نقش پول ایرانی، ترکی و عربی در استعمار کوردستان

ئا. کەلهوڕ



فلسفه ماهیت پول و استفاده تاریخی از آن به عنوان ابزار
استثمار استعماری موضوعی چندوجهی است که عمیقاً در
ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ریشه دارد. مفهوم
پول از اولین اشکال خود به طور قابل توجهی تکامل یافته
است و نقش ها و کارکردهای مختلفی را در جوامع در بر
می گیرد. بررسی عمیق این جنبه‌ها درک جامعی از نحوه
دستکاری پول برای خدمت به منافع قدرت‌های استعماری
ارائه می‌کند، و آنها را قادر می‌سازد تا ثروت را استخراج
کنند، اقتصادهای محلی را بازسازی کنند و وابستگی‌های
اقتصادی را به مناطق مستعمره تحمیل کنند. برای شروع،
پول در اساسی ترین معنای آن به عنوان وسیله مبادله،
واحد حساب و ذخیره ارزش عمل می کند. این کارکردهای
اولیه تجارت را با غلبه بر محدودیت های سیستم های
مبادله ای تسهیل می کنند، جایی که مبادلات مستقیم
کالاها و خدمات می تواند دست و پا گیر و ناکارآمد باشد.
با این حال، پول فراتر از این نقش‌های اساسی است و
بازنمایی نمادین ارزش، اعتماد و روابط اجتماعی در یک
جامعه را به تصویر می‌کشد. این نشان دهنده تعامل
پیچیده سلسله مراتب اقتصادی و ساختارهای قدرت
است و نفوذ آن فراتر از معاملات اقتصادی صرف است.
از منظر نظری، ماهیت پول ذاتاً با پویایی سرمایه داری گره
خورده است. در نظام های سرمایه داری، پول هم وسیله و
هم هدف انباشت سرمایه است. به عنوان وسیله ای عمل
می کند که از طریق آن ارزش اضافی محقق می شود و
انباشت آن به هدف اولیه فعالیت اقتصادی تبدیل می
شود. این فرآیند انباشت ذاتاً استثماری است، زیرا بر
استخراج ارزش اضافی از نیروی کار متکی است. در بافت
استعماری، این پویایی با تخصیص نیروی کار و منابع بومی
توسط قدرت‌های استعماری به نفع خود، اغلب از طریق
ابزارهای قهری و خشونت‌آمیز، تقویت می‌شود. تبدیل پول
به سرمایه در درک استثمار استعماری بسیار مهم است.
در جوامع ماقبل سرمایه داری، ثروت اغلب بر حسب
دارایی های مشهود مانند زمین و دام سنجیده می شد. با
این حال، معرفی اقتصادهای پولی توسط قدرت‌های
استعماری، تمرکز را به سمت ثروت نقدی که می‌توانست
به راحتی منتقل و انباشته شود، تغییر داد. این تغییر
استثمار مستعمرات را تسهیل کرد، زیرا استعمارگران
مالیات های قابل پرداخت را به صورت پولی وضع کردند و
جمعیت بومی را مجبور به ورود به اقتصاد نقدی کردند. این
اغلب به معنای کار در مزارع استعماری یا در معادن بود،
جایی که آنها در معرض شرایط سخت کاری و حداقل
غرامت بودند. پول همچنین نقش حیاتی در تسهیل
هماهنگی و کارایی اقتصادی دارد. با ارائه یک معیار
مشترک برای ارزش، پول امکان تخصیص کارآمد منابع و
تخصصی شدن نیروی کار را فراهم می کند. با این حال،
این کارایی می تواند نابرابری های اساسی و عدم تعادل
قدرت را بپوشاند. در زمینه استعماری، کارایی که توسط
سیستم‌های پولی ایجاد می‌شود، اغلب در خدمت منافع
استعمارگران بود که اقتصادهای محلی را برای تامین
نیازهای خود بازسازی کردند. معرفی محصولات نقدی،
اختلال در اقتصادهای سنتی، و تحمیل سیستم های جدید
کار، همه توسط سیاست های پولی رژیم های استعماری
تسهیل شد. علاوه بر این، ایجاد و کنترل پول توسط قدرت
های استعماری به عنوان نوعی از سلطه اقتصادی عمل
کرد. با انحصار عرضه و ارزش پول، مقامات استعماری می
توانند اقتصادهای محلی را به نفع خود دستکاری کنند. این
کنترل تا تأسیس بانک‌های استعماری و سیستم‌های ارزی
گسترش یافت که برای تأمین مالی شرکت‌های استعماری
و تسهیل استخراج ثروت استفاده می‌شدند. تحمیل
ارزهای خارجی، ارزهای محلی و شیوه های اقتصادی را به
حاشیه راند و قدرت استعمارگران را بیشتر تقویت کرد و
سیستم های اقتصادی بومی را مختل کرد. پیامدهای
اجتماعی و فرهنگی پول به همان اندازه قابل توجه است.
پول به عنوان نماد ارزش، ایدئولوژی ها و هنجارهای جامعه
ای را که از آن استفاده می کند با خود به همراه دارد. در
شرایط استعماری، تحمیل نظام های پولی خارجی با
تحمیل ارزش های فرهنگی و ساختارهای اجتماعی خارجی
همراه بود. معرفی اقتصادهای پولی روابط و سلسله مراتب
اجتماعی سنتی را مختل کرد و اشکال جدیدی از وابستگی
اقتصادی و قشربندی اجتماعی را جایگزین آنها کرد. این
درک چند وجهی از پول را می‌توان با بررسی دیدگاه‌های
چند متفکر کلیدی در نظریه اقتصادی و اجتماعی غنی‌تر
کرد. هر یک از این متفکران بینش منحصر به فردی در مورد
ماهیت پول، کارکردهای آن و نقش آن در تسهیل استثمار
اقتصادی و کنترل اجتماعی ارائه می دهند. یک دیدگاه بر
نقش پول در نظام های سرمایه داری تاکید دارد. بر اساس
این دیدگاه، پول جزء حیاتی شیوه تولید سرمایه داری
است که به عنوان وسیله اولیه برای تحقق ارزش اضافی
عمل می کند. در این چارچوب، پول تنها یک وسیله مبادله
خنثی نیست، بلکه عاملی فعال در فرآیند انباشت سرمایه
و بهره برداری است. استعمارگران از پول برای تحمیل
ساختارهای اقتصادی جدید، استخراج ارزش اضافی از
نیروی کار بومی و انباشت ثروت به هزینه جمعیت های
مستعمره استفاده کردند. یکی دیگر از جنبه های مهم
فلسفه پول، نقش آن در تسهیل هماهنگی و کارایی
اقتصادی است. پول، با ارائه یک معیار مشترک برای
ارزش، امکان تخصیص کارآمد منابع و تخصصی شدن
نیروی کار را فراهم می کند. با این حال، این کارایی می
تواند نابرابری های اساسی و عدم تعادل قدرت را بپوشاند.
در زمینه استعماری، کارایی که توسط سیستم‌های پولی
ایجاد می‌شود، در خدمت منافع استعمارگران بود که
اقتصادهای محلی را برای تامین نیازهای خود بازسازی
کردند. معرفی محصولات نقدی، اختلال در اقتصادهای
سنتی، و تحمیل سیستم های جدید کار، همه توسط
سیاست های پولی رژیم های استعماری تسهیل شد.
افزون بر این، کنترل و دستکاری پول توسط قدرت های
استعماری می تواند به عنوان نوعی از سلطه اقتصادی
تلقی شود. با کنترل عرضه و ارزش پول، مقامات
استعماری می توانند اقتصادهای محلی را به نفع خود
دستکاری کنند. این کنترل تا تأسیس بانک‌های استعماری
و سیستم‌های ارزی گسترش یافت که برای تأمین مالی
شرکت‌های استعماری و تسهیل استخراج ثروت استفاده
می‌شدند. نظام‌های پولی استعماری ارزهای محلی و
شیوه‌های اقتصادی را به حاشیه می‌انداختند و قدرت
استعمارگران را بیشتر تقویت می‌کردند و سیستم‌های
اقتصادی بومی را مختل می‌کردند. پیامدهای اجتماعی و
فرهنگی پول نیز قابل توجه است. پول به عنوان نماد
ارزش، ایدئولوژی ها و هنجارهای جامعه ای را که از آن
استفاده می کند با خود به همراه دارد. در شرایط
استعماری، تحمیل نظام های پولی خارجی با تحمیل ارزش
های فرهنگی و ساختارهای اجتماعی خارجی همراه بود.
معرفی اقتصادهای پولی روابط و سلسله مراتب اجتماعی
سنتی را مختل کرد و اشکال جدیدی از وابستگی اقتصادی
و قشربندی اجتماعی را جایگزین آنها کرد. تحلیل یکی از
فیلسوفان ماهیت دوگانه پول را به عنوان یک ابزار
اقتصادی مشخص و نماد روابط اجتماعی برجسته می کند.
بر اساس این دیدگاه، پول وسیله ای است که از طریق آن
ارزش ها و روابط اجتماعی میانجی گری می شود. در
شرایط استعماری، ورود پول ساختارها و روابط سنتی
اجتماعی را مختل کرد و اشکال جدیدی از وابستگی
اقتصادی و قشربندی اجتماعی را تحمیل کرد. این اختلال
فقط اقتصادی نبود، بلکه اجتماعی و فرهنگی نیز بود، زیرا
نظام‌های پولی جدید ارزش‌ها و هنجارهای جدیدی را با خود
به ارمغان آورد که فرهنگ‌های بومی و ساختارهای اجتماعی
را تضعیف کرد. بینش اقتصاددان دیگری بر نقش پول در
تسهیل مبادلات اقتصادی و پیامدهای کنترل آن متمرکز
است. از این منظر، پول برای عملکرد یک اقتصاد پیچیده
ضروری است که امکان تبادل کارآمد کالاها و خدمات را
فراهم می کند. با این حال، کنترل پول توسط قدرت های
استعماری به آنها اجازه داد تا اقتصادهای محلی را به نفع
خود دستکاری کنند. مقامات استعماری با کنترل عرضه
پول و وضع مالیات های قابل پرداخت به صورت پولی،
جمعیت های بومی را تحت شرایط استثماری مجبور به
ورود به اقتصاد نقدی کردند. چارچوب نظری ارائه شده
توسط متفکر تأثیرگذار دیگری بر پویایی قدرت ذاتی در
سیستم های پولی تأکید دارد. بر اساس این دیدگاه، پول
فقط یک وسیله مبادله خنثی نیست، بلکه ابزار قدرت و
کنترل است. در شرایط استعماری، تحمیل سیستم‌های
پولی خارجی به قدرت‌های استعماری اجازه می‌داد تا بر
جمعیت‌های مستعمره‌شده کنترل کنند، ثروت و منابع را
استخراج کنند و در عین حال وابستگی‌های اقتصادی را
تحمیل کنند. ایجاد و دستکاری پول توسط مقامات
استعماری، استثمار نیروی کار و منابع بومی را تسهیل کرد
و تسلط اقتصادی استعمارگران را تثبیت کرد. تحلیل یک
اقتصاددان دیگر بر اهمیت درک مفاهیم اجتماعی و
فرهنگی گسترده‌تر پول تأکید می‌کند. بر اساس این دیدگاه،
پول یک سازه اجتماعی است که ارزش ها و هنجارهای
جامعه ای را که از آن استفاده می کند منعکس و تقویت
می کند. در شرایط استعماری، تحمیل سیستم های پولی
خارجی بخشی از استراتژی گسترده تر سلطه فرهنگی بود.
نظام‌های پولی جدید ارزش‌ها و هنجارهای جدیدی را با خود
به ارمغان آوردند که فرهنگ‌های بومی و ساختارهای
اجتماعی را تضعیف کردند و قدرت استعمارگران را بیشتر
تثبیت کردند. معرفت ارائه شده توسط این متفکران
ماهیت پیچیده و چندوجهی پول را آشکار می کند. پول
فقط وسیله مبادله نیست، بلکه ابزار قدرت و کنترلی است
که ارزش ها و روابط اجتماعی را منعکس و تقویت می کند.
استفاده از پول به عنوان ابزاری برای استثمار استعماری،
ابعاد تاریک‌تر ماهیت آن را برجسته می‌کند، و نشان
می‌دهد که چگونه می‌توان آن را برای خدمت به منافع
بازیگران قدرتمند به قیمت از دست دادن جمعیت‌های به
حاشیه رانده شده دستکاری کرد. استفاده استعماری از
پول برای استخراج ثروت و تحمیل وابستگی های اقتصادی
تأثیرات عمیق و پایداری بر مناطق مستعمره داشت.
تحمیل سیستم های پولی جدید، اقتصادهای سنتی و
ساختارهای اجتماعی را مختل کرد و اشکال جدیدی از
وابستگی اقتصادی و قشربندی اجتماعی را ایجاد کرد.
استخراج ثروت و منابع از طریق سیستم های استثماری
کار میراثی از فقر و توسعه نیافتگی در بسیاری از مناطقی
که قبلاً مستعمره شده بودند به جا گذاشت. بعلاوه،
تأثیرات فرهنگی و اجتماعی سیاست‌های پولی استعماری
قابل توجه بود. تحمیل سیستم های پولی خارجی ارزش ها
و هنجارهای جدیدی را به همراه آورد که فرهنگ های بومی
و ساختارهای اجتماعی را تضعیف کرد. اختلال در روابط و
سلسله مراتب اجتماعی سنتی، اشکال جدیدی از نابرابری
اقتصادی و اجتماعی را ایجاد کرد و قدرت استعمارگران را
تثبیت کرد و جمعیت های بومی را به حاشیه راند. در این
بین، میراث سیاست‌های پولی استعماری همچنان به
شکل‌دهی مناظر اقتصادی و اجتماعی مناطق مستعمره
سابق ادامه می‌دهد. وابستگی ها و نابرابری های اقتصادی
ایجاد شده توسط استثمار استعماری همچنان ادامه دارد و
در مسائل جاری فقر، توسعه نیافتگی و طبقه بندی
اجتماعی تجلی می یابد. تأثیرات فرهنگی سیاست‌های
پولی استعماری نیز همچنان ادامه دارد، زیرا تحمیل
ارزش‌ها و هنجارهای خارجی همچنان بر روابط اجتماعی و
شیوه‌های فرهنگی تأثیر می‌گذارد. درک فلسفه پول و
استفاده تاریخی از آن به عنوان ابزاری برای استثمار
استعماری برای درک تأثیرات پایدار استعمار بسیار مهم
است بینش های ارائه شده توسط متفکران کلیدی در
نظریه اقتصادی و اجتماعی، تأثیر متقابل پیچیده بین ابعاد
اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پول را نشان می دهد. این
درک می‌تواند به تلاش‌ها برای رسیدگی به میراث استعمار
و ترویج نظام‌های اقتصادی عادلانه‌تر و عادلانه‌تر کمک کند.
لذا، فلسفه ماهیت پول و استفاده تاریخی از آن به عنوان
ابزار استثمار استعماری، تأثیر متقابل پیچیده ای بین
عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را آشکار می کند.
پول در اشکال مختلف نه تنها به عنوان وسیله مبادله بلکه
به عنوان مکانیزم قدرت و کنترل نیز عمل می کند. ایجاد و
دستکاری پول توسط قدرت های استعماری، استخراج
ثروت، بازسازی اقتصاد محلی و تحمیل ارزش های
فرهنگی خارجی را تسهیل کرد. میراث سیاست‌های پولی
استعماری همچنان به شکل‌دهی مناظر اقتصادی و
اجتماعی مناطق مستعمره‌شده سابق ادامه می‌دهد.
استثمار تاریخی و مداوم ملت کورد و سرزمین آنها،
کوردستان، از طریق استفاده از ارزهای ایرانی، عربی و
ترکیه نمونه عمیقی از این است که چگونه کنترل پولی می
تواند به عنوان ابزار استعمار و سلطه اقتصادی عمل کند.
این شکل از استثمار اقتصادی عمیقاً با سرکوب سیاسی و
فرهنگی در هم آمیخته است و آن را به موضوعی چندوجهی
تبدیل می کند که بر هر جنبه ای از زندگی ملت کورد تأثیر
می گذارد. برای درک کامل این پدیده، بررسی زمینه
تاریخی، مکانیسم‌های استثمار پولی و پیامدهای اجتماعی-
اقتصادی و سیاسی گسترده‌تر بسیار مهم است.

زمینه تاریخی استثمار اقتصادی ملت:
ملت کورد با سرزمین، نژاد، زبان، فرهنگ و هویت متمایز
خود در منطقه ای باستانی به نام کوردستان زندگی می
کنند. با وجود جمعیت قابل توجه و منحصر به فرد فرهنگی،
ملت کرد از نظر تاریخی به واسطه مرزهای استعمارساخته
در صد سال گذشته به حاشیه رانده شده و تقسیم شده
اند. تقسیم مصنوعی کوردستان در میان این ملت‌ها
جعلی منبع درگیری و سرکوب مستمر بوده است و
بهره‌برداری اقتصادی راهبردی کلیدی است که توسط این
دولت‌ها کولونیالیستی برای حفظ کنترل بر سرزمین‌های
کوردستان و سرکوب خواسته‌های ملت کورد برای مالکیت
سرزمینی و استقلال به کار می‌رود. پس از جنگ جهانی اول
بدون توجه به واقعیت‌های نژادی و فرهنگی در صحنه،
نقشه خاورمیانه ترسیم شد. معاهده سور در ابتدا امکان
تشکیل دولت کوردی را نوید می داد، اما این وعده به
سرعت با معاهده لوزان تضعیف شد، که مرزهای جعلی
استعمارکده های ترکیه، ایران، عراق و سوریه را مستحکم
کرد و ملت کورد را بین این دولت های جدید و جعلی
تقسیم کرد. هر یک از این دولت ها کولونیالیستی متعاقباً
سیاست هایی را با هدف جذب یا سرکوب هویت کوردی
و بهره برداری از منابع ملت کورد اتخاذ کردند.

مکانیسم های بهره برداری پولی:
استفاده از ارزهای ایرانی، عربی و ترکیه در کوردستان به
عنوان مکانیزم کنترل و بهره برداری اقتصادی عمل می کند.
این دولت ها ضد کوردی از پول ملی خود برای استخراج
ثروت از سرزمین کوردستان، دستکاری اقتصادهای
کوردی و تضعیف تلاش های ملت کورد برای خودکفایی
اقتصادی استفاده کرده اند. بخش‌های بعدی به جزئیات
چگونگی اعمال سیاست‌های پولی هر ایالت برای استثمار
و کنترل جمعیت کورد را توضیح می‌دهد.

استمارکده ایران:
در استعمارکده ایران، کوردستان به دلیل منابع طبیعی
غنی، به ویژه نفت و گاز طبیعی، از نظر اقتصادی قابل توجه
هستند. دولت استعمارگر ایران در طول تاریخ از پول ملی
یعنی ریال برای کنترل و بهره برداری از این منابع استفاده
کرده است. دولت با متمرکز کردن درآمد حاصل از
صادرات نفت و گاز در تهران، تضمین می کند که ثروت
تولید شده در کوردستان به نفع مردم کورد نباشد. در
عوض، برای حمایت از اقتصاد استعمارکده ایران و منافع
دولت مرکزی، دوباره توزیع می‌شود. علاوه بر این، سیاست
های اقتصادی در استعمارکده ایران برای توسعه نیافتگی
سرزمین کوردستان طراحی شده است. سرمایه گذاری در
زیرساخت ها، آموزش و مراقبت های بهداشتی در
کوردستان در مقایسه با سایر نقاط استعمارکده ایران
محدود است. این توسعه نیافتگی با کاهش ارزش ریال
تشدید می شود، که به طور نامتناسبی بر کوردستان که در
آن اقتصادهای کوردی تنوع کمتری دارند و بیشتر در برابر
نوسانات اقتصادی آسیب پذیر هستند، تأثیر می گذارد.
تورم ناشی از مسایل گسترده تر اقتصاد ملی، قدرت خرید
ملت کورد را بیشتر از بین می برد و بهبود شرایط اقتصادی
را برای آنها دشوار می کند. افزون بر این، کنترل
استعمارکده ایران بر امور بانکی و مالی به این معنی است
که ملت کورد دسترسی محدودی به اعتبار و خدمات مالی
دارند و توانایی آنها برای سرمایه گذاری در مشاغل یا بهبود
معیشت خود را محدود می کند.

استعمارکده عراق:
در استعمارکده عراق نیز استفاده از دینار ابزاری برای
استثمار اقتصادی در کوردستان بوده است. استعمارکده
عراق، به ویژه تحت رژیم صدام حسین، سیاست هایی را با
هدف به حاشیه راندن ملت کورد از نظر اقتصادی و
سیاسی اجرا کرد.بدنام ترین نمونه، کمپین انفال است که
شامل تخریب عمدی روستاها و زیرساخت های کوردی،
همراه با تحریم های اقتصادی بود که اقتصاد کوردی را فلج
کرد. پس از صدام، روابط بین دولت اقلیم کوردستان
(KRG) و استعمارکده عراق، به ویژه بر سر کنترل درآمدهای
نفتی، مملو از تنش بوده است. در حالی که اقلیم
کوردستان تا حدی خودمختاری و کنترل بر منابع کوردی
دارد، کنترل بغداد بر پول ملی و سیستم مالی به آن اجازه
می دهد تا فشار قابل توجهی بر اقتصاد ملت کورد وارد
کند. اختلافات بر سر تخصیص بودجه و توافقنامه های
تقسیم درآمد منجر به بحران های مالی در اقلیم کوردستان
شده و بی ثباتی اقتصادی و وابستگی به دولت مرکزی را
تشدید کرده است. دستکاری استعمارکده عراق در
سیاست پولی، از جمله کنترل بر توزیع درآمدهای نفتی و
تخصیص بودجه، ابزاری برای نگه داشتن سرزمین
کوردستان از نظر اقتصادی وابسته و تحت سلطه سیاسی
بوده است. با وجود خودمختاری نسبی حکومت اقلیم
کوردستان، کنترل دولت مرکزی بر پول ملی و منابع مالی،
توانایی اقلیم کوردستان را برای دستیابی به استقلال
اقتصادی واقعی محدود می کند.

استعمارکده ترکیه:
در استعمارکده ترکیه، استفاده از لیر به عنوان ابزاری برای
کنترل اقتصادی بر جمعیت ملت کورد به ویژه مشهود
است. سیاست های اقتصادی استعمارکده ترکیه در
سرزمین کوردستان با هدف سرکوب هویت کوردی و
جلوگیری از هر گونه خودمختاری سیاسی و اقتصادی
است. این امر از طریق ترکیبی از توسعه نیافتگی
اقتصادی، هزینه های نظامی و دستکاری اقتصادهای
کوردی به دست می آید.

در استعمارکده ترکیه، کوردستان فقیرترین و کمتر
توسعه‌یافته‌ترین مناطق است. سرمایه‌گذاری در
زیرساخت‌ها، آموزش و مراقبت‌های بهداشتی بسیار کم
است که این مناطق را از نظر اقتصادی در حاشیه نگه
می‌دارد. استعمارکده ترکیه همچنین تحریم‌های اقتصادی و
محدودیت‌هایی را برای کسب‌وکارهای کورد اعمال می‌کند
که رشد اقتصادی را بیشتر متوقف می‌کند. به عنوان مثال،
کارآفرینان کورد با موانع اداری و تبعیض قابل توجهی
مواجه می شوند که رقابت آنها را با کسب و کارهای دیگر
مناطق دشوار می کند. نوسانات لیر ترکیه و بی ثباتی
اقتصادی گسترده تر در استعمارکده ترکیه نیز به طور
نامتناسبی بر سرزمین کوردستان تأثیر می گذارد. نرخ تورم
بالا و بحران های اقتصادی قدرت خرید ملت کورد را
کاهش داده و فرصت های اقتصادی آنها را محدود می
کند. بعلاوه، کنترل استعمارکده ترکیه بر خدمات بانکی و
مالی به این معنی است که ملت کورد دسترسی محدودی
به اعتبار دارند، که توانایی آنها را برای سرمایه گذاری در
مشاغل کوردی و بومی یا بهبود شرایط اقتصادی آنها
محدود می کند. هزینه های نظامی و درگیری نیز نقش
بسزایی در بهره برداری اقتصادی از کوردستان دارد.
استعمارکده ترکیه منابع قابل توجهی را به عملیات نظامی
علیه ملت کورد اختصاص می‌دهد، که بودجه را از
پروژه‌های توسعه‌ای که می‌تواند به نفع کوردستان باشد،
منحرف می‌کند. این تمرکز نظامی نه تنها توسعه نیافتگی
اقتصادی را تشدید می کند، بلکه فضای ترس و بی ثباتی
را ایجاد می کند که مانع رشد اقتصادی می شود.

پیامدهای اجتماعی-اقتصادی و سیاسی:
استثمار اقتصادی ملت کورد از طریق استفاده از ارزهای
ایرانی، عربی و ترکیه پیامدهای عمیق اجتماعی-اقتصادی و
سیاسی دارد. این سیاست ها نه تنها کوردستان را فقیر
می کند، بلکه کنترل سیاسی را نیز تقویت می کند و
اهداف ملت کورد برای مالکیت سرزمینی و استقلال را
سرکوب می کند.

توسعه نیافتگی اقتصادی:
یکی از فوری ترین پیامدهای استثمار پولی، توسعه
نیافتگی اقتصادی مداوم کوردستان است. سرمایه‌گذاری
کم عمدی در زیرساخت‌ها، آموزش و مراقبت‌های بهداشتی
تضمین می‌کند که این مناطق از نظر اقتصادی در حاشیه
باقی بمانند. این توسعه نیافتگی هم علت و هم پیامد
استراتژی گسترده تر کنترل اقتصادی است، زیرا ملت کورد
را از ایجاد یک اقتصاد قوی و خودکفا که می تواند مقامات
مرکزی را به چالش بکشد، باز می دارد. توسعه نیافتگی
اقتصادی همچنین فقر و بیکاری را تشدید می کند و منجر
به طیف وسیعی از مشکلات اجتماعی می شود. نرخ بالای
فقر و بیکاری به بی ثباتی اجتماعی کمک می کند و توجیه
اقدامات سرکوبگرانه و حفظ کنترل بر سرزمین کوردستان
را برای دولت های مرکزی آسان تر می کند. فقدان
فرصت‌های اقتصادی بسیاری از ملت کورد را مجبور
می‌کند برای جستجوی کار به سایر نقاط استعمارکده ها یا
خارج از آنجا مهاجرت کنند، که منجر به فرار مغزها و
تضعیف بیشتر اقتصاد کوردی می‌شود. ازسوی دیگر،
استثمار پولی ارتباط نزدیکی با سرکوب سیاسی دارد.
دولت‌های استعماری سوریه، ایران، عراق و ترکیه با کنترل
اقتصاد و محدود کردن فرصت‌های اقتصادی در اختیار
ملت کورد، می‌توانند هرگونه تلاش برای سازماندهی یا
مقاومت سیاسی را تضعیف کنند. وابستگی اقتصادی،
بسیج منابع برای جنبش‌های سیاسی یا اجتماعی را برای
ملت کورد دشوار می‌کند و تضمین می‌کند که از نظر
سیاسی تحت سلطه خود باقی بمانند. علاوه بر وابستگی
اقتصادی، دولت‌های مرکزی و استعماری از سیاست‌های
پولی برای برهم زدن هرگونه تلاش برای خودکفایی یا
خودمختاری اقتصادی استفاده می‌کنند. به عنوان مثال،
محدودیت در خدمات بانکی و مالی مانع از تأسیس
مؤسسات اقتصادی مستقل کوردی می شود. این
تضمین می کند که سرزمین کوردستان از نظر اقتصادی با
دولت استعمارگر خود یکپارچه شده و به سیستم مالی آن
وابسته هستند. همچنین، تحمیل ارزهای خارجی و
سیاست های اقتصادی نیز پیامدهای فرهنگی قابل توجهی
دارد. استثمار اقتصادی اغلب با سیاست هایی با هدف
جذب ملت کورد در فرهنگ غالب همراه است. این شامل
تلاش برای سرکوب زبان، سنت ها و هویت کوردی است.
حاشیه نشینی اقتصادی و فقر سرمایه گذاری ملت کورد
در حفظ و آموزش فرهنگ را دشوار می کند و این امر منجر
به فرسایش تدریجی میراث فرهنگی آنها می شود.
استفاده از پول‌های ملی، همراه با سیاست‌های اقتصادی
گسترده‌تر، در خدمت تقویت سلطه دولت استعمارگر
مرکزی و ارزش‌های فرهنگی آن است. این سلطه اقتصادی
و فرهنگی تلاش ملت کورد برای حفظ هویت متمایز خود و
انتقال آن به نسل های آینده را تضعیف می کند. فرسایش
فرهنگی حاصل هم پیامد و هم ابزاری برای حفظ کنترل
اقتصادی و سیاسی بر سرزمین کوردستان است.