هجده کشاورز سرنوشت‌ساز: چگونه چین از فقر سوسیالیستی رها شد؟



هجده کشاورز سرنوشت‌ساز: چگونه چین از فقر سوسیالیستی رها شد؟

«اگر خطر نمی‌کردم، مردم می‌مردند. برخی از مردم پیش از این… زمین‌گیر شده بودند. حتّی گاوها ضعیف‌تر از آن بودند که توانایی شخم‌زدن داشته باشند.» (یان هونگچانگِ کشاورز)

داستان رفاه مردم چین و رهایی آنان از فقر و گرسنگی روایت دیگری از شکست نظام مالکیّت اشتراکی و کارآمدی نظام مالکیت خصوصی است؛ در افتادن نظام سوسیالیستی در پای نظام بازار. چین کمونیستی با به‌راه‌انداختن موج آزادی اقتصادی، صدها میلیون انسان را از فقر و گرسنگی رهانید و به کشوری مرفّه تبدیل شد. رفاه کنونی نه در اثر سیاست‌های برنامه‌ریزی مرکزی، بلکه در پی انقلابی در نظام کشاورزی آن کشور به‌وجود آمد؛ انقلابی خارج از سلطه‌ی دولت مرکزی و در تقابل با سیاست‌های آن.



انقلاب با چند کشاورز رنجور در دهکده‌ی ژیائوگانگ (Xiaogang) در استان آن‌هویی (Anhui) آغاز شد.

سیاست یک گام بزرگ به جلو (یا جهش بزرگ) نام برنامه‌ای بود که مائو تسه‌تونگ آن را بین سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰ به اجرا درآورد. در پی آن قحطی عظیمی بین سال‌های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱ چین را فراگرفت و بین ۲۰ تا ۴۵ میلیون نفر را به کام مرگ کشانید. مردم روستای ژیائوگانگ از قحطی بزرگ کمر راست نکرده بودند؛ فاجعه‌ی غیرقابل تصوّری که پیامد سیاست‌های فاجعه‌بار جهش بزرگ مائو بود.

با آغاز جهش بزرگ، پس از آنکه حکومت ملّی سیاست اشتراکی‌سازی کشاورزی را به تصویب رساند، که براساس آن کشاورزان در مناطق خاصّی به کار گماشته می‌شدند، محصول در انبارهای مرکزی دور از روستا ذخیره می‌شد، دولت بخشی از محصول را به‌عنوان مالیات غصب می‌کرد و سرانجام باقی‌مانده‌ی محصول را بازتوزیع می‌کرد، اهالی ژیائوگانگ به یک کمون مردمی تعلق یافتند. در آغاز، اشتراکی‌سازی کشتزارها گامی مهم در مسیر آرمانشهر کمونیستی نگریسته می‌شد، ولی در ژیائوگانگ چنین آرمانشهری بعید به‌نظر می‌رسید.

اشتراکی‌سازی ارتباط کشاورزان را با زمین‌های سابقشان را از هم گسست، و هرگونه انگیزه برای مراقبت از آن را از بین برد. بسیاری از کشاورزان با توجّه به اینکه دولت وعده‌ی دستمزد برابر به همه بدون توجّه به سخت‌کوشی‌شان را داده بود، با امید به اینکه دیگران کم‌کاری‌شان را جبران می‌کنند، تنبلی کرده و از زیر کار در می‌رفتند. ولی دیگران این کم‌کاری را جبران نکردند. نتیجه یک چرخه‌ی معیوب بود: کشاورزان با سرعت پایین کار می‌کردند، بازده محصولات کاهش یافت، دولت جیره‌ی غذایی را کاهش داد، و بنابراین کشاورزان کندتر از پیش کار می‌کردند.

بیش از نیمی از جمعیّت ژیائوگانگ در آن زمان از گرسنگی مرده بودند، و این روستا تقریباً ۲۰ سال پس از آن در گرسنگی بود و خانواده‌ها گاهی مجبور بودند برگ‌های صنوبر را برای خوردن بجوشانند، یا پوست درختان را به آرد تبدیل کنند. نظام مالکیّت اشتراکی زمین شکست خورده بود و از آنجاکه همگان مانند یکدیگر جیره‌ی غذایی ناچیزی دریافت می‌کردند، انگیزه‌ی فردی برای کار سخت روی زمین و افزایش بهره‌وری وجود نداشت.

در پاییز ۱۹۷۸، مردی به نام یان هونگچانگِ ۲۹ ساله (Yan Hongchang)، پدر چهار فرزند و معاون تیم کاری روستا، تصمیم به انجام یک انقلاب گرفت. او بر این بود که اگر ساکنان ژیائوگانگ می‌خواهند از فقر خارج شوند، نمی‌تواننند به برنامه‌ریزی دولتی تکیه کنند، بلکه باید خودشان کمر همّت ببندند.

در ۲۴ نوامبر، سران هجده خانواده مخفیانه گرد هم آمدند و قراردادی را امضا کردند که براساس آن زمین‌های کمون را به قطعات خانوادگی تقسیم کنند، سهمیّه‌ای از ذرّت خود را به دولت بدهند و مازاد محصول را برای خود نگه دارند.

    «چرا مسئولیّت زمین‌ها و ابزار کشاورزی روستا را به خانواده‌های مستقل باز نمی‌گردانیم و اجازه نمی‌دهیم پس از پرداخت مالیات، همه‌ی غلّات مازاد را برای خود نگه دارند؟»

در قرارداد قید شده بود: «در صورت شکست طرح، ما برای مرگ یا زندان آماده هستیم و دیگر اعضای کمون قول می‌دهند که فرزندان‌مان را تا هجده سالگی بزرگ کنند.» 

آن سال، دو سال از مرگ مائو گذشته بود و میراث شوم انقلاب فرهنگی او -حمله‌ای خشن و بی‌رحمانه به نهادهای سیاسی، حقوقی و اقتصادی چین برای نابودی عناصر سرمایه‌داری و سنّتی فرهنگی- همچنان پابرجا بود. در آن زمان، این طرح طرحی خرابکارانه و خطرناک به‌شمار می‌رفت. کشاورزانی که طرح‌های مشابهی را در سال‌های پیش از آن به اجرا در آورده بودند، برای نمونه در استان یونگجیا در شرق چین در سال ۱۹۵۶، طعمه‌ی آن انقلاب فرهنگی گشته و به اردوگاه کار اجباری فرستاده شدند.

با این‌حال کشاورزان ژیائوگانگ، به رهبری یان، دلیری ورزیده و سنگ بنای سوسیالیسم را واژگون ساختند و به مالکیّت خصوصی و نظام بازار با انگیزه‌ی سود فردی روی آوردند. در زمان حیات مائو چنین طرحی سرمایه‌دارانه و مستوجب مرگ شناخته می‌شد. برخی از اهالی ژیائوگانگ از این طرح ناخرسند بودند، ولی در نهایت غریزه‌ی بقا بر ترس از مجازات پیروز شد.

انقلاب ژیائوگانگ بی‌درنگ به ثمر نشست و هم‌زمان مورد ستایش و سوء‌ظن قرار گرفت. وفور محصول قضیّه را لو داد. در بهار ۱۹۷۹، یک مقام محلّی که از قرارداد مخفیانه‌ی واژگون‌کننده‌ی سنگ بنای سوسیالیسم باخبر شد، و سردسته‌ی توطئه‌گران را به حضور طلبید. یان که فکر می‌کرد به اردوگاه کار اجباری فرستاده خواهد شد، به دفتر دبیر حزب شهرستان رفت.

خوشبختانه، اثربخشی طرح نوآورانه‌ی آن‌ها در زمان مناسبی پدیدار شد. دو سال از مرگ مائو تسه می‌گذشت و دنگ شیائوپینگ و اصلاح‌طلبان دیگر به‌دنبال راه‌هایی برای اصلاح اقتصاد چین بودند. آن مقام حزب شهرستان به‌طور خصوصی نزد آقای یان اعتراف کرد که، از زمان امضای قرارداد، برداشت زمستانی روستا شش برابر شده است. و به او گفت تا زمانی‌که آزمایش آن‌ها گسترش نیابد، از روستای ژیائوگانگ و کشاورزان سرکش محافظت و محارست خواهد کرد.

در سال ۱۹۷۹، چند ماه پس از ملاقات سرنوشت‌ساز، کشاورزان دهکده بازده محصول را بیش از ۶۶ تن اعلام کردند که، براساس داده‌های رسمی، برابر با مجموع کلّ برداشت بین سال‌های ۱۹۵۵ و ۱۹۷۰ است. روستا تقریباً یک‌شبه، خود را از فقر نجات داد.

یان ادّعا می‌کند که بازده واقعی در سال ۱۹۷۹، نودوپنج تُن بود، ولی روستاییان عمداً آن را کم گزارش کردند، زیرا می‌ترسیدند که دولت چنین رقم بالایی را باور نکند. درآمد سرانه شیائوگانگ از ۲۲ یوان (کمتر از ۳ دلار کنونی) در سال ۱۹۷۸ به ۴۰۰ یوان (حدود ۶۰ دلار کنونی) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافت.

در اوایل سال ۱۹۸۰، وان لی، دبیر حزب آن‌هویی، از ژیائوگانگ دیدن کرد و نوآوری یانِ کشاورز را ستود. ماه‌های بعد، هزاران نفر از نقاط دور و نزدیک برای دیدار از مدل ژیائوگانگ به آن‌جا آمدند.

    «بیشتر بازدیدکنندگان برای انتقاد از ما آمده بودند. آن‌ها ما را به انحراف از مسیر سوسیالیسم و بازگرداندن کشور به دوران پیش از آزادی متهّم کردند. آن‌ها ما را به سرمایه‌دار و ضدانقلاب بودن محکوم کردند. تنها افرادی که از ما حمایت کردند چند کشاورز بودند، زیرا می‌دیدند همتایان‌شان از این اصلاحات سود برده‌اند.»

مخفی نگه‌داشتن راز ژیائوگانگ آسان نبود. اعتماد عمومی به اقتصاد برنامه‌ریزی شده از بین رفت و روستاهای دیگر شروع به تقلید از الگوی یان کردند. نظام ژیائوگانگ از روستایی به روستای دیگر گسترش یافت و به‌سرعت منجر به افزایش ۶۰۰ درصدی تولید منطقه شد.

رهبر جدید چین، دنگ شیائوپینگ، که حالا به‌دنبال کمک به بهبود اوضاع چین بود، نتایج غیرعادی را بررسی کرد. دنگ، یان و ژیائوگانگ را به‌جای تنبیه کردن، در مقام الگویی برای کشور در نظر گرفت. در نخستین روز سال ۱۹۸۶، دولت چین حکمی صادر کرد و «نظام مسئولیّت خانوارها» (بائوچان دائوهو) را پایه گذاشت، که براساس آن خانواده‌ها فقط ملزم به تولید یک سهمیّه‌ی دولتی کوچک بودند و آزاد بودند که هرگونه محصول مازاد را برای خود نگه دارند و با قیمت غیردولتی در بازار آزاد بفروشند. این الگو بعدها به دیگر حوزه‌های اقتصادی نیز تعمیم یافت.

پس از بنیان نهادن نظام مسئولیّت‌ خانوارها، بازده کشت غلّات در سراسر چین به‌طرز چشمگیری افزایش یافت. پس از سال ۱۹۸۶، کشاورزان حقّ کار در زمین‌های خود و فروش غلّات مازاد در بازارهای خصوصی را دوباره به‌دست آوردند. دولت همچنین مالیات غلّات را کاهش داد، و درآمد کشاورزان افزایش یافت.

پس از آن دنگ شیائوپینگ درهای اقتصادی را در شانگهای، گوان‌دونگ، و شنژن گشود، و به شهروندان اجازه داد که از ثمره‌ی کار خویش بهره ببرند. موفّقیّت در این شهرها الهام‌بخش اصلاحات گسترده‌تری بود.

آنچه امروزه «سوسیالیسم با مشخّصات چینی» نامیده می‌شود، درواقع چیزی جز روی‌آوردن به سازوکار بازار، مالکیّت خصوصی، و انگیزه‌ی سود فردی نبود. در سال ۲۰۰۶ مالیات‌های کشاورزی در چین لغو شدند.

◆ منابع:

درس‌هایی از روستای ژیائوگانگ

انقلاب کشاورزی چین

کشاورزی که چین را برای همیشه دگرگون کرد