درباره زرتشت و اسارت در تاریخ نویسی ایرانی

[author title=”هێرش قادری” image=”http://www.kurdia.net/wp-content/uploads/2017/12/herish-qadiri.jpg”] ذکریا (هێرش) قادری، استاد کرد دانشگاه علوم تحقیقات کرمانشاه و مدرس پیشین دروس تاریخ و فلسفه غرب میباشد. [/author]
به دلیل اینکه مورخان کورد در برابر آیینه تاریخ نگاری ایرانی و مستشرقان، به تاریخ خودی می نگرند، ما هنوز تاریخ کوردی نداریم. تاریخ کوردی این نیست که مورخ از نظز زبانی و نژای کورد باشد بلکه از زاویه ذهنیت و امرسیاسی کوردی به تاریخ بنگرد. مورخان وجود نداشته کورد از سویی، با عینک دیگری ایرانی به تاریخ می نگرند و از سوی دیگر،تاریخ کورد را در قالب تنگ عشیره و زبان و نژاد محدود کرده اند. غافل از آنکه محدود کردن تاریخ یک قوم که در حکم خودآگاهی آن ملت است، به زبان و نژاد و یا بخشی از دیگری،از سویی، محدود کردن به ماقبل تمدن که محصول تاریخ نویسی ایرانی است و از سوی دیگر، بازتولید اسارت امروزی است . این قالب تنگ، درکی از امر سیاسی در تاریخ و درکی از تفاوت تداوم تاریخ کلی فرهنگ و سیاست از گسست تاریخ ناتاریخ زبان و امارت ندارد به همین دلیل نه قادر به معناسازی تاریخی برای کورد است و نه تهی سازی تاریخ دیگری. برای مثال درکی از زرتشت به عنوان کورد از نظر زبان و نژادی و زرتشت به عنوان یک دین و ایده سیاسی پارسی ندارند که اگر زرتشت نژادی و زبانی کورد است بدون هیچ تاملی، نه تنها دین زرتشت بلکه تاریخ تکاملی زرتشت را نیز از آن کورد می دانند که نه به فربه شدن و معناسازی برای تاریخ کورد بلکه تهی سازی آن منجر می شود. این نگاه زبانی و نژادی اگر در دوره باستان به دلیل وجود امپراتوری ماد و دین زرتشت، غرور آفرین و معناساز باشد در دوره اسلامی که نه واژه ماد است و نه واژه کورد رواج یافته و از دین رسمی زرتشت خبری نیست، باعث تهی شدن تاریخ کورد و گسست شده است و قادر به طرح سئوال نیز نیستند دین زرتشت با آن گستردگی و امپراتوری ساسانی به آن عظمت که به اشتباه کورد می پنداشتند، کجا رفتند. به همین دلیل به جای درک تداوم، گسستی عظیم رخ می دهد تا سروکله صلاح الدیت ایوبی پیدا می شود و در دوره میانه نه خبری از دین کوردی است نه فرهنگ و نه سیاست که در عدم درک آن به نوشتن تاریخ ناتاریخ عشیره و امارت می پردازند. به دلیل رواج کورد و ماد چون نژاد و زبان، در دوره باستان، مدعی عظمت کورد و به معناسازی می پردازند، در دوره میانه باعث تهی شدگی تاریخ کورد و حراج عظیم فرهنگ و نخبگان آن از شاعران تا عارفان می پردازند. زرتشت کورد بود اما دقیقا همان کورد بودن باعث درک وی از تهی کردن و دیگری کردن کورد شد. به قول بارتلمه، وی در ماد ظهور و تصویر عالم شر در ذهن وی شکل گرفت که که در گریز به شرق،بلخ، در عین حال پذیرشش توسط به اصطلاح آریاییها، تصویر عالم خیر را دقیقا در برابر شر توصیف کردن میترا، برساخت.یعنی میترا را به اهریمن ملقب و در مقابل آن اهورامزدا را برساخت همچنین حاکمیت قراردادی ماد را به اژی دهاک منفور، در مقابل آن حاکمیت متافیزیکی فریدون محبوب را در اتحاد با مهاجران تازه وارد یعنی پارسها برساخت. در واقع دستگاه ایدئولوژیک سلطه پارسی را فراهم آورد. پارس و کوروش با شمشیر و زرتشت با مفاهیم دینی خیر خطاب به پارس و شر خطاب به ماد، به آن مشروعیت و از ماد سلب مشروعیت کرد. ماد بر اساس آیین میترا به معنی قرارداد اجتماعی تاسیس شده بود که زرتشت در نفرت از آیین ماد و کوروش و پارس در نفرت از حکومت ماد که سد راه غارت آنان شده بود، باهم متحد و، میترا و ماد، دیگری زرتشت و پارس که، باعث اتحاد دین و دولت در حاکمیت پارسی شدند که هردو به ترتیب بازوی نظامی و هژمونیک غارت و فتح قوم پارس بر ماد بودند. زیربنای تقابل های دوگانه خیر و شر دین زرتشت، تقابل سیاسی دو قوم پارس و ماد است که، به دلیل سلطه سیاسی پارس بر ماد و سلطه دینی زرتشت بر میترا، مفاهیم زرتشتی ـ پارسی در تاریخ مهر مثبت خورد و مفاهیم مادی ـ میترایی مهر منفی خورد. مثال آن، خیر شدن اهورامزدا، فریدون و… و شر شدن اژی دهاک و میترا که به اهریمن ملقب شد. همچنین سمبلهای مادیـ میترایی چون مار و شیر و غار و گاوکشی بار منفی یافت و سمبلهای پارسی چون گاو و عقاب و تقدیس گاو، بار مثبت که، کلا این مقدسات و اسطوره ها، فاقد عمق و معنا و،معنای آن ریشه سیاسی در سلطه پارسی بر ماد و کینه زرتشتی از میترا داشت. چون ما درکی از تاریخ فرهنگی و سیاسی و درکی از پیوند امر سیاسی با دین و سمبلها نداریم، با وجود ماندگاری فرهنگ و سمبلهای مادی ـ میترایی از لالش تا یارسان و پیرشالیار و نوروز، با ذهنیت زرتشتی ـ پارسی آن را توصیف می کنیم. از نظر سمبلیک کوردی ماندەایم اما ذهنیت و تحلیل ایرانی و با افتخار از ضدیت با اهریمن و اهورایی بودن خود می گوییم غافلیم که اهریمن زرتشت خوددای مثبت مابود. نوروز که جشنی کاملا میتراییـ کوردی اما با کاوه و فریدون خواندن خود و نفرت از ضحاک، اسیر معنای ایرانی آن و شکست خود را جشن می گیریم. باید به قبل از دوره ظلمت زرتشت بازگشت طلوع زرتشت، غروب کوردـمیترا بود

+ posts