فارس، آریایی یا ترک ـ مغول؟

[author title=”هێرش قادری” image=”http://www.kurdia.net/wp-content/uploads/2017/12/herish-qadiri.jpg”] ذکریا (هێرش) قادری، استاد کرد دانشگاه علوم تحقیقات کرمانشاه و مدرس پیشین دروس تاریخ و فلسفه غرب میباشد. [/author]
ناحیەی مغولستان و اطراف جنوب سیبری، رحم بسیاری از قبایل مهاجمی بود که سرزمینهای ماد که بعدا ایران نامیده شد را، مورد تاخت و تاز قرار دادند. آن سرزمین در دوره ماقبل تمدن به مرحله قوم گذار نکرده بودند و هرگون تشکل سیاسی منوط به سلطه یک قبیله بر قبایل دیگر که مرزهای آن را قدرت شمشیر تعیین می کرد، چون مغولان. مجموعه قبایل پراکندەایی که بعدا هرکدام در سرزمینی که تصرف می کردند با مصادره یا هزم در فرهنگ آنجا، به شکل قوم یا مجموعه فرهنگی فراقبیله انتزاع می یافتند. زبان عام آن ناحیه، ترکی ـ مغولی بود و از اولین قوم ـ قبایلی که از آن ناحیه به سرزمین ماد هجوم آوردند، قبایلی بودند که توسط مادها، به پارس ـ پارت خطاب و ملقب شدند. یعنی پارس، نژاد یا قوم خاصی نیست اسم پارس به معنی دنده و مرز به قول دیاکونوف از طرف مادها بر آنها قالب شد چون ماد مرکز و صاحب این سرزمین و با هجوم پارسها به مرزها،لقب مرز یا پارس بر آنان گذاشتند. بهرحال در آن منطقه، زبان ـ قبایل, ترک ـ مغول حاکم بود و نژاد آریایی صورت متاخری است که در قرون بعدی مستشرقین برساختند و پارس نیز نامی خارجی از طرف ماد بود. البته واژه آری یا اریکه احتمالا بوده است اما به معنای اشرافیت قبیله ـ قومی آمده مانند پارس بعد از سلطه بر ماد که اشرافیت حاکم شدند و، بار معنایی خاصی چون نژادی آریا نداشته است. واژه اریکه نیز به معنای یاغی بوده است که شاید ابتدا خطاب به پارس بکار رفته که بعدا داریوش خطاب به ماد بکار می برد.واژه اران نیز چیز متفاوتی است. آن چیزی که ما به نام آریایی و پارس می شناسیم، بخشی از قبایل وحشی مغول ـ ترک بودند که مدتی در ناحیه بلخ یا باختر تحت تاثیر فرهنگ متافیزیکی هندی، بعد از تصرف ماد به شاکله بندی فرهنگ تسخیر شده ماد در عقل سیاسی ایرانی پرداختند. حال مبانی این عقل سیاسی را مدیون زرتشت بدانیم چون د´ین ناسیونالیسم ترک به ضیاکوگالپ و آیا زرتشت جدا از مفاهیم و واژەها که مادی بود بار معنایی آن را از ذهنیت هندی دریافت یا آشوری ـ بابلی، خارج از متد کیفی من است تنها بگویم اهورا همان اسورای اشوری است و فره ایزدی اگرچه اصل آن کوردی به معنی تکثر شاهی است محتوای آشوری ـ مصری به معنای آیت الهی به خود می گیرد، اما ذهنیت هندی است. اینکه پارس بخشی از اقوام ترک هستند را، جاحظ متفکر شگفت انگیز مسلمان درک کرده است و صراحتا اشاره می کند که تفاوت خراسانی ـ پارس، با ترک،نه چون تفاوت عرب و روم یا روم و ترک بلکه در حد تفاوت مکی و مدنی است یعنی از یک قوم. اما چرا در همان زمان این تفاوت،شکل فرهنگی و متافیزیکی به خود گرفت، اگر یک زبان و یک قوم بودند؟ باثورث دلیل آن را قالب کردن پیش فرض تورانی از طرف امثال فردوسی بر ترکان می داند و متاسفانه بحث را ادامه نمی دهد. قبلا گفتەام که توران چون ضحاک و اهریمن، از طرف مغان زرتشتی به مادها قالب شد که در زمان هجوم ترکان، مفهوم توران را با توجه به تضادهای ساکنان تاجیکی و سغدی یا همان پارس با مهاجمان تازه وارد ترک، بر آنان قالب و مرز نظامی را به مرز فرهنگی و نژادی انتزاع کردند همانطور که ضحاک را بر عربها قالب کردند. بهرحال متد من کمی ـ پوزیتویستی نبود به دنبال علت بگردم که ریشه عقل ایرانی یا میترا از کجا ظهور کرد، هندی است یا سامی، مادی است یا کیانی، متد من کیفی است که کارکردهای سیاسی و معنای آن را در تقابل آن با هویت کوردی تفسیر کنم. فارغ از بحث ریشه، در شکل سیاسی ــ دینی آن با زرتشت و کوروش در برابر میترا ـ ماد، آغاز و با داریوش و مغان تثبیت و با انوشیروان با نام ایران تدوین می شود و دهها موج تازەی هم خون پارس یعنی ترک و مغول می آیند، اما سلطه، همچنان عقل ساسی ایرانی با سوژه شاه پرستی است که امروز آن را اندیشه ایرانشهری یا ایران فرهنگی می نامند. باری، پارس نامی قالب شده از طرف ماد و، آریایی تفسیری متاخر از طرف مستشرقان بر بخشی از قبایل متحد شده ترک ـ مغول است و آری و پارسی چون واژه آذربایجان، فاقد هرگونه بار معنایی قومی و فرهنگی است و تمامی هجوم های شرق از جمله پارس، از خانواده ترکـ مغول هستند اما در هرحال فرهنگ و عقل سیاسی خویش را تدوین و به قوم انتزاع می یابند که با وجود گسستهای سیاسی و نژادی، در درازنای تاریخ بازتولید می شد و چنان حاکمیتی بر مادستان می یابد و میترا را تهی می کنند که کورد یا چون شدادی و روادی نظمی طبیعی و ماقبل سیاسی باقی می ماند یا گذار به سیاست فرا عشیره همان و ایرانی شدن همان، مانند صفویان و زندیان و احزاب امروزی که، تا عقل سیاسی ایرانی با وجود حاملان متفاوت آن، از پارس و مغول تا عرب و کشمیری، به چالش کشیده نشود،و در مقابل تا هویت کوردی را از امتناع سیاسی و فکری به امکانیت آن انتزاع نکنیم که دو روی یک سکه هستند، هزاران تغییر حزب و رهبر خودی و حکومت دیگری بی نتیجه است.