خانی، شاعر اتحاد یا فیلسوف شکاف؟

[author title=”هێرش قادری” image=”http://www.kurdia.net/wp-content/uploads/2017/12/herish-qadiri.jpg”] ذکریا (هێرش) قادری، استاد کرد دانشگاه علوم تحقیقات کرمانشاه و مدرس پیشین دروس تاریخ و فلسفه غرب میباشد. [/author]
در انتهای مطلب، لینک مطلبی که سال گذشته درباره مم و زین خانی نوشتم را گذاشته و اکنون از زاویەی دیگری، معتقدم چاره ای جز گذار از شاعرانگی خانی برای درک فلسفه وی نداریم. سوژه شاعرانگی خانی، روح را درنیافت که بدون آن، به هم چسپاندن اعضای متلاشی جسد کورد ناممکن بود که فراخوان اتحاد می داد اما ناخوداگاه وی به جای اتحاد، فلسفە درک شکاف در قالب دو شخصیت مم و زین است.
خانی، زود متولد شد. شاعرانگی، خانی از سیاست، بدون درک روح فرهنگی آن است و در عدم درک آن روح فرهنگی، بدون هیچ مبنایی، فراخوان اتحاد می داد اما فلسفه خانی درکی از شکاف در قالب جدایی مم و زین یافته بود اگرچه دلیل جدایی، تقدیر و دیگری بود، اما شخصیتها خود آن تقدیر را درونی کردند که از سویی، مم, سیاست در امتناع فرهنگ(تصویر زین) به مرحله ماقبل سیاست و عرفان یا فرهنگ دیگری بازگشت و از سوی دیگر، زین فرهنگ در جایگزین شدن خدا به جای وی در ذهن مم، به امتناع سیاست و به تاریکی حجره و ماقبل تصور بازگشت و باید بگویم با وجود درک عمیق آینده توسط خانی اگر اکنون ادعای پیامبری می کرد من یار غار وی می شدم چون در بازگشت مم به خدای عرفان و امتناع عمل، تولد ناسیونالیسم از دل تکایا را پیش بینی کرد و در بازگشت زین به تاریکی خانه و امتناع تصویر، گسست تکایا و تصوف از روح سیاسی را پیش بینی کرد. بنابراین برخلاف مستشرقی که گفته بود شرفنامه درک گسستها و خانی فراخوان اتحاد است، باید بگویم برخلاف سوژه ظاهری شاعر در فراخوان اتحاد، خانی فیلسوف گسست و فیلسوف شکاف است شکافی که مدعیان اندیشه امروزی درکی از آن نیافته اند لاجرم گرد و خاک خانی نیز نیستند. باید از خوداگاه خانی به عمق ناخودآگاه وی سفر کنیم. در مستور ماندن تصویر زیبای زین، مم، تصویر دیگری را جایگزین که نهایت تصویر دیگری، نیستی و مرگ مم بود که آن جایگزینی، فلسفه وجودی عشق زین و فلسفه رنج خود, مم را نابود کرد. مانند احزاب که با تصویر ایدهای دیگری به جای احیای فرهنگ خودی مبارزه می کنند که هم فلسفه مبارزه و شهیدان خود را نفی و هم فرهنگ کوردی را در تاریکی تکایا و حجره ها فراموش و بی ارزش کرده اند. ظاهر خانی، ماندن در یکی از ابعاد شکاف، یعنی سیاست است برخلاف شاعران بعدی که در بعد فرهنگ عرفانی شکاف ماندند و در نالی این شکاف، شکاف غیرسیاسی و عرفانی فرد و مطلق است که مطلق گاهی در حبیبه و گاهی در طبیعت سرگردان است که تنها درک یک جنبه شکاف، میترا ـ پردیس است همانطور که خانی با درک عمیقتر از نالی در درک درستر و برون عرفانی شکاف، به میترا ـ قرارداد در فراخوان اتحاد، محدود ماند. خانی خالق سوژه زین, مستور, عرفانی بود اما شاعران امثال نالی خود, آن سوژه عرفانی.خانی خالق, سوژه مم در امتناع کنش و فرهنگ بود، اما احزاب، خود, آن سوژه ممتنع. اجازه بدهید صریحتر بگویم شاعران و احزاب، مرکب ریخته شده بر کتاب کورد از قلم خانی هستند. شاعران و عارفان چون زین در تاریکی حجره تکایا به دنبال خودا گشتند و احزاب در برهوت عشق خدایان دیگری حاکم به دنبال فرهنگ مستور در تکایا می گردند. این شکاف چنان عمیق است که زین, فرهنگ خودی در برابر محبت عشق دیگری، بی ارزش است و سوژه محرک در نیستی عشق دیگریها، خود و معشوق واقعی خود را در استانه نیستی قرار داده است حتی اگر معشوق مستور و زندانی شده خود به آغوش وی بیاید.
شاید خانی اگر آن خوودایی نباشد که می تواند روحی در جسد مرده کورد بدمد، پیشگوی مرگ آن بود و عدم درک وی همان، مرگ کورد همان که، گریزی از پیامبری جدید برای اعلام مرگ کورد نیست. خانی، چهارصد سال پیش نه کانتی خوانده بود نه هگل و مارکسی،اما درکی از شکاف یافته بود، ما دیگر چه بیهودەهایی هستیم هنوز آن را درنیافتەایم و در واژەهای نوشتەشده خانی چون ماهی در دریا که از بیرون دریا بی خبر است، غرق شدەایم. به خانی دیگری احتیاج داریم کە از سویی به جای زین لوس در دوری از مم، انتیگونەی شجاع بسراید تا جسد کورد, مم را دفن و قاتلان آن را نفرین کند و به جای مم غرق در عرفان و عشق دروغین، هملتی بسراید که دیالوگ و عمل کند و به فکر انتقام باشد. در نهایت ما یا تاریخ نویس بی روحی چون بدلیسی هستیم، از امین زکی تا سوران، یا شاعران غرق در معنای انتزاعی، از خزاته دار تا شاهنامه سرایان هستیم که برای طرح کورد باید فاکتهای تاریخی شرفنامه را با درک فیلسوفانه خانی تلفیق کنیم چون نه مورخان ما درکی از تاریخ فرهنگی دارند، نه ادیبان ما درکی تاریخ سیاسی و لاجرم تاریخ ناتاریخ بی فرهنگی ما و فرهنگ انتزاعی بی تاریخ ما چون دو خط موازی به هم نخواهند رسید.