د. لقمان رادپی
اسرائیل که از بیعملی غرب در قبال دستیابی ایران به سلاح هستهای ناامید شده است، با حملات مستقیم به مراکز نظامی، اطلاعاتی و هستهای جمهوری اسلامی وارد عمل شده است. اما حملات هوایی به تنهایی جمهوری اسلامی را سرنگون نخواهد کرد. اگر قرار باشد رژیم سقوط کند، به فشار داخلی نیاز دارد – به ویژه از سوی اقلیتهای ملی و قومی ایران، مانند کوردها و بلوچها، که نه تنها نارضایتیهای دیرینهای دارند، بلکه دارای نیروهای مسلح سازمانیافته و پیوندهای قوی ارضی نیز هستند.
اکنون این سوال مطرح میشود: آیا این گروهها در پی فروپاشی احتمالی رژیم، استراتژی سیاسی و نظامی برای اجرا دارند؟
دولتهای متوالی در تهران از تحمل ایده خودمختاری سرزمین ی حتی محدود ابا کردهاند.
کوردها از سال ۱۹۷۹ آشکارا رژیم اسلامی را به چالش کشیدهاند. چشمانداز آنها برای ایران همیشه سکولاریسم، فدرالیسم و حکومت غیرمتمرکز بوده است – ارزشهایی که آنها را هم با سلطنت متمرکز شاه و هم با نظام مذهبی فعلی در تضاد قرار میدهد. دولتهای متوالی در تهران از تحمل ایده خودمختاری سرزمینی خودداری کردهاند. در عوض، آنها با قدرتی طاقتفرسا، از جمله اعدامهای دستهجمعی، سوزاندن روستاها، ادغام اجباری و ترورهای هدفمند، با حقوق و آرمانهای کوردها مقابله کردهاند.
به همین ترتیب، جمعیت بلوچ در جنوب شرقی ایران دههها حاشیهنشینی، تبعیض و اشغال نظامی را تحمل کردهاند. اگرچه گروههای مسلح بلوچ در سطح بینالمللی کمتر دیده میشوند، اما در سالهای اخیر مقاومت خود را تشدید کردهاند. مانند کوردها، آنها هم انگیزه و هم ابزار لازم برای اقدام در صورت بروز خلاء قدرت در تهران را دارند.
برای برخی، قیام ژینا در سال ۲۰۲۲ – که توسط غیرکوردها به عنوان “جنبش زن، زندگی، آزادی” انتخاب شد – کمرنگ شده است. اما برای بسیاری از کوردها، همچنان آتشی در زیر سطح زمین شعلهور است. خشم آنها منتظر شعلهور شدن دوباره است. این جرقه ممکن است رسیده باشد. با مختل شدن عملیات خارجی ایران توسط اسرائیل و تضعیف شبکههای منطقهای رژیم، فرصتی نادر برای نیروهای داخلی در حال شکلگیری است تا رهبری مقابله یا فروپاشی رژیم را به دست گیرند.
با این حال، این فرصت بدون آمادگی معنای چندانی نخواهد داشت. مقاومت به تنهایی یک استراتژی نیست. اگر کوردها و بلوچها میخواهند بر ساختار ایران پس از جمهوری اسلامی تأثیر بگذارند – یا حتی خودمختاری یا استقلال را تضمین کنند – باید جبهههای سیاسی خود را متحد کنند، در خطوط ایدئولوژیک هماهنگ شوند و یک برنامه روشن و منسجم برای خودگردانی، امنیت سرزمینی و تعامل بینالمللی ارائه دهند.
بدون یک برنامه سیاسی و رهبری سازمانیافته، هیچ میزانی از اعتراض خیابانی یا مقاومت مسلحانه تغییر پایداری ایجاد نخواهد کرد.
تهران مدتهاست که از چنددستگی سوءاستفاده کرده است. اکنون زمان اصلاح این وضعیت است. یک جبهه مشترک، حتی اگر موقت و از نظر تاکتیکی متحد باشد، نه از نظر ایدئولوژیک متحد، میتواند موازنه را تغییر دهد. این به تهران و جامعه بینالمللی نشان میدهد که این گروهها نه تنها مقاومت میکنند، بلکه آماده حکومت هستند. پنجره فرصت باریک است. بدون نقشه راه، دیگران – سازمانیافتهتر و کمتر فراگیر – آینده را شکل خواهند داد. سازماندهی دیگر اختیاری نیست – حیاتی و مساله مرگ و زندگی است. بدون یک برنامه سیاسی و رهبری سازمانیافته، هیچ میزانی از اعتراض خیابانی یا مقاومت مسلحانه تغییر پایداری ایجاد نخواهد کرد.
بار تکمیل آنچه قدرتهای خارجی اکنون فقط میتوانند شروع کنند، بر دوش اقلیتهای ملی ایران است. پایههای رژیم در حال لرزیدن است. سوال دیگر این نیست که آیا سقوط خواهد کرد یا خیر، بلکه این است که چه کسی آماده است تا آنچه را که در آینده رخ خواهد داد، شکل دهد.
سرچشمه
https://www.meforum.org/mef-observer/do-the-kurds-and-baluch-have-a-plan-following-israels-blow-to-irans-regime
- افشای لیست کانالهای تلگرامی سپاه و اطلاعات - 06/13/2025
- آیا کورد و بلوچ برای پس از سقوط ایران برنامه دارند؟ - 06/13/2025
- ئایا کورد و بەلووچ بۆ دوای ڕووخانی ئێران ئامادەن؟ - 06/13/2025