مجلس موسسان، توتالیتریسم پشت نقاب


در ادبیات و علم سیاست، مجلس موسسان قانون اساسی یا همان(constitutional assembly) با هدف تأسیس منشور حقوق و قانون اساسی که کرامت و آزادی انسان و شهروندان را محترم بشمارد، تشکیل می‌شود.
اما در مشرق زمین و بخصوص‌کشورهای توتالیتر سیاسی، از این گردهمایی و مجلس تأسیس حقوق انسان، برای بازتولید مجدد سانترالیسم، تک‌صدایی و توتالیتاریسم(تمامیت‌خواهی) تصمیم‌گیری سواستفاده می‌شود. در مشرق، کشورهایی چون ایران، سوریه، عمده کشورهای آسیای میانه(ازبکستان، تاجیکستان…) مجالس موسسان برای تشکیل یک‌پارلمان مرکزی، یک دولت مرکزی، یک ارتش‌ مقتدر سرکوبگر بکار گرفته می‌شود.

اصلا مجلس موسسان چیست؟
مجلس موسسان یعنی جلسه و اجتماع کسانی برای تأسیس، و اغلب این مجالس‌ موسسان، همواره پس از فروپاشی رژيم و حکومت‌های از جنس دیکتاتوری تأسیس می‌شود، و همان چیدمان و نظم سیاسی را اما با چهره‌ها و صورت و کراوتهای جدید بازتولید می‌کنند. مجلس‌ شورای ملی تبدیل به شورای اسلامی میشود و یا شورای اسلامی دوباره به مجلس ملی تبدیل می‌شود.
به عبارتی مجلس موسسان، مجمع کسانی می‌شود که خود را دلسوز همه میدانند و مداوم به عنوان پدردلسوز (آیت‌الله طالقانی، بهشتی…) ایفای نقش کرده، مجددا اختیارات و آزادی و قدرت تصمیم‌گیری به روش پدرسالاری و قیمومیت وار را از مردمان، گروه‌های متفاوت و سرزمین‌های دیگری مصادره می‌کنند و سانترالیسم و توتالیتریسم (تک‌صدایی) تصمیم‌گیری سیاسی را در مجلس و پارلمانی متمرکز در دستان خود، بازتولید می‌کنند. این درحالیست که تمامی کشورهای موجود جهان، در سیستم تصمیم‌گیری خود از مجالس قانونگذاری سرزمینی بهره‌ می‌گیرند. یعنی هر واحد جمعیتی کاملا بر امور زندگی و سیاسی و اجتماعی خود از طریق مجلس و شورای مردمی مستقل، مخیر و مالک است. مجالس‌ مرکزی فقط در امور ناگزیری که به موارد مرتبط با خارج از سرزمین، دخالت می‌کنند.

در ادبیات و رسانه فارسی چه در داخل و چه آن‌ها که برنامه بازگشت سلطنت و سانترالیسم سیاسی گرفته‌اند، از بازتولید دوباره مؤسسات پیشین استقبال می‌کنند از آن به بازگشت مجدد شکوه با اسامی و نام‌های پرطمطراق ارجاع می‌دهند.
اما در واقع، این هیاهوی نمایش دموکراسی و تاسیس قانونی رژیم و دولتی جدید، سرهمبندی سیاسی فوری برای یک‌کاسه نمودن و تمرکز نهادهای قدرت و سیاست و عدم توزیع حق و قدرت، بدون تحویل، تحول و انتقال قدرت است. حال هر اسم و اصطلاحی؛ چون دولت وفاق ملی، حکومت آشتی ملی، دولت گذار، لوی جرگه … برای آن بکار ببرند.
چنین مجلس موسسانی،توتالیتریسم و تمرکز مجدد تصمیم‌گیری و سرهمبندی سیاسی است.
در تاریخ معاصر، بر همگان و مطلعین مسایل سیاسی، کاملا واضح و روشن است که در طول تاریخ ایران تا به امروز چهار مجلس موسسان تشکیل شده، و نتیجه و برآمد هر چهارتای آن نیز با پرداخت هزینه‌های فراوان جانی و مالی، با شکست کامل مواجه شده است.
اولین مجلس موسسان ایران که شکست پروژه مردم سالاری غیرمتمرکز انقلاب مشروطه را رقم زد، در روز یکشنبه ۱۵ آذر ماه سال ۱۳۰۴ خورشیدی با سخنرانی رضاخان پهلوی گشایش یافت، اما تمامی اعضا و لیست این مجلس موسسان، به شیوه ای کاملا غیردمکراتیک، که یا با معرفی اطرافیان و عمال رضا شاه و یا بطور مستقیم توسط خود او دست‌چین شده و انتخاب (انتصاب) شدند که از طریق یک انتخابات کاملا قلابی به کرسی نشستند، و با تغییر قانون اساسی مشروطه، دیکتاتوری تک فردی خشن، مجالس فرمایشی و قلابی غیردمکراتیک را بر ایران حاکم کردند.
در این مجلس موسسان حضور نمایندگان واقعی اقوام و ملیت‌های ایران کاملا غایب بود.
دومین مجلس موسسان ایران نیز بعد از ترور محمدرضا شاه و در اول اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۸ خورشیدی تشکیل شد. اما تمامی اعضا و لیست این مجلس موسسان نیز یا با معرفی اطرافیان و عمال محمدرضا شاه و یا بطور مستقیم توسط خود او دست چین شده، و با انتخاباتی کاملا غیردمکراتیک، فرمایشی و قلابی که در شرایطی اضطراری تحت قانون حکومت نظامی برگزار گردید، به کرسی قدرت بلامنازع تکیه زدند. دیکتاتوری تک فردی خشن، مجالس فرمایشی و قلابی غیردمکراتیک را بر کشور حاکم کردند. در این مجلس موسسان نیز حضور نمایندگان واقعی اقوام و ملیتهای ایران کاملا غایب بود.
سومین مجلس موسسان ایران نیز در روز ۲۸ مرداد ماه سال ۱۳۴۶خورشیدی تشکیل شد. اعضای این مجلس نیز کاملا غیردمکراتیک و با معرفی اطرافیان محمدرضا شاه و زیر نظر مستقیم ایشان انتصاب شدند. در این در این مجالس موسسان، همواره حضور نمایندگان واقعی اقوام و ملیت‌های ایران کاملا غایب بود. در نهایت به نقطه‌ایی رسید که حزب فقط رستاخیز و حاکم فقط محمدرضاشاه.
چهارمین مجلس موسسان ایران نیز که به فرمان آيت الله خمینی در مرداد ۱۳۵۸ تأسیس شد، مجلس خبرگان اسلامی تغییر نام داد، که فقط شامل علمای دینی و اسلام شناسان شیعه و معممین (عمامه سیاه، عمامه مشکی) می‌شد. در این مجلس موسسان نیز حضور نمایندگان واقعی مردم و ملیت‌ها کاملا غایب بود. در نهایت به نقطه ای رسید که حزب فقط حزب اله و رهبر فقط روح الله، خمینی، رسید.
حال سوال اینجاست:
آیا مجلس موسسان آینده ایران، دمکراتیک خواهد بود، و اعضای آن چگونه و بر چه اساس انتخاب خواهند شد، و
سهم اقوام و ملیت‌ها (که بیش از ۷۰ درصد مردمان ایران را تشکیل می دهند) در مجلس موسسان آینده چند درصد خواهد بود؟ و چگونه این مهم به عرصه عملی می‌رسد؟
تا بازهم دیکتاتوری و استبداد بر کشور حاکم نشود. چرا سرزمین و مردمانی که فارس نیستند مجلس‌ و دولت و نیروی دفاع از خود را نداشته باشند؟
آیا فرزندان، نوه‌ها و نسل‌های بعدی مجددأ باید قربانی چنین وحشی‌گری نهادی و مؤسساتی در سیاست عقب‌مانده خاورمیانه بشوند؟

مطلب مرتبط

تفاوت دموکراسی با جمهوری در چیست؟