شۆڕش کوردستانی
در این نوشتە بە تحلیل فیلم جانگوی رها از بند و ارتباط آن با مسئلە بردگی و اسارت در کردستان توسط دولت ایرانی و عوامل آن می پردازم.
این فیلم بە شکل واقع گرایانەای داستان بردگی و رهایی در آمریکای قبل از لغو بردگی را نشان می دهد . شخصیت جانگو چە بە صورت فیزیکی چە ذهنی بردە نیست. جانگو رها شدە از همە بندهاست. کردستان خالی نیست از جانگو. خالی نیست از کسانی کە جان بر کف و رها شدە از بند اسارت فیزیکی و ذهنی ایرانی حاضرند خنجر انتقام را در قلب دشمن ایرانی فرو کنند. اما متاسفانە جانگوهای کردستان برخلاف جانگوی فیلم آقای تارانتینو زیاد بخت با آنها یار نیست. جانگوهای کردستان چون رامین حسین پناهی گرفتار احزاب فاسد و وابستە ای می شوند کە تمام هم و غمشان ایران و ایرانی بودن است. سرکردە های احزابی کە فقط و فقط دنبال منافع شخصی شان هستند.
یکی دیگر از شخصیتهای نشان دادە شدە از بردگان در این فیلم بردەهای کارگر هستند. جماعت زیادی از بردەها (چە مرد و چە زن) همانظور کە در فیلم نشان دادە شدە و در واقعیت آمریکا هم چنین بودە است، بە سخترین کارها مشغولند. آنان انسانهای سختکوش و باشرافتی هستند کە نژاد پرستان سفید پوست از نیروی کارشان جهت منافع خود استفادە می کنند. بە نظر بندە متناظر این برده های کارگر در کردستان اكثریت جامعە کردستان هستند. کردها از ماکو تا دهلران بە بندگی و اسارت دولت ایرانی در آمدە اند و تمام نیروی کارشان صرف آبادانی شهرهای ایران (تهران، اصفهان، یزد و …) می شود. حتی در خود مناطق ایران درونی چون تهران و اصفهان صدها هزار کورد در خدمت ملت فارس و ایرانی هستند. اجازە دهید کە مسئلە بردگی انسان سیاه پوست (و کرد) را بر اساس فیلم (جانگوی رها از بند) کمی بازتر کنیم. در یکی از صحنە های فیلم کە در اینجا هم بە اشتراک گذاشتە شدە است آقای کاندی در سر میز شام مسئلە بسیار مهمی را مطرح می کند. او از یکی از خدمتکاران خانوادگیشان بە اسم بن پیر (Old Bend) نام می برد کە هر هفتە سە بار با یک تیغ ریش تراش و تیز ریش پدر آقای کاندی را سالیان متمادی می تراشید. آقای کاندی میگوید کە چرا بن پیر پدرش را نکشت در صورتی کە بە راحتی این فرصت برایش میها بود؟! او سپس این سوال کلی را مطرح میکند کە چرا سیاهان ما را [با وجود این هم ظلم] نمی کشند؟! او جواب خود را با یک سری خزعبلات نژادپرستی می دهد کە بخش بزرگی از مغز سیاە پوستان را قسمتی بە نام تسلیم شدگی (servility) و یا نوکرمابی تشکیل میدهد و … پاسخ آقای کاندی بی شباهت نیست بە دیدگاە ‘روشنفکران’ و قلم بە دستان فارس و دولت ایرانی نسبت بە کردها. همانهایی کە تلاش میکنند کە ذاتا انسان کرد را انسانی ضعیف، بی ادارە و تسلیم شدە نشان دهند. همانهایی کە شبیە آقای کاندی در اوج نژادپرستی می کوشند کە کردها را چوپانهایی در کوهستان و دور از مدنیت و شهرنشینی معرفی کنند. همانهایی کە تلاش می کنند کە ارادە را از انسان کرد بگیرند. اما توضیحات آقای کاندی مشتی چرندیات بیش نبود. نشان بە آن نشان کە همزمان کە آقای کاندی چرندیاتش را بلغور می کرد جانگو دست روی ماشە اسلحەاش هرآن آمادە بود تا مغز پوک آقای کاندی را در بیاورد. دیدگاە دولت ایرانی و کاسە لیسانش نیز چیزی نیست جز مشتی دروغ و غش ایرانی. نشان بە آن نشان کە هزاران جان بر کف در وقت مناسب حاضرند برای آزادی کردستان با اشغالگران دولت ایرانی دربیفتند.
در فیلم (جانگوی رها از بند) شخصیتی دیگری از سیاەپوست نشان دادە میشود، مرد پیری بە اسم استفان (Stephan) با بازی ساموئل جکسون (Samuel Jackson). استفان دستیار آقای کاندی است در مزرعە و مسئول کنترل بردەها. او با وجود سیاە پوست بودن بردە نیست و بە بازی سفیدپوستان راە دادە شدە است. اوست کە ذهن سیاهان را خوب میشناسد و از راز جانگو و دکتر شولتز برای نجات همسر جانگو پردە بر میدارد. استفان نماد خیانت و خود فروختگی یک انسان است. سوال اینجاست کە آیا در کردستان هم استفان داریم؟ بلە جاشها همان استفانهای کردستان اند. کسانی کە با دولت استعمارگر ایرانی همکاری میکنند برای بە بردگی کشیدن انسان کرد و غارت و استثمار کردستان. وقتی میگوییم جاش منظور صرفا معنای کلاسیک آن نیست: کسی کە برای حقوق ناچیزی و یا از سر نادانی و جهالت در نیروهای نظامی ایران و خصوصا سپاە مشغول فعالیت است. جاشهای اصلی کسانی هستند چون سردکردەهای احزاب بە ظاهر کردی کە بە بازتولید استعمار دولت ایرانی کمک میکنند. همانهایی کە جانگوهای جان بر کف و سرکشی چون رامین را بە دام دولت ایرانی میاندازند. همانهایی کە نیروهای هزاران پیشمرگە صادق و شجاع را برای مقاصد شخصی و حزبی خود مصرف میکنند. جاشها همان فعالین مدنی هستند کە مستقیما زیر نظر نهادهای امنیتی بە ذهنیت سازی در کردستان مشغولند و برای مقاصد شخصی خود خواستار تداوم استعمار و استثمار دولت ایرانی هستند. اما خبر بد برای این جاشها اینکە عاقبتی چون استفان در فیلم (جانگوی رها از بند) خواهند داشت. جانگو در پایان فیلم پس از کشتن سفیدهای بردەدار، همە سیاهپوستان را آزاد کرد اما استفان را نگە داشت و با عمارت آقای کاندی منفجر کرد.
در پایان از نوشتن این متن بە زبان اشغالگران پوزش می طلبم و تلاش می کنم آن را بە کردی نیز ترجمە کنم و یا اگر کسی زحمت آنرا بکشد ممنون خواهم شد.
- بابەکر ئاغای ژیر - 10/01/2024
- حکومت جعل بزرگی است که همه در تلاشاند تا از طریق آن به هزینهی دیگران، زندگی کنند - 09/26/2024
- ڕاستکردنەوەی خواروخێچییەک
لە سەر خواروخێچییەکانی زمانی فارسی - 09/24/2024