان مادری، سرکوب فرهنگی و مذهبی، تبعیض اقتصادی و حذف از مدیریت استانی و ملی روبهرو هستند. مصادره اراضی بومی به بهانه ملیسازی، نظامیسازی سرزمین و تغییر بافت جمعیتی از طریق شهرکسازی و اسکان غیر بومیها نیز رخ داده است. نقض گسترده حقوق بشر از جمله اعدامهای فراقضایی گزارش شده است.
حزب بلوچستانءِ راجی تپاکی
حزب بلوچستانءِ راجی تپاکی به عنوان یک حزب ملی-دموکراتیک، برای احقاق حاکمیت ملی ملت بلوچ بر سرزمین تاریخی بلوچستان مبارزه میکند. این حزب بر اصل حق تعیین سرنوشت ملت بلوچ تأکید دارد و فعالیتهایش را در چارچوب حقوق بینالملل و دفاع از حقوق بشر سازماندهی میکند.
سخن پایانی
تجزیه و تحلیل حقوقی و تاریخی نشان میدهد که اصل تمامیت ارضی فقط زمانی معتبر است که دولتها نماینده واقعی و بدون تبعیض مردم خود باشند. در موارد نقض گسترده حقوق ملتها، حق تعیین سرنوشت، از جمله جدایی، مشروعیت بینالمللی مییابد. تجربه تاریخی جهان از یونان تا بنگلادش و کوزوو اثبات میکند که جامعه جهانی در موارد عادلانه اصل تمامیت ارضی را کنار گذاشته است. ملت بلوچ و سایر ملتهای تحت ستم در ایران مستحق اعمال حق تعیین سرنوشت خود هستند.
منابع اصلی
• منشور سازمان ملل متحد (۱۹۴۵)
• میثاقهای بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (۱۹۶۶)
• قطعنامههای ۱۵۱۴ و ۲۶۲۵ مجمع عمومی سازمان ملل
• اعلامیه سازمان ملل درباره حقوق مردمان بومی (۲۰۰۷)
• ICJ Advisory Opinion on Kosovo, 2010
• Inayatullah Baloch, The Problem of Greater Baluchistan, 1987
• Martin Axmann, Back to the Future: The Khanate of Kalat and the Genesis of Baloch Nationalism, 2008
• منابع تاریخی درباره خط گلدسمیت و خط دیورند
• گزارشهای عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر
• یکصد سند تاریخی دوران قاجار که چندین سند مربوط به اختلافات مرزی بین حکومت بلوچستان و قاجار است که با وساطت افسر انگلیسی به نام گلدسمیت مذاکراتی انجام شده است.
- مێژووی ماد و تەلارسازییەكەی - 05/09/2025
- ثابتی، قانعیفرد و سپاه - 05/09/2025
- داری ٤٠ مێوه - 05/09/2025