بررسی تطبیقی سرنوشت سرزمینهای عربی و کوردی تحت الحمایه انگلستان

به مناسبت پنجاهمین سال تشکیل دولت امارات متحده عربی

اسماعیل شمس

امارات‌متحده‌عربی دیروز دوم دسامبر ۲۰۲۱، پنجاهمین سالگرد تأسیس خود را جشن گرفت. این کشور در دوم دسامبر ۱۹۷۱ میلادی و در پی اتحاد ۶ شیخ‌نشین ابو‌ظبی، دوبی، عجمان، شارجه، ام‌قیوین و فجیره اعلام موجودیت کرد. اندکی بعد شیخ‌نشین رأس‌الخیمه هم به این اتحادیه پیوست و این ۷ شیخ‌نشین، دولت امارات متحده عربی کنونی را به وجود آوردند. آنها به همراه شیخ نشین های چند صد هزار نفری قطر و بحرین که به سبب اختلافات قبیله ای عضو امارات متحده نشدند و دولتهای مستقل تشکیل دادند، آخرین بازمانده سرزمین‌های تحت‌الحمایه انگلستان در خاورمیانه بودند که با خروج آن کشور از خلیج فارس به استقلال رسیدند.

نظام تحت الحمایگی که پس از جنگ جهانی اول و سقوط امپراتوری عثمانی در خاورمیانه شکل گرفت، نسخه به روز شده نظام کهن استعماری در سده های پیشین بود. این باور وجود داشت که آفتاب در امپراتوری بریتانیا غروب نمی کند؛ زیرا انگلیسی ها سرزمینهای وسیعی از هندوستان تا کانادا را مستعمره خود کرده بودند. در واکنش به سلطه انگلیسی ها بر جهان، آلمانی ها پس از تشکیل کشور متحد آلمان در سال ۱۸۷۱ میلادی به اندیشه تصرف «یک سرزمین آفتابی» افتادند و همین موضوع، عامل اصلی آغاز جنگ جهانی اول توسط آنها بود. آلمان هرچند با دولت عثمانی در آسیا پیمان اخوت بست و انقلاب مارکسیستی، روسیه متحد انگلستان را هم از میدان جنگ بیرون کشاند؛ اما سرانجام تاب مقاومت در برابر انگلیس را نیاورد و شکست خورد. پس از آن، عثمانی هم تسلیم شد و سرزمینهای تحت حاکمیتش به اشغال انگلستان و فرانسه درآمدند. سهم انگلیسی ها از این پیروزی تمام سرزمینهای عربی و کوردی به جز شام و لبنان بود که در اختیار فرانسه قرار گرفتند.

بررسی اسناد و مدارک موجود در آرشیوها و مراکز اسناد منطقه و غرب نشان می دهد که سرنوشت خاورمیانه جدید در سالن ها و راهروهای باریک و اتاقهای تنگ و تاریک کنفرانس‌هایی تعیین شد که توسط دولتهای پیروز در فردای پایان جنگ جهانی اول تشکیل شدند. آنچه که مبنا و علت وجودی تشکیل دولتهای نوظهور برآمده از امپراتوری عثمانی توسط استعمارگران غربی شد تنها و تنها منافع آنی و آتی آنها بود و هیچ ربطی به واقعیت‌های جغرافیایی، تاریخی، مردم شناختی، مذهبی و قومی آن سرزمینها و لیاقت ساکنانشان نداشت. بالاتر از آن، اختلافات اقوام و مذاهب که عامل اصلی آن هم خارجی بود،جمعیت و حتی مبارزه مدنی یا نظامی برای احقاق حق تعیین سرنوشت هم نقش اصلی و تأثیرگذاری در این زمینه نداشت.

شاید خوانندگان، این دیدگاه را «دایی جان ناپلئونی» و از سنخ آن تحلیلهایی بدانند که سرنخ همه چیز را در خارج و به ویژه در دستان استعمار انگلستان می پندارد؛ اما نوشته های قبلی نگارنده نشان می دهد که هیچ اعتقادی به تئوری توطئە ندارد و آنچه هم در اینجا آمده حاصل بررسی صدها و بلکه هزاران سند است که امیدوارم روزی منتشر شوند. البته، حتی اگر هیچ سندی هم در اختیار پژوهشگر نباشد، مقایسه نحوه ایجاد دولت امارات متحده عربی و دیگر دولتهای عربی در سرزمینهای بازمانده از امپراتوری عثمانی نشان می دهد که انگلستان و متحدانش و حتی رقبای روس آنها، هرجا منافع و مصالح، ایجاب کرده است، دولت مطلوب خود را ساخته اند.
به راستی کدام عقل سلیمی می پذیرد که چند قبیله و شیخ نشین عرب که سرجمع جمعیت همه آنها به یک میلیون نمی رسید، با آن همه اختلافات طایفه ای و خانوادگی، آن همه عقاید ارتجاعی و فرهنگ سنتی و البته در آن جغرافیای کوچک و جزیره ای، صاحب چند دولت شوند و کوردهای عثمانی که تنها وسعت و جمعیت استان دیاربکر آنها به اندازه همه شیخ نشین ها بود، نه تنها از دولت محروم گردند که میان چهار دولت تازه تأسیس عراق و سوریه و ترکیه و ارمنستان تقسیم گردند.

🔻نکته دیگری که از بررسی تطبیقی نظام تحت الحمایگی در سرزمینهای کوردی و عربی امپراتوری عثمانی بر می آید، این است که انگلیسی ها در میان اقوام و طوایف مختلف عرب تنها به فلسطینی ها اجازه تشکیل دولت ندادند؛ در حالی که فلسطینی ها در همان زمان از نظر سطح دانش، نیروی متخصص، شهرنشینی و شاخص‌های دیگر از بقیه اعراب جلوتر بودند. همچنین در هیچ کجای دنیا هم در صد سال اخیر به اندازه فلسطین برای تشکیل دولت مستقل، جنگ مسلحانه و فعالیت سیاسی و مدنی نشده که نتیجه ای هم نداشته است.بنابراین تجربه فلسطینی ها هم نشان می دهد که نقش اصلی در دولت سازی مدرن در خاورمیانه پسا عثمانی به عهده غربی ها بوده و تلاش ملل منطقه نقش ثانویه داشته است.

🔻 و حرف آخر این که؛ باید مراقب برخی تحلیل‌های استشراقی و غربی بود که با دامن زدن به احساس خود کم بینی وخودویرانگری در میان مردم کورد در صدد پنهان کردن نقش غرب در ساختن خاورمیانه جدید هستند.

Website | + posts