استعمار آبی، استبداد شرقی

چگونه فارسستان با استعمار آبی سرزمین کوردستان را به یوغ کشانده است

ئا. کەلهۆر

در جوامع، آب یک منبع حیاتی است که قدرت و نفوذ
پیرامون آن سازماندهی می شود. در مورد استعمارکده
ایران، انتقال آب از منطقه غنی از منابع کوردستان کهن به
شهرهای کویری فارس نمونه ای از پویایی ساختاری است
که در آن منابع از مناطق حاشیه نشین به مراکز قدرت
سیاسی و اقتصادی تخصیص مجدد می یابد. این اقدام
یک عدم تعادل واضح ایجاد می کند که نه تنها بر محیط
زیست بلکه بر چشم انداز اجتماعی-اقتصادی نیز تأثیر می
گذارد. انتقال آب از منطقه ای که در آن فراوان است به
منطقه ای که در آن کمیاب است، نه تنها شامل حرکت
فیزیکی یک منبع، بلکه سازماندهی مجدد روابط اجتماعی-
اقتصادی نیز می شود. استفاده از آب کوردستان برای
حمایت از کشاورزی و توسعه صنعتی در شهرهای کویری
فارس نشین با استراتژی گسترده تر تثبیت کنترل بر منابع
همسو است. این الگو منعکس کننده یک چارچوب
هژمونیک است که در آن گروه مسلط سیاست هایی را
اعمال می کند که موقعیت آنها را تقویت می کند در حالی
که به طور همزمان دیگران را به حاشیه می برد. چنین
سیستمی را می توان به عنوان نوعی کنترل اجتماعی در
نظر گرفت، جایی که حرکت منابع در خدمت حفظ ساختار
قدرت موجود است. نخبگان حاکم با هدایت آب به
شهرهای کویری، رشد اقتصادی و ایجاد شغل در مناطق
مورد علاقه خود را ارتقا می دهند و در عین حال توسعه را
در سرزمینی مستعمره مانند کوردستان محدود می کنند.
این به نوبه خود چرخه ای را ایجاد می کند که در آن
جمعیت کورد با فرصت های کمتری برای اشتغال و رشد
مواجه می شوند و نابرابری های اجتماعی و اقتصادی را
تشدید می کند. علاوه بر این، اثرات زیست محیطی
هدایت مجدد آب در چنین مقیاس وسیعی منجر به تخریب
در مناطقی مانند کوردستان می شود. چشم انداز طبیعی،
که به طور سنتی از جوامع بومی حمایت می کرد، مختل
شده است که منجر به از بین رفتن تنوع زیستی و معیشت
سنتی می شود. این بهره برداری زیست محیطی را می
توان به عنوان شکلی از استعمار تلقی کرد که در آن منابع
از یک منطقه با توجه کمی به پیامدهای بلندمدت استخراج
می شود. تغییر جهت آب نه تنها بافت اجتماعی-اقتصادی
را شکل می دهد، بلکه پیامدهای فرهنگی نیز به همراه دارد.
با تمرکز منابع و مشاغل در مناطق خاص، هویت فرهنگی
ملت کورد کمرنگ شده و منجر به تضعیف ساختار
اجتماعی آنها می شود. این فرآیند بر استراتژی گسترده‌تر به
حاشیه رانده‌سازی تأکید می‌کند و بر ایجاد یک تک‌فرهنگ
که با منافع صاحبان قدرت همسو می‌شود، تأکید می‌کند.
لذا تخصیص مجدد آب از سرزمین حاصلخیز کوردستان به
مناطق خشک فارس در استعمارکده ایران به عنوان نمونه
ای قوی از مدیریت منابع با پیامدهای استراتژیک و
اقتصادی قابل توجه است. این تغییر، در حالی که به ظاهر
نیاز به کشاورزی و صنعت در شهرهای کویری را مورد توجه
قرار می‌دهد، می‌تواند از طریق چارچوب‌های مختلفی که
تأثیرات سازمانی، استراتژیک و سیستمی عمیق‌تری را
نشان می‌دهد، تجزیه و تحلیل شود. دیدگاه استراتژیک در
مورد این موضوع شامل درک مفاهیم گسترده تر کنترل
منابع و رابطه آن با قدرت و نفوذ است. همان طور که گفتم
آب به عنوان یک منبع حیاتی، به عنصری مرکزی در ایجاد
تسلط استراتژیک تبدیل می شود. با انحراف آب از یک
سرزمین به منطقه دیگر، یک پویایی روشن قدرت پدیدار
می شود، که در آن مقامات جریان منابع را به مناطقی که
مایل به توسعه و سرمایه گذاری در آن هستند دیکته می
کنند. این اقدام چارچوبی را ایجاد می کند که به نفع مناطق
خاصی است و مناطق دیگر را به حاشیه می برد و منعکس
کننده یک رویکرد متمرکز است. از سویی باید بیا داشت
مدیریت منابع و تخصیص منابع فقط برای رفع نیازهای
فوری نیست. این در مورد شکل دادن به چشم انداز
استراتژیک است. حرکت آب به شهرهای بیابانی برای
حمایت از کشاورزی و صنعت، منعکس کننده یک انتخاب
عمدی برای تمرکز رشد اقتصادی در مناطقی است که با
اهداف استراتژیک گسترده تر همسو هستند. این اقدام را
می توان از دریچه هزینه فرصت و مدیریت ریسک نیز
مشاهده کرد. در حالی که باعث ایجاد اشتغال و رشد
اقتصادی در فارسستان می شود، همزمان با خطر تخریب
محیط زیست و اختلال اجتماعی در کوردستان مواجه
است. پیامدهای بالقوه درازمدت این استراتژی ممکن
است بر منافع اقتصادی فوری بیشتر باشد، که نشان
دهنده عدم تعادل در برنامه ریزی استراتژیک است. رویکرد
مدیریت منابع را می توان از طریق یک لنز رقابتی درک کرد،
جایی که مناطق مختلف برای منابع برای تقویت موقعیت
اقتصادی خود رقابت می کنند. تخصیص آب از کوردستان
به فارسستان یک مزیت رقابتی برای سرزمین استعمارگر
دوم است، زیرا امکان توسعه کشاورزی و صنعت را در
محیط‌های غیرمجاز می‌دهد. با این حال، این مزیت رقابتی
به قیمت نابودی کوردستان به دست می آید و منجر به
عدم تعادل می شود که اکوسیستم گسترده تر را مختل می
کند. این انتخاب استراتژیک را می توان به دلیل تمرکز بر
دستاوردهای کوتاه مدت و نادیده گرفتن پایداری بلندمدت
مورد نقد قرار داد.

علاوه بر این، موضوع توزیع مجدد آب را
می توان از طریق ساختار سازمانی و ذهنیت فرهنگی که
این تصمیمات را هدایت می کند، تحلیل کرد. تمرکز
تصمیم‌گیری و تمرکز منابع در حوزه‌های خاص، رویکردی
سلسله مراتبی را نشان می‌دهد که مناطق خاصی را بر
مناطق دیگر اولویت می‌دهد. این مدل می تواند منجر به
فقدان نوآوری و سازگاری شود، زیرا تمرکز استراتژیک به
طور فزاینده ای محدود می شود. تمرکز منابع آب در
شهرهای کویری در خدمت اهداف اقتصادی فوری است،
اما همچنین می تواند توسعه رویکردهای پایدارتر و فراگیرتر
برای مدیریت منابع را متوقف کند. تصمیم راهبردی برای
هدایت مجدد آب همچنین سوالاتی را در مورد همسویی
بین اهداف سازمانی و نیازهای اجتماعی گسترده تر ایجاد
می کند. ایجاد شغل و صنعت در فارسستان با اهداف
توسعه اقتصادی همسوست، اما تاثیر آن بر جمعیت کورد
که با فرصت های محدود و بیکاری رو به افزایش روبرو
هستند را نادیده می گیرد. این ناهماهنگی حاکی از
گسست بین برنامه ریزی استراتژیک و واقعیت های
اجتماعی و زیست محیطی موجود است. جنبه دیگری که
باید در نظر گرفته شود، تأثیر سیستمیک این تخصیص
مجدد منابع است. پیامدهای زیست محیطی انحراف آب از
سرزمین ای استعمارشده مانند کوردستان می تواند قابل
توجه باشد و منجر به از بین رفتن تنوع زیستی، تخریب
مناظر طبیعی و اختلال در شیوه های سنتی زندگی شود.
اثرات سیستمیک فراتر از منطقه فوری گسترش می یابد،
بر اکوسیستم گسترده تر تأثیر می گذارد و به مسائل
زیست محیطی گسترده تر کمک می کند. این رویکرد به
مدیریت منابع، با تمرکز بر دستاوردهای اقتصادی فوری،
فاقد درک جامعی از پیوستگی سیستم ها و اهمیت
پایداری است.

لوله تونل مخفی انتقال آب به اصفهان

در نهایت، رویکردهای استراتژیک و سازمانی برای توزیع مجدد آب در استعمارکده ایران، الگوی گسترده‌تری از پویایی قدرت، کنترل منابع و تأثیر سیستمی را نشان می‌دهد. این استراتژی در حالی که نیازهای فوری اقتصادی را مورد توجه قرار می دهد، خطر اختلالات زیست محیطی و اجتماعی درازمدت را به همراه دارد و پرسش هایی را در مورد پایداری و فراگیر بودن چنین رویکردی ایجاد می کند. تأثیر بر جمعیت کورد، تخریب
محیط زیست در کوردستان، و اثرات سیستمی گسترده
تر، نیاز به یک استراتژی متعادل تر و فراگیر را نشان می
دهد که پیامدهای بلندمدت مدیریت منابع را در نظر می
گیرد.

Karl August Witffogel
Website | + posts