آیا راه آهن شمال-جنوب رضاخان، پروژه نظامی بریتانیا بوده است؟

فکر تأسیس خط ­آهن برای اولین بار در دوره ناصرالدین شاه به وجود آمد. وی در جریان مسافرت­های خود به اروپا تحت تأثیر ظواهر راه­ آهن و مزایای آن قرار گرفته است.
آرزوی سفر با راه آهن در اغلب كتب آن زمان مثل كتاب «سياحتنامه ابراهيم بیک» نوشته ميرزا زين العابدين مرغه ای (از ايرانيان ساكن قفقاز)، آورده شده است. وی در اين كتاب از اينكه چرا ايرانی ها راه آهن ندارند، ابراز تأسف می كند.

روزنامه های غربی در آن زمان نوشتند که شاه ایران راه آهنی ساخته که از«هیچ کجا به هیچ کجا میرود» . بندری بی نام و نشان در خلیج فارس را به بندری بلا استفاده در حاشیه شرقی دریای مازندران متصل میکند.
راه آهن سراسری نه تنها منافع اقتصادی خاصی برای ایران نداشت، بلکه بعدها به ضرر خود رضاشاه و برکناری او از قدرت نیز تمام شد؛ چنانچه در جنگ جهانی دوم این راه آهن یکی از راه­های مهم متفقین جهت ارسال تجهیزات نظامی و غیرنظامی به شوروی بود.

راه آهن از هیچ شهر بزرگی رد نمیشود، هیچ راه تجاری را به هم متصل نمیکند ، این راه آهن عمدا نمیبایست به راه آهن های اروپایی و تجارت با غرب متصل باشد. در مقاله سایکس-پیکو به عوارض منتفی شدن راه آهن برلین – بغداد بر توسعه و پیشرفت منطقه اشارە شدە است.
خسرو معتضد نقل میکند “از آنجا كه خوزستان آن زمان از ايران جدا بود تصادفاً يكی از كارهای خوب اين بود كه راه آهن سراسری از خوزستان عبور كند. برای اينكه دول همجوار ما مثل عربستان- كويت- عراق چشم طمع به اين منطقه داشتند، البته الان هم چشم طمع دارند. چون ابتدا نفت سال ١٢٨٧ ه. ش ( ١٩٠٨ میلادی) در منطقه بختياری مسجد سليمان در استان خوزستان فوران كرد و به بهره برداری رسيد. به همين خاطر از همان زمان دولت انگلستان علاقه مند بود كه اين منطقه شيخ نشين شود. از طرفی احداث خط راه آهن از خاک عراق تا هندوستان همواره با مخالفت دولت انگليس همراه بود، به خاطر آنكه نمی خواست راه آهنی از غرب به شرق برسد. حتی شخصی به نام صحيح الدوله (مرتضی قلی خان هدايت) كه مهندس دانشگاه پلی تكنيک در آلمان بود كتابی به نام«كليد نجات» نوشت و پيشنهاد داد راه آهنی از غرب به شرق در ايران ساخته شود كه با مخالفت روبرو شد. صحيح الدوله نیز به بهانه ای توسط كارگرش شخصی به نام اوان به ضرب چند گلوله كشته شد و با كشته شدن وی ما ديگر مهندسی برای ساخت خط راه آهن نداشتيم.” در حقیقت معتضد اعتراف میکند که حاکمیت فارس زبان با هدف استعمار خوزستان به بریتانیا جهت ساخت این زیرساخت نظامی همکاری نمودە است.

حسین مکی در کتاب تاریخ بیست ساله ایران نقل می کند که احمدشاه نیز در پاسخ به پیشنهاد انگلیسی‌‌ها برای مفتوح ساختن باب مذاکره در مورد کشیدن راه‌آهن گفت: « راه‌آهنی که به صلاح و صرفه ایران است، راه‌آهنی است که از دزداب (زاهدان فعلی) شروع می‌شود و مسیر آن به اصفهان و تهران باشد و از آنجا به اراک و کرمانشاه متصل شود، یعنی از شرق به غرب ایران، چنانکه از زمان داریوش هم راه تجارت هندوستان در آسیا و سواحل مدیترانه همین راه بوده است و این راه برای ملت ایران ‌‌نهایت صرفه را از لحاظ تجارت خواهد داشت، ولی راه‌آهن عراق به منجر خزر فقط جنبه نظامی و سوق‌الجیشی دارد و من نمی‌توانم پول ملت را گرفته یا از کشورهای خارج وام گرفته و صرف راه‌آهنی که فقط جنبه نظامی دارد نمایم.» و در ادامه نیز نقل می کند که نایب‌السلطنه هندوستان در سال ١٢٩١ شمسی در مجلس عوام انگلستان گفته است: «در مدت ٢٠ سال تأیید کردند که هندوستان باید محاط باشد، در یک حلقه کوه‌ها و صحرا‌ها که بدون تلفات زیاد و پول، غیرقابل عبور باشد. این سیاست، هندوستان را از هر حمله‌ای حراست کرده و هیچ ملتی حق عبور از این منطقه حمایت شده را نداشت؛ اما اگر این راه‌آهن، راه‌آهن غربی- شرقی ایران ساخته می‌شد، آن وقت تمام آن سیاست به خطا بوده و به ما می‌گویند، این اصول را نپذیرید که سیاست حقیقی هند عبارت است از باز کردن سرحدات آن به طرف مغرب.»

این راه آهن بیشتر به درد سربازگیری میخورد. یا اگر در جایی شورش شود، سرباز و نیرو به آنجا اعزام کرد، جالب است که اصرار عجیبی که رصا شاه داشته گویا عامل خارجی داشته است، زیرا که سه سال بعد متفقین بواسطه این راه آهن بود که توانستند به هیتلر کمک کنند و درضمن از نفوذ شوروی جلوگیری کنند، گویی برنامەریزی تمرکز قدرت در ایران و تحویل آن به یک قوم ، در راستای برنامەهایی و دست هایی خارج از ایران جهت رویارویی با استالین منحرف شده از خط پس از انقلاب بلشویک ها، بوده است، راه آهن بخشی از پروژه کنترل و انسداد هیتلر و استالین بوده که توسط استبداد و استعمار پهلوی به انجام رسیده است، اصولا راه آهن که باید یکی از اهداف، اقتصادی، نظامی و یا ارتباطی را برای هرکشوری ایفا کند،

احداث راه آهن در هر جغرافیایی باید حداقل یکی از این سه خصلت استراتژیکی (منظور دفاعی و نظامی)، اقتصادی (ترانزیت بین المللی و معاملات بازرگانی) و ارتباطی را برای مردم آن منطقه داشته باشد. راه آهن شمال جنوب، هیچکدام از این سه شاخص را در برنمیگیرد.
این پروژه اتفاقا مسبب عقب افتادگی تجاری ایران است زیراکه بدلیل طولانی شدن هزینه حمل برای راه اصلی تجارت و مبادله انسانی که همان ابریشم است، حمل نقل ریلی کشور کاملا از جریان اقتصاد نحیف ، منفک و جدا است.

برای گروه همپیمانان انگلوساکسون هدف نظامی آنها را برآورده میکرده است. راه آهن ایران میبایست از شرق به غرب باشد. از جنوب به شمال است، حتی از شمال به جنوب نمیباشد.

دکتر مصدق هم در زمان طرح این موضوع در مجلس شورای ملی، مخالفت خود را با احداث را آهن اعلام کرد, این مخالفت ها هم نتوانست از احداث این خط آهن جلو گیری کند . دکتر مصدق معتقد بود که این طرح توجیه اقتصادی ندارد و در آن شرایط فشار زیادی را به مردم تحمیل خواهد کرد.
این راه آهن گویی یک جبهه و دیواری برای جلوگیری از ورود نیروهای مزوپوتامیا و آناتولی به مستعمرات قدیم و فعلی بریتانیا از یک سو،  و از سوی دیگر  تسهیلگر ارسال نیروی بریتانیا به قلب جمهوری های آسیای میانه و برخورد با روسیه چه در اکنون و چه در آینده میباشد. این راه آهن گویی جهت یک پایگاه نظامی بریتانیا و بمب ساعتی در داخل خاک ایران برای تجاوز و کنترل بین النهرین ، آناتولی، آسیای میانه و شرق نزدیک احداث شدە است.

نکته آخر که نویسنده در ایران متوجه شد اینست که استاندارد فاصله بین ریلهای سیستم غربی با شوروی عمدا متفاوت است و دلیل آن اینست که دو سیستم به همدیگر راه نداشتە باشند. درنتیجه واگن، پالت و ریل کاملا انحصاری برای یک سیستم باقی میماند لذا مثلا راه آهن ایران به جمهوری آذربایجان تبادل واگن و مسافر نمیتواند بنماید.

رضاشاه نیز در نهایت خود از ساخت این راه آهن اظهار پشیمانی کرده و آن را اشتباهی بزرگ اعلام نماید. تاج الملوک یکی از همسران رضاشاه در این رابطه می گوید: «یادم هست که رضا دو سه روز بعد از اشغال ایران به من گفت: «تاجی‌جان ما خبط (اشتباه) بزرگی کردیم که پل ورسک را منهدم نساختیم… رضا تا پایان عمر همیشه غبطه می‌خورد که چرا پل ورسک را، خراب نکرده و راه متفقین را نبسته است

سرچشمەها:

https://ghasedak24.com/article/23/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88-%D9%85%D8%B9%D8%AA%D8%B6%D8%AF
تاج الملوک، خاطرات ملکه پهلوی، تاج الملوک آیرملو، تهران: به آفرین، نیویورک، نیما، 1380، ص 305

+ posts