الترناتیو یا معیار نقد؟

[author title=”هێرش قادری” image=”http://www.kurdia.net/wp-content/uploads/2017/12/herish-qadiri.jpg”] ذکریا (هێرش) قادری، استاد کرد دانشگاه علوم تحقیقات کرمانشاه و مدرس پیشین دروس تاریخ و فلسفه غرب میباشد. [/author]
دوستانی از الترناتیو پرسیدند باید بگویم یا من در این وادی، معنای آن را نمی فهمم یا طرح این سئوال غلط است این سئوال را باید در کوزه روداو و کورستان 24 گذاشت و آبشو خورد که همه مشغول پروژه چاره سر یا الترناتیو هستند. تمام فغان من این است کە سئوال اصلی ما کی هستیم است نه چه باید کرد تا نفهمیم کی هستیم چگونه بفهمیم به کجا برویم ما اصلا نیستیم، به کدامین سویی برویم؟ ضمن اینکه تا گرد و خاک را نزدایم، جلو چشمانمان برای دیدن مسیر باز نمی شود.
بجای الترناتیو که با تعویض ماشین و صدور نسخه پزشکی متفاوت است باید معیاری آزمون پذیر برای داوری و نقد طراحی کنیم که بخاطر عقده های شخصی و عصبیت حزبی، از کورد سواستفاده نشود و آن معیار، جسم کوردهاست چون کوردیت چیزی جز بدن کوردها و رضایت آنها نیست. نقد، معیاری در کوردستان ندارد یا ترکیدن عقده شخصی است که چرا فلان حزب ما را دفتر سیاسی نکرد یا از زاویه دیگر احزاب است که باید به شدت از آن پرهیز کرد. نقد, عقلانیت نامعقول حزبی، نقد این حزب و آن حزب نیست، نقد حزب به عنوان یک نهاد متشکل از افراد نیست،نقد همه احزاب و تشکیل حزب دیگری بر اساس همان عصبیت حزبی نیست به همین دلیل جوین دادنها شما بخوانید انتقادها از احزاب، فاقد معیار کلی و ناسیاسی است چون مبنای رفتار سیاسی احزاب نیز ماقبل سیاست و ناشی از عصبیت عشیره است و ما نیز باوجود جوین دادنها، غرق همان مرحله ماقبل سیاست هستیم، لاجرم امکان گذار به عالم نقد سیاسی و معرفت شناسی نداریم چون هیچ ایده دیگری، از کورد نداریم که بر مبنای آن به قول دوستان الترناتیو ارائه دهیم.این الترناتیو خواستنها، همان ذهنیت چکداری و آسان فهمی مسئله است در حالی که هرگونه نقدی فعلا باید سلبی باشد نه ایجابی چون تعریف کانت از روشنگری. کورد بادکنکی پادرهوا نیست که با هوای ایسم ها و طناب عصبیتها آن را به پرواز دربیاوریم، کورد، تاریخ و ناتاریخ آن است ماهیت هر قوم به قول هگل، تاریخ آن قوم است و ما نه تنها آن تاریخ را نمی شناسیم بلکه هنوز نوشته نشده است لاجرم فاقد معیاری کلی برای نقد از سیستم اشتباه موجود هستیم و الترناتیو در دل همان نقد مستور است.
کورد چون امر کلی نه تنها طرح نشده است بلکه هر جز حزبی خود را نماینده کل برای استفاده از جسم کورد معرفی و با زیست زدایی از جسم کورد چون قاطر قلعه حیوانات از آن بارکشی و از لذات محروم که در نهایت نیز آن را می کشند. لاجرم به جای سخن گفتن از مفاهیم بدون فکر چون الترناتیو، می توانیم معیاری برای نقد طراحی کنیم که فعلا همان جسمانیت کورد است. کورد مرد، اگر نمرده باشد که مرده است، چون مرده به دنیا آمد، باید تبلیغ مرگ آن را بکنیم برای تولدی دیگر. حال که کورد مرده است، توافق با رضایت جسم کوردها، معیار درستی و نادرستی، سود و زیان حزبی و منتقدان حزبی شود که البته آن را نمی پذیرند چون امکان سواستفاده از آن را ندارند، اما به طور سلبی معیار خوبی است اگر آن معیار را نپذیرفتند، ناگفتەی عصبیت ضد کوردی خود را فاش و، رسوا می شوند. باید افساری برای مهار غریزه جوانان و عصبیت فروملی حزبی تهیه کنیم تا دیگر از کیسه خلیفه خون پیشمرگ هزینه نکنند. اینجا همگرایی میل و مفهوم هگل جوابگو نیست چون مقدم بر حزب و ایسم یا ایران و اسلام و مدنیت، کورد نداریم که میل فلان رهبر و نویسندە و حزب، در خدمت مفهوم کورد باشد اینجا تضاد مطلق میل و ارزشهای کانتی حاکم است.
بنابراین از زاویه مفاهیم، نقد بی معنی است چون مفاهیم از دل تاریخ تراژیک کورد انتزاع نشده اند، لاجرم نمی توانند در خدمت کورد باشند و تا ان زمان، مفاهیم موجود جز قفس احزاب برای برده کردن جسم کورد و روانه آنها به جبهه سرانجامی نخواهد داشت. قبلا گفتم(از نقد ایدئولوژی به نقد عصبیت) نقد ایدئولوژی احزاب خود ایدئولوگ است چون معیار رفتار آنها نیست و تفاوت ایدئولوژی، دال بر تفاوت رفتار ناسیاسی آنان نیست تفاوتها ناشی از، تغییر موقعیت است. باری، معیار، جسم ملموس کوردهاست، بفرمایید برنامه و شاید اکنون الترناتیو خویش را ارائه دهید. این جسم شکم و زیر شکم، مسکن و کارت و خوراک و حقوق و برق و مهمتر از همه بقایش است. جسم کوردها: دولت کورد، ازادی کورد و امنیت کورد است و هرکدام از انها در خدمت جسم کورد نباشد، در خدمت اشرافیت فروملی حزبی یا ایده دیگریها است. شایان تامل است این به معنی نفی احزاب نیست، من عصبیت و سواستفاده پیشمرگ و انرژی علمی قلم به دستان را به چالش می کشم در حالی که بسیاری از پیشمرگه ها شاید زندگی حزبی را بر زندگی پیشین خویش ترجیح و حتی شاید مسکن و خورد و خوراکی که در احزاب دارند در صورت خروج، نداشته باشند همچنین احزاب برخی افراد را که مثلا در ایران جانشان در خطر بوده است، نجات و به وی مکان داده اند که جای تقدیر است. فقط پیشمرگ را بخاطر دیگران به کشتن ندهید.

+ posts