سیاست و تقدیر

[author title=”هێرش قادری” image=”http://www.kurdia.net/wp-content/uploads/2017/12/herish-qadiri.jpg”] ذکریا (هێرش) قادری، استاد کرد دانشگاه علوم تحقیقات کرمانشاه و مدرس پیشین دروس تاریخ و فلسفه غرب میباشد. [/author]
تقدیر نبود که بعد از صد سال دست آوردی نداشتیم بلکه عدم درک ما از اخلاق سیاسی بود و ملتفت نشدیم که چرخهای سنگین و خاردار سیاست را نمی توان با زیبایی شناسی عرفانی، حقوق و اخلاق به حرکت دربیاوریم غافل بودیم که دوستی ملل و حقوق و اخلاق گرد و خاک چرخهای سیاست است و نه تنها هیچکدام بنیاد سیاست نیست بلکه سیاست بنیاد همه آنها است.
تقدیر به قول گوته همان سیاست است و تقدیری جز سیاست و منش وجود ندارد. تقدیر به قول ماکیاوللی به بانویی می ماند که تنها اسیر بی باکان می شود و این بی باکان همان کسانی هستند که چرخهای خاردار سیاست را در بوستان دین و حقوق و اخلاق به راه می اندازند. هنر سیاست جایی برای تقدیر و بخت نگذاشته است مثل تقدیر ظلم و قدرت دیگری حاکم چون دیگری روم و ایران بسیار قدرتمندتر از چهار قبیله غارت گر عرب بودند. تنها تاریخ به ما یاد خواهد داد که از سویی تقدیری جز سیاست وجود ندارد و از سوی دیگر حقوق و اخلاق و کل متافیزیک تنها گردو غبار سم سیاست یا در نهایت نهادینه شدن سیاست هستند نه محرک و انگیزش آن. سیاست از سویی مبتنی بر درک درست ما و دیگری است که مستلزم ساختن مای ملی که در مقابل دیگری بایستد و از سوی دیگر، وارد کردن میل عمومی در سیاست.
قبل از محمد،قبایل عرب میل محض و لاجرم بی تاریخ بودند پیامبرانی قبل از محمد مفاهیم بدون میل بودند که از حد خانواده خویش فراتر نرفتند حتی ماکیاولی نیز پیامبر را درک نکرد هنر وی نه استفاده از شمشیر بلکه استفاده از میل بود. محمد از سویی لباس مفاهیم که در آن زمان مقدسات دینی بود را بر تن میل کرد، از سوی دیگر، دیگری را به بیرون هدایت کرد. وی بی باک بود زیرا می دانست در سیاست نباید ترحم و لرزش داشت و هزاران نفر قربانی را با مفاهیم توجیه کرد به همین دلیل، بخت عظمت ایران و روم، اسیر فضیلت سیاسی وی شد. وی از سویی که دیگری را با خطاب میل گنجهای قیصر و کسری با روپوش جاهدو فی الله به بیرون هدایت کرد با تدوین دینی امت محور و عرب محور، به شدت عصبیت عشیره فروعربی را چه با متن و چه با شمشیر در هم کوبید و ما باید درس بگیریم هر سه مورد را، استفاده از میل در قالب مفاهیم مقدس امروزی، بیرون راندن دیگری، نابودی عصبیت فرو ملی هم با شمشیر و خشونت و هم با تدوین آگاهی کلی که نمونه آن انتزاع الله بی شریک به جای خدایان متکثر عشایر پراکنده بود که امروز الله می شود کورد و بتهای قبیلە همان عصبیت حزبی است که باید آن را نابود کرد و دیگری نه این حزب و آن ایسم بلکه فارس و ترک و عرب است. احزاب درکی از تفاوت اخلاق سیاسی با شخصی ندارند که هنوز در خواب اصحاب کهف از اخلاقی کردن سیاست گویند غافل از آنکه اخلاق سیاسی، رهایی کور از سلطه بود که به انجام آن قادر نبودین لاجرم بی اخلاق هستید چون هنر سیاست جای بخت و تقدیر را گرفته است و چون گربه محروم از گوشت عدم هنر سیاسی را با تقدیر دیگری ظالم و اخلاق شخصی توجیه می کنید بیایید از اقا عقربه خواهش کنیم نیش نزند؟؟ مشاوران احزاب نیر غرق کسینجر و روزنا و…هستند غافل از آنکه آن تئوریها در چهارچوب دولت ـ ملت کارایی دارد، اینجا نه دیگری دولت ـ ملت است نه ما، دیگری امپراتوری و ما قبیله لاجرم اگر می خواهید سیاست در خاورمیانه را یاد بگیرید به جای فحش دادن به اسلام، محمد و عمر و ابن خلدون و کوروش بخوانید.اما اوجالان متفاوت است وی با فضیلت، بخت را مهار و سیاست را جایگزین تقدیر کرد نه چون باشور با تقدیر به فضیلت دست یافت که من تصور می کنم این درک را از مطالعه تاریخ به دست آورده است همانطور که خود را چون پیامبر می شناسد و درک هنر پیامبر اجازه دخول عنصر تقدیر را نمی دهد. هنر اوجالان تنها درک جدایی شعار سیاسی از هستی سیاسی بود که قبلا گفتم سیاستمدار کلاسیک چون محمد با اندیشه نو مدنیت. اما درک وی ناقص است پیام اصلی پیامبر محمد استفاده از میل در جهت اهداف و سلطه سیاسی بود. اوجالان برون متن میل را در نیافت، غرق در متافیزیک متن جهاد اکبر علی، زیربنای فیزیک سیاسی میل را درنیافت.اوجالان انتخاب خویش است به جهاد اکبر بپردازد اما حق تحمیل به دیگران را ندارد، پیشمرگ نیز حق انتخاب دارد که آیا چون وی به جهاد اکبر بپردازد یا با اصغر و صغری رابطه برقرار کند.
نقص دیگر نشناختن درست دیگری خارجی است اگرچه امپریالیسم دیگری بود، مانند دسته گل سایکس پیکو اما دیگری کردن آن بازمانده استالینیسم وی است، دیگری واقعی در همسایگی ماست و کنفدرال بی دولت جهانی مانند اسلام جهانی محمد، زیبایی شناسی عرفانی نیست با دوستی دیگری تحقق یابد بلکه دشمن کردن دیگری چون ترک و فارس لازمه آن است و مهمتر از همه، مانند استفاده درست محمد از روح عربیسم، اگر روح سمبلیک کورد میترا(قراردادـ پردیس) را در می یافت، نیازی به حاملگی مصنوعی کورد با دکتر بوکچین نبود

+ posts