نسبت ِهنر ِتراژدی کوردی با تمدن گوران


[بر بلندی های جهان کوردی]
محمدعلی حسنوند
یونانیان باستان و فلسفه ی آلمانی آفرینش ِتراژدی(سوگ) را نقطه ی اتصال انسان و جامعه به زندگی می دانستند. انسان غربی برای هنر حماسی هومر و شعر ِهستی مدار ِآرخیلوخوس،شأن و جایگاهی ویژه قائل است. اما مشهور  است نگاه  زیبایی شناسان مُدرنی همچون کانت، شلینگ، هگل و شوپنهاور این بود که تنها هنر واقعی، یا دستکم هنری که از ارزش بیشتری برخوردار است، هنر برونگراست.در این صورت چگونه می توان شعر درونگرای نمایشنامه نویس و شاعری چون آرخیلوخوس را که یکسره بر تجربه های شخصی وی استوار است در کنار شعر حماسی قرار داد؟ نیچه به مدد شیلر در یکی‌ از نامه های ۱۷۹٦ خود به گوته بیان می دارد که مترصد این است تا با استفاده از نظریه موسیقی شوپنهاور و جرح و تعدیل آن بر حسب زیبایی شناسی خودش در زایش تراژدی راه حلی برای برون رفتن از این مشکل بیابد. در اینجا سوال بزرگ این است که چرا فلسفه ی آلمانی در این نقطه نیازمند این بدعت است؟و چرا چرخش این مهم به دست ادبیات است؟ یا با توجه به این پرسش ها می توان چنین هم گفت که چرا بشر و خاصه تمدن گوران و جهان کوردی باید تراژدی بیافریند؟


به راستی خاستگاه تراژدی کوردی کجاست؟ در این بین باید بیان داشت اشعار کوردی مم و زین،خورشید و خرامان،شیرین و فرهاد،برزو و فولادوند… راه را برای ظهور تراژدی ِکوردی تا عصر حال هموار نموده اند.چراکه پیوند و ترکیب دو رانه(انگیزه)باعث این زایش می شود.یعنی رانه ی دیو و هوش سیاه با رانەی قهرمان کوردی .ما در اینجا شاهد وجود ِفرهنگ ِتراژدی در جامعه کوردی در زمان های گذشته هستیم. 
البته باید این را در نظر داشت تراژدی کوردی تنها در یک مفهوم یـا ایـده غیر طبیعی ریشـه نـدارد بلکـه رویـارویی نیروهای مادی و گاه فرا مادی است.که بــا نیــروی خــلاق و نشــئه آوری چون “بهروز و قمرناز”در شاهکار الماس خان کندوله منطبق هستند.در این بین فرهنگ کوردی برساخت مبارزه ی این دو نیرو است.که بقا جامعه ی کوردی را در آینده تضمین می کند. بنابراین باید آگاه بود که برای درک عمیق تر از آن با مرگ ِتراژدی، مفاهیمی چون حقیقت،اخلاق و عقل، برای نظم دادن به زنـدگی از بین می رود. .
هنر تراژیک ِکوردی دارای عناصری چون حماسه،غنا،انتقام،عشق به زندگی در پهنه ی جامعه و طبیعت و پرسشگری از موجودیت انسان در مواجهە با مرگ است(پرسش میر سعید در  “فولک ِزنبیل فروش”در رودررویی از مرگ خودش در گورستان دیاربکر).هماهنگی و تعادل خاص میان ایـن عناصر، هنر تراژیک کوردی را به وجود می آورد.و یگانه مفصل بند ِاین هنر کوردی با جامعه و آیندە،همسرایان (بِلاوِن،هورَچرها) کورد بودند.که سینه به سینه این مفاهیم را انتقال می دادند تا ناخودآگاه ِعاطفی_جمعی در جهان کوردی، مبارزه و کوشش بی پایان برای رهایی از ستم را در خود نَقر کند.
نیچه در جایی می گوید.تراژدی از همسرایی تراژیـک پدیـد آمـده و در آغـاز تنهـا همسـرایی و چیـزی جـز همسرایی نبوده است.هورَچر ها و بِلاون های کورد با “مور و کِزَ “آوردند در آیین های عزا،مرگ….فرهنگ تراژدی را در جهان کوردی زنده نگاه داشته اند.و این کامل ترین تجسم زیبایی در هنر کوردی است.در این بین باید متذکر شد کە این بلاون ها یا همسرایان اهمیت مستانه سرایی آنان بر مضامین اشعارشان تقدم دارد.آنها نه تماشاچی آرمانی نه نماینده مردم هستند بلکه همسرایان خود ِتمدن و سرزمین کوردی برای بقا هستند.
هورَچرها و بِلاون ها چــه در وجــد و بــی خــودی و چــه در نوحه سرایی شان وجودی واحدند. همه نمودار یکتا و بخش ناپذیر هستی ِ ناپایدار و اندوهناك ِانسـانزمین و شالوده تجربه در آن زندگی هستند. اما همین کـه انسانزمین به مرتبه شناخت فناپـذیری و وضـع ناپایـدار خـویش می رسـد و دربـاره آن تأمـل مـی کنـد، ایـن وحـدت و یگانگی به هم مـی خـورد . انسانزمینان زمـانی کـه بـه ایـن معرفت رسیدند از خویش آگـاه مـی شـوند و بـه خـود می آیند و دلشان از درکی تراژیک لبریز می شـود . از آن پس، کمر به این می بندند که این معرفت ِهـراس انگیـز به وضع بی دوام خویش و جهانی سرشار از دشمن را در جامعه کُردی تکثیرکنند.به بیانی آگاهی از تراژدی ِکُوردی دلیلی برای آفرینش ِقهرمانان در سرزمین ِکوردی است. لذا آنان این کار را برای آن انجام می دهند که درکشان از حقیقت مرگ و زندگی را به نمایش پر وجد و حال یا درام تبدیل کنند.درامی که جاودانگی جامعه کوردی را تضمین می کند.
آفرینش تراژدی دوباره تفسیرکردن کوردستان قدیم، یک انقلاب زیبــایی شناســی و فلســفی، نقــدی از فرهنــگ معاصــر کوردی و برنامــــــه ای بــــــرای احیــــــاکردن جهان کوردی و تمدن ِگوران اســــــت.

فرهنـگ دوران معاصر کورد به علـت غلبـه تفکـر مفهـومی ِدیگری و سـیطره استعمار و همچنین غلبه افکار غیر کوردی بر آن، دچـار زوال و فرسودگی شده است.فرهنگ قدیم کوردی نقطه مقابـل فرهنـگ استعمار است.
اکنون به عنوان یک کورد بجای اینکه نیروی بنیادین زندگی را تجربه کنیم کـه بـه واسطه روح تراژیک کوردی زنده نگاه داشته شده اسـت.ایده هایی دروغین همچون دموکراسی یا تساوی طلبی یا فضیلت ِاخلاقی جعلی استعمارگران را درباره زندگی داریم.
تراژدی کوردی به عمیق ترین و حیاتی ترین جنبه هـای جهان کوردی توجه دارد. جنبه هایی مثل شهوت، قدرت، سـروری، نیروهای بنیادین میل جنسی، تمایـل بـه درهـم شکسـتن ساختارهای پوسیده استعمارساخته و خلق نگاهی تازه به تمدن گوران،یعنـی همان جنبه هایی که ما در دوران معاصر، به این بهانه که متمــدن و ایرانی شــده ایــم بــه ســرکوب آن هــا می پردازیم. علاوه براین تراژدی کوردی شالوده های عمارت مجلل فرهنـگ استعماری را که ما با عناوین به ظـاهر زیبـای ارزشهـای اخلاقی و متمدنانه به آنها می اندیشیم بـه چـالش و پرسش می کشد.چراکه زندگی و جـوهره آن و نیـرو و شور و هیجان مندرج در آن که راهبر حیات به قله ها و اوج هاست مدنظر است و خود زنـدگی، در درجـه اول اهمیت قرار دارد نه زندگی اخلاقی یا زندگی عقلـی و استدلالی که در مدارس و دانشگاه های سکولار،مخوفانه تبلیغ می شود تا خود را از انقراض نجات دهد. با چنین نگاهی است کـه تـراژدی کوردی مـی توانـد جوهره فرهنگ ملت کورد را فارغ از امور عارضـی و بعـدی بپرورانـد و بـه بالنـدگی برسـاند و ایـن اسـت رابطـه تنگاتنگ تراژدی و فرهنـگ کوردی.
زمانی که استعمار ایران را ساخت.تراژدی های جعلی را به یاری طلبید.تراژدی ِشکست ایران از اعراب و روس ها یا قائله ی کربلا و خون سیاوش.این تکنیک به کمک آنها آمد که با فرهنگ تراژدی ملت دروغین خود را خلق کنند.با این وصف چون در گذشته آنان همسرا نداشتن.به تولید مداحان.. پرداختند.مداحانی که این جعلیات را در ناخوداگاه عاطفی_جمعی و اذهان جامعه کثیر کنند.
در جهان عرب بعد از شکست ژوئن۱۹٦۷ از اسرائیل،اعراب نوار غزه،شبه جزیره سینا،بلندی های جولان در جنوب سوریه و کناره های غربی رود اردن را از دست دادند. با خلق این تراژدی نخبگان عرب دست بکار شدند.عبدالوهاب البیانی که اهل عراق بود کتاب سوگواری بر آفتاب ژوئن ۱۹٦۷ نوشت.همزمان کسانی چون محمود درویش،سمیع القاسم،جبرا ابراهیم جبرا،نزار قبانی،علی احمد سعید…آثارشان در راستای این سوگ و تراژدی تعبیه شد.سلیم بستانی  داستان ملکه زنوبیا را نوشت.و جرجی زیدان با نوشتن کتاب صلاح الدین کوردی(ایوبی)،ابو مسلم خراسانی،عروس فرغانه،زیبای کربلا،فاجعه رمضان… به دنبال آفرینش جهان عرب بود.در این بین نابغه ای چون نجیب محفوظ با نوشتن کتاب هایی چون محله ای در قاهره،وراجی بر روی رود نیل و سازمان مخفی، نوبل ادبی ۱۹٨٨ را برای جهان عرب کسب کرد.و اینگونه بود عملکرد انسان معاصر عرب در مواجهه با تراژدی ژوئن.
در جهان کوردی نیز بعد از خودکشی فرهاد کلهر،شیرین با فرهنگ تراژدی کوردی با مرگ فرهاد روبرو می شود.شیرین در این پاوَموری می گوید:
شەرت بو له داخت هەگز نەخەفم
بەرگێ ئازیەتی لەوەر نەکەنم
شەرت بو لەداخت،نەنیشم لە شای
بێر وو بنچینەی خەسرەو بەم وە بای
شەرت بو له داخت،دیدەم لە خۊن کەم
وە ناخۊن سینەم،چۊ بێستۊن کەم
در اینجا شیرین با مور به عزای فرهاد می نشیند.و با آیین چمر،چمری و وَی کردن که در مراسم سوگ توسط زنان و مردان کورد اجرا می شود.آن را تکمیل می کند.ما در جهان کوردی هزاران افسانه و روایت های تراژیک بسیاری را داریم.سوگ هایی که گذشتگان ما همچون یونانیان و دیگر تمدن های جهان برای بقای جامعه کوردی آن را می زیسته اند.براستی انسان کورد در این برهه ی تاریخی چگونه می تواند جامعه و جهان خویش را نجات دهد؟اکنون چه نسبتی بین آیین سوگ و احیا تمدن گوران وجود دارد؟

Website | + posts