سمکو حیدری ، کامران مرادیi
اگر آغازگاه فلسفه و سنتهای گوناگون اندیشه در علوم انسانی را یونان بدانیم و مشخصا صورتبندی خاصی که از افلاطون به مثابه یگانه شکل حقیقت ارائه میشود، آنچه در فاصله بیست وپنج قرن ظهور و حضور یافته فرم خاصی از اندیشیدن و شناخت جهان یا حقیقت بوده است که بی شک با تمام تفاوت در محتوا، از یک فرم یا منطق زبانی تبعیت میکند. این وجه یا منطق زبانی مشترک در مواجهه متفکران با جهان هستی و شناخت ابژه ها و نسبتشان با حقیقت بوده است. چیزی که موجب میشود نیچه تمامی فیلسوفان ماقبل خود را در یک ظرف بریزد، به ریشخندشان بگیرد و بگوید فیلسوفان همگی با جزمیت به دنبال چیزی (حقیقت) بودهاند که شاید زن (نا-موجود) باشد. (1)
آنچه در سنت فکری نیچه و سپس متفکران متأثر از وی مطرح میشود رد هر نوع باور به آگاهی و اراده فردی منتهی به شناخت و رسیدن به حقیقت است. این باور در کار هرکدام از فیلسوفان «لحن» خاصی را به خود گرفته است. به گونه ای که نه ذهن آگاه معطوف به حقیقت و شناخت سوژه ها بلکه ساحت دیگری است که میزان و کیفیت باور ما به حقیقت را تعیّن میبخشد. نزد فروید این ساحت نام ناخودآگاه را به خود میگیرد و در اندیشه متفکران فرانسوی همچون فوکو این گفتمان است که امکان دسترسی سوژه به
شناخت یا حقیقت را ممکن میسازد. گفتنی است در زبان لاکان حقیقت خود وجهی از امر واقعی است که نمادین نخواهد شد و نه تلاش ما در ساحت نمادین که حادث شدن امر واقعی همچون یک رخدادی که در نهایت به یک گفتار شکل میبخشد، زندگی نمادین سوژه را برساخت میکند. مفهوم گفتار به ویژه آنگونه که در پروژه های تبارشناختی فوکو، تلقیهای لاکان و نظریه پردازان متأثر از این دو همچون لاکلائو و موفه پدیدار گشته یاری مان میدهد تا این نکته را لمس کنیم که چگونه به گفتار حقیقت ساز (یا فرآیند شدن) یا مسلط بر تاریخ یک ملت پی برد. اگر به فروید برگردیم میشود گفت یکی از لحظات فهم و درک ناخودآگاه (حقیقت،) بررسی گفتارها، رخدادها، و نحوه مواجه سوژهها با گفتارهای مقابل و هژمونیک است. به این منظور با توجه به مسائل مطرح شده در ابتدای بحث، هدف ما نیل و مواجهه با حقیقت خاصی نیست. بلکه میخواهیم با نگاهی موشکافانه به حقیقت گفتارهای سیاسی نخبگان و سیاسیون کورد در مواجهه با گفتار قوم مسلط بپردازیم. ازاین رو، پرداخت به مسئلهی محوری این یادداشت مستلزم برخی ملاحظات نظری یا به تعبیر فوکو جعبهابزار نظری نیز هست. در ادامه سعی میشود با تعبیه این جعبه ابزار نظری به بررسی مسئله محوری پرداخته شود.
مسئله دیگری که نیچه را در برابر تفکر فلسفی پیش از خویش قرارداد، دفاع نیچه از مفاهیمی چون اقلیت، حاشیه، تکینگی و به زبانی جامعتر دفاع از امر خاص در برابر امر عام یا هر نوع کلیت مطلق و مرکزگرا و مرکز باور است. به همین منوال است که تاریخنگاری به سیاق فوکو (2) را نوشتن تاریخ فرودست و صداها و نجواهای نشنیده میخوانند .i و حتی در خوانشهای رادیکالتر سنت مطالعات پسااستعماری iiهمچون اسپیواک (3) iii که یک گام هم از فوکو فراتر رفته و هر نوع سازش یا تقبل زبان (به معنای هایدگری و لاکانی) دیگری فرادست را شکست و قلع و قمع زبانی فرودست قلمداد میکند. علاوه بر نظریه پردازانی چون فوکو، دلوز و گاتاری (4) iv و متفکران حوزه مطالعات پسااستعماری، سنت مطالعات فرهنگی v و متفکران متعلق به این سنت همچون استوارت هال vi مسئله اقلیت و شیوه مواجههی اقلیت با اکثریت را مبدل به مسئله محوری خودکردهاند.
با استناد به این نظریهها و سنتها میتوان با تلقی غیر کمی و کیفی از اقلیت از دو شیوه مواجهه اقلیت با هژمونی یا دیگری فرادست سخن گفت. نخستین شیوه مواجهه، تلاش برای ذوب شدن در دیگری و اینهمانی با آن است؛ به بیان دیگر سوژههای در اقلیت میکوشند از راه هایی چون برساخت و بزرگنمایی اشتراکات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ندای یکی بودن با اکثریت را سر دهند. شیوه دوم که عمدتا در کارهای فوکو و سنت مطالعات فرهنگی و مطالعات پسااستعماری نمود بیشتری مییابد، «مقاومت» فرودستان در حاشیەگان است. چنین مقاومتی میتواند در دو نوع مقاومت رادیکال و مقاومت روزمره viiخود را بروز دهد. نمودهای این دو شیوه از مقاومت در جامعه کوردستان قابلردیابی است؛ به عنوان مثال لحظات ایجابی در تاریخ مبارزات کوردها همچون جنبش اسماعیل آقا سمکو نمودی از مقاومت رادیکال و تلاشهای فرهنگی کوردها برای حفظ زبان مادری از طریق احیا و گسترش مؤسسات تدریس زبان مادری شیوه ای از مقاومتهای فرهنگی و غیر رادیکال کوردها در برابر سیاستهای زبانی و هویتی گفتار هژمونیک است. نظر به این تفاسیر یادداشت پیشرو سعی دارد نشان دهد چگونه گفتار حاکم بر مواجهه کوردها – همچون اقلیت- با گفتار هژمونیک مرکز – همچون اکثریت فرادست- از نوع اول شیوه های مواجهه بیان شده یعنی تلاش برای تأیید و اینهمانی است. این یادداشت میکوشد این مهم را در گفتار رهبران و نخبگان کورد و در میدانهای سیاسی، فرهنگی و هنری مورد بررسی قرار دهد. همچنین متن پیش رو میکوشد با تمسک به تکنیکهای روان نگاری iو مداقه کردن در هستی روابط فرادستی و فرودستی، توصیفی از لحظات مواجهه نخبگان سیاسی و فرهنگی کوردستان در برابر فرادست نشان دهد.
سطح رهبران و نخبگان سیاسی:
لازم به ذکر است این سطح مورد بررسی از چشم اندازی دیگر در مقالهای با عنوان «رویکردی شالوده شکنانه به فرا -رفت از یک کلان- روایت تاریخی معاصر» نوشتهی جلال حاجی زاده، به دقت تحلیل -تحلیل گفتمان- شده است و نویسندگان این متن به گونه ای دیگر میخواهند این سطح را بحرانی سازند. به جرئت میتوان گفت گفتار حاکم بر میدان سیاست ورزی نخبگان و رهبران سیاسی کورد گفتاری دیگری طلب است. میتوان نشان داد این گفتار هم بر جناحهای مخالف و به اصطلاح مرکزگریز و هم بر سیاستمداران نزدیک به مرکز حاکم است. پیش از هر تحلیل کل ، لازم است با اتکا به متن، لحظاتی که ویژگی بیان شده عادت واره iiمیدان سیاست ورزی کورد را بازنمایی میدهد مورد بررسی قرارداد. بنابراین میتوان برخی از این لحظات را در متون و سخنان رهبران جنبشهای ضد مرکز کوردی بازیافت.iii
در همین راستا، میتوان به سخنان عبدالرحمان قاسملو دبیر کل اسبق حزب دموکرات کوردستان ایران در مصاحبهای با برنامه به عبارت دیگر که بیان داشت: «به هیچکس اجازه نمیدهیم خود را از ما ایرانی تر بداند» و یا به سخنان ایشان در مورد کمک به حفظ تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق در صورت توافق با دولت وقت اشاره نمود .)5( iv همچنین وجود دال ایران در نام حزبی که به صورت غیرمستقیم خود را یک جریان استقلال طلب عنوان میکند و افزون برآن شعار دموکراسی برای ایران که توسط این حزب از پیدایش تاکنون سر داده میشود، نشانههای دیگری است که بر دیگری طلبی گفتار این جریان مهر تأیید میزند .vنکته جالب دیگر گزاره بیانشده در کتاب کوردستان و کورد قاسملو است که از خواست دیگری ستیزی برخی از مردم آن دوران به عنوان ناسیونالیسم جزم اندیشانه یاد میکند ( .)5چنین کردارهای گفتمانی به خوبی نشان میدهد گفتار این حزب به عنوان یکی از احزابی که خود را به عنوان برحقترین نماینده خواستهای سیاسی و مدنی کوردها در
i Psychographie
ii Habitus
iiiگفتنی است در این بخش صرفا به اقتضای اسنادی که در دسترس بوده اند به تحلیل گفتار برخی از رهبران سیاسی مدرن (و غیر کلاسیک) کورد پرداخته شده است. همچنین نگارندگان به این نکته آگاهند که ممکن است نمود چنین گفتاری در سخنان و کردار رهبران سیاسی نام برده نشده در این یادداشت نیز وجود داشته باشد.
ivرد چنین گفتار و گزاره های مشابه ای را میتوان در کتاب « چهل سال مبارزه در راه آزادي» قاسملو نیز پیگیری کرد. ()15
vالبته لازم به ذکر است چنین امری فقط مربوط به این حزب نیست بلکه احزاب دیگری که در کوردستان سوریه، عراق و ترکیه در حال فعالیت هستند نیز از چنین گفتاری استفاده نموده اند. ایران نام میبرد یا نشان از طلب دیگری فرادست است iو یا نشان از بحران ایدئولوژیک و سیاسی.
همچنین میتوان به متون عبدالله اوجالان رهبر حزب کارگران کوردستان ()6 به عنوان نمودی دیگر از گفتار دیگری طلبانه اشاره کرد. لحن و محتوای متون اوجالان نیز در جهت ایجاد اشتراک و اینهمانی با دیگری ایران-پارسی حرکت میکند. به اقتضای حجم یادداشت چند نمونه از این کردار گفتمانی در زیر ارائه میشود:
«میتوان با استناد به اصل گسترش تمدن ،iiارتباط نزدیک زبانی و فرهنگی بین کوردها و فارسها را در جغرافیای کنونی ایران ایالتهای
کردنشین آن به راحتی اثبات نمود (…) وجود اشتراکات زیاد بین پارسها و مادها را همگان میدانند (…) آشکار است که در مراحل قبلی تاریخ، فاصله و جدایی چندانی بین آنها به وجود نیامده و در درون یک نظام واحد جای گرفته اند (…) پیروزی پارس بر ماد واقعبینانه نیست فقط تغییر خاندان بود (…) اگر این دگرگونی را شکست یک گروه قومی در برابر گروهی دیگر تلقی کنیم اشتباه خواهد بود».
وی ادامه میدهد:
«مادها و پارسها در دورههای بعدی سهم یکسانی در اداره نظم
امپراتوری داشتهاند (…) در ایالتهای بیست دوگانه ایران، مادها نیز
همچون پارسها از جایگاه مشابهی برخوردار بودند(…) پارسها
برخلاف آشوریان با دخالت دادن اقوام دیگر در اداره حکومت یک
سیاست واقعبینانه و انعطافپذیر داشتند(…) پارسها امارت خودمختار
به اقوام تحت حاکمیت خویش اعطا مینمودند..(). هر قومی تحت نام
خویش، به غیر دادن خراج و سرباز، از یک اقتدار کاملا مستقل
برخوردار بود(…) در دوره اقتدار پارسی تمام اقوام و ملل خاورمیانه
از لحاظ سیاسی مستقل و تمامی فرهنگها امکان رشد پیدا نمودند(…)
نظام بردهداری اصلاح شد».
تلاش اوجالان در این متنها – که تنها نمونهای از متون اوست که چنین ویژگی را دارد- برای هم ارز سازی و مفصلبندی دال ماد – به مثابه جانشین دال کورد- و دال پارس به صورت خاص و بازنمایی و بزرگنمایی اشتراکات نژادی (آریایی بودن هر دو) جغرافیایی-سیاسی، فرهنگی و زبانی کوردها و فارسها سیمپتومی iiiگفتمانی است که نشان iکه در این مورد گفتمان ایران گرای است چراکه این حزب ستیز اصلی خود را با حاکمیت وقت اعلام میکند اما به شدت خواستهای ایران خواهانه را نیز بازنمایی میدهد.
ii
به خوبی در گزاره اصل گسترش تمدنها میتوان کردار گفتمانی اینهمانی با دیگری را مشاهده کرد. کانتکست بیان این گزاره با کانتکست گزاره گفتگوی تمدنها به عنوان تز اصلاحات در ایران همپوشانی معنا داری را دارد.
iii Symptom میدهد گفتار مسلط بر این متون گفتاری است که ازنظر ایدئولوژیک سعی در این همانی با دیگری یا دقیقتر «دیگری طلبی» دارد. نشانه های بولد شده در متن اوجالان نشان میدهد که گفتار حاکم بر متن با جایگاه بخشی به پارسهای به عنوان دیگری از طریق نسبت دادن دالها و توصیف هایی که بار معنایی مثبت دارند استراتژی متنی را پی میگیرد تا پس از دادن جایگاه دیگری به پارس از طریق ایجاد هم ارزی دلالتی ماد و پارس هویت گفتمانی کورد را تعریف نماید؛ هویتی که اساسا با هویت پارسی-ایرانی مشترک است. لذا نمیتوان گفتارهای دیگری ستیزانه و مقاومت رادیکال را در دو گفتار بررسیشده – که اساسا خود را رهبر سیاسی کوردها قلمداد میکنند- مشاهده کرد. از دیگر نمونه هایی که اشاره صرف به آنها چنین استدلالی را قوام میبخشد اشاره به تلاشهای جلال طالبانی دبیر کل فقید حزب اتحادیه میهنی کوردستان عراق برای حل اختلافات کوردهای عراق و دولت مرکزی است .iالبته رئیس جمهور عراق بودن وی در کنار اسناد ارائه شده نشان میدهد چنین دیگری طلبی در راستای منافع استراتژیک نیز میتوان ممکن شود.
به عنوان مثال میتوان به توجیه سخنان قاسملو از جانب هواداران حزب دموکرات کوردستان ایران اشاره کرد که بر استراتژیک بودن بیانات ایشان تأکید دارند و یا استدلال هواداران اوجالان که سخنان وی را تلاش برای شکل بخشی به روابط استراتژیک با ایران علیه ترکیه قلمداد میکنند اشاره نمود.
همارز با چنین نمونه هایی میتوان ویژگی دیگری طلبی را در گفتار سیاسیون مرکزگرای کورد نیز مشاهده کرد. یکی از مهمترین لحظاتی که میتوان چنین کردار گفتمانی را در جناح مرکزگراها مشاهده نمود. مخالفت نمایندگان کورد مجلس شورای اسلامی با رفراندوم استقلال کوردستان عراق بود که بهشدت برگزاری آن را محکوم کردند و در متن بیانیه از گفتار مطلوب دیگری استفاده نمودند. لذا چنین دیگری خواهی هم میتواند جنبه های استراتژیک داشته باشد و هم میتواند مصداق این همانی اقلیت کورد با دیگری تلقی شود. در اشاره به نمونه های دیگر این مهم، میتوان از ضیاء گوگالپ یکی از بنیانگذاران پانترکیسم iiو یا عصمت اینونو مجری پانترکیسم در ترکیه و اولین نخست وزیر ترکیه مدرن بعد از ۱۹۲۴نام برد که هردو اصالتی کورد داشتند اما در راستای تحقق میل دیگری فرادست گام برداشتند.
iوجود گفتار دیگری طلبانه در کردارهای جلال طالبانی و حزب مورد تاسیس وی به وفور قابل پیگیری است، به عنوان مثال وی دراستقبال از رئیس جمهور ترکیه تحقق دولت مستقل کوردی را رویایی شاعرانه میخواند و برای جلب رضایت ترکیه حزب PKKرا تروریست قلمداد میکند.
نمودهای چنین کردارهایی توسط جلال طالبانی و ابراهیم احمد (به عنوان موسسان حزب اتحادیه میهنی کوردستان) را میتوان در کتاب «زلکاو» مشاهده کرد. ()16
ii
مهمترین قربانیان پان تورکیسم کوردها هستند.
دیگری خواهی نخبگان و روشنفکران کورد در سطح فرهنگی، اجتماعی و هنری، عینی ترین و درعین حال ناخودآگاهترین لحظه های این همانی با دیگری یا دیگری طلبی را میتوان در میدان فعالیت روشنفکران و نخبگان هنری و فرهنگی کورد جستجو کرد به این دلیل یادداشت با بررسی برخی از نموده ای کردار گفتمانی بیان شده در این میدانها ادامه مییابد.
نخست اینکه میتوان نویسندگان، مترجمان و محققان کورد و همچنین شبه جریانات روشنفکر (اغلب چپ) بسیاری را نام برد که به صورت خودآگاهانه و ناخودآگاهانه در راستای طلب میل دیگری در حال فعالیت هستند. شناخته ترین آنها را شاید بتوان ابراهیم یونسی و محمد قاضی دانست؛ پیش از بررسی متون این دو مترجم تعداد و اهمیت کتابهایی iکه به فارسی ترجمه کرده اند میل این دو به حضور و تأیید در دیسکورس مرکز را هویدا میسازد؛ اما تلاش آنها به ترجمه صرف به زبان فارسی محدود نمیشود و مقدمه کتابهای ترجمه شده توسط این دو عرصه ای است برای طلب و تأیید دیگری. برای نمونه یونسی در مقدمه مترجم کتابهایی چون کتاب «با این رسوایی چه بخشایشی» اثر جاناتان رندل ( )7و کتاب «جنبش ملی کرد» اثر کریس کوچرا ( )8مدام در تلاش است میان کوردها و آریاییها که در گفتار ناسیونالیسم ایرانی یکی از اصلیترین زنجیرههای دلالت تعین بخش به هویت ملی ایرانی است نسبت برقرار سازد؛ وی در مقدمه مترجم جنبش ملی کورد سعی دارد نمادهای مشترک کوردهای کوردستان عراق همچون برگزاری مراسم
نوروز را دال بر ایرانی بودن آنها قلمداد سازد. همچنین میتوان به ترجمه کتاب «کورش کبیر» که مهمترین دال نوهخامنشیگرایی ناسیونالیسم ایرانی در دوران پهلوی است توسط محمد قاضی ( )9و مقدمه وی بر این کتاب نیز اشاره نمود. همچنین وی در مقدمه مترجم کتاب «زوربای یونانی» اینگونه مینویسد «من زوربای ایرانی هستم» ( .ii)10علاوه بر این دو میتوان به تکرار چنین فیگور دیگری خواه در آثار کوردهایی چون بهرام ولد بیگی اشاره کرد که در مقدمه کتابش در مورد بازنمایی ملامصطفی بارزانی در مطبوعات ایران
با استفاده از ایده ایرانشهری بر ایرانی بودن کوردهای کوردستان عراق تأکید دارد (.)11
همچنین رشید یاسمی ()12در کتاب کرد و پیوستگی نژادی آن تلاش میکند هویت ایرانشهری را بر کوردها غالب کند و در این مسیر در استدلالهای خود دچار اغراق نیز میشود.
جریانات روشنفکری عمدتا چپ کوردی نیز یکی دیگر از میدانهایی است که گفتار دیگری طلب نمود مییابد. به عنوان مثال میتوان به جریانات روشنفکری و چپی اشاره کرد iمحمد قاضی 67وابراهیم یونسی بیش از 80اثر به زبان فارسی ترجمه کردهاند و در اغلب مقدمههای خود بر این آثار به آریایی و ایرانی بودن افتخار میکنند. iiبه اقتضای حجم مقاله به بیان صرف این اسناد اکتفا میشود. که فعالیتهای عمده آنها چیزی جز تکرار فیگور چپهای مرکزی و اینهمانی با آنها نیست. نمود این مهم را میتوان در تلاش جریانات چپهای به اصطلاح نو و پسامارکسیستی در راستای اینهمانی با حلقه تز یازدهم و موسسه پرسش و تکرار بی کموکاست فعالیتهای آنها مشاهده کرد. اگرچه ممکن است فعالیت چپهای مرکز نشین منجر به تولید جریانی از کنش تئوریک در قالب ترجمهی نظریههای جدید در حوزهی فلسفه و جامعهشناسی و روانکاوی و..،. شده باشد اما در ساحت روشنفکری کوردستان تنها با تولید انبوهی خواننده و بیننده سرگردان مواجهایم.
گرچه حتی اگر به پایین ترین سطح این ساحت (روشنفکری و فرهنگی) ورود کنیم چنین کردار گفتمانی نیز قابل ردگیری است. یکی از جالبترین نمونههایی که با مسئله یادداشت همسوست کتاب شعر منتشر نشده ای با نام «ترانه ای این پوست درد میکند» از یک شاعر گمنام کورد است. فارغ از نمونههای محتوایی که به وضوح استدلال محوری یادداشت را تقویت میکند، عنوان این کتاب یکی از عرصههای بروز ناخودآگاه و فانتزی دیگری طلب برخی از کوردها است. از منظر روانکاوانی چون فروید و لاکان مفهوم درد و سطحی که تنش در آن درد ایجاد میشود میتواند نمودی از میل و طلب دیگری قلمداد شود. به عنوان مثال بازنمایی درد برای سوژه، خود تلاشی ناخودآگاه برای جالبتوجه دیگری است. از اینرو جایی که درد میکند مبدل به ابژه میل یا طلب دیگری میشود. در عنوان این کتاب محل درد، تهران پوست یا بدن است که به مرکزیت بدن اشاره دارد، درواقع تهران نقش ابژه ای را دارد که سوژه از طریق آن میکوشد توسط دیگری تأیید یا مورد توجه واقع شود. لذا کتاب تنها گویای گفتاری دیگری طلب است و نه بیشتر. همچنین این شاعر در اثر کمتر دیده شده اش به نام «عهتا» در توصیف دال «نیشتمان» به معنای وطن از دال «هیچ» استفاده میکند. گویی فرودستی برای شنیده شدن سخنهایش همانگونه که فرادست طلب میکند سخن میگوید.
به منظور بررسی جلوه دیگر از این گفتار در فضای هنری میتوان به اجرای تئاتری درباره مسئله خودسوزی زنان ایلامی با نقشآفرینی هانا کامکار اشاره کرد که وانمود میکند فارسی بلد نیست و با اصرار سعی میکند به زبان فارسی و در نتیجه برای شنیده شدن نزد مخاطب فارس از درد خود بگوید و در این راستا میکوشد مردان کورد را ستمگر جلوه داده و دیگری فرادست او را دریابد. همچنین موضعگیریهای ایشان و دیگر اعضای کامکارها در قبال به کار بردن ترکیب خلیج عربی از زبان ترامپ و افتخار به نمادهای فارسی ایرانی همچون کورش و پاسارگاد، از دیگر کنشهای ارضای میل دیگری فرادست است.
سخن آخر:
آنچه در این یادداشت ارائه شد فارغ از نگاهی که درصدد قضاوتهای خوب و بد است سعی در نگاه به فراسوی خوب و بدها داشت. به بیان دیگر در این یادداشت سعی شد با نگاهی گفتمانی و جعبهابزار نظری که اقلیت و مواجهه اقلیت را صورتبندی نمودهاند
مواجهه سوژه کورد به مثابه اقلیت با دیگری فرادست را پرابلماتایز کند و در مرحله بعد نیز به تحلیل و واسازی گفتاری که چنین سوژهای را ممکن کرده است بپردازد. بدین سان به استناد به دادههای موجود آنچه به عنوان دیگری خواهی یا در سطحی گسترده تر به عنوان آسیمیلاسیون و ذوب فرهنگی کورد در فرهنگ بالادست از آن نامبرده میشود خاص مردم عامه مخصوصا مردم کورد کرماشان فرهنگی iنیست و شرایط امکان چنین پدیدهای را میتوان در گفتار مسلط نخبگان و حتی رهبران سیاسی کورد مشاهده کرد. لذا نخستین هدف ضمنی این یادداشت وارونه کردن نوک پیکان نقد از مردم به سوی نخبگان سیاسی،فرهنگی و اجتماعی کورد است.
به علاوه، نتایج تحلیل نشان میدهد، طلب و اینهمانی خیالی با دیگری در حال نمادین شدن و تبدیل گشتن به دیسکورس هژمونیک عرصه سیاست ورزی کوردها است. ازاینرو میتوان رگههایی از این فرایند را در خط پیوستاری تاریخی از بزرگترین و اساطیری ترین رهبران کورد تا سطحی ترین لایههای فعالیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی،هنری و روشنفکری کوردستان مشاهده کرد. لذا افسون زدایی – به تعبیر ماکس وبر- از بتهای دستنیافتنی و نشان دادن انسانی بودن آنها هدف پرهزینه دیگر این یادداشت بود که نگارندگان سعی داشتند به آن دست یابند. بررسی انبوهی از اسناد نشان میدهد گفتار هژمونیک جامعه سیاسی-فرهنگی کوردستان چیزی جز دیگری خواهی نیست و میل به یکی شدن با دیگری نیست. میلی که لاکان به تفصیل مستدل ساخت که وحدانیت و یکی شدن با دیگری امر محال است. مورد قابل تأمل دیگر نیز در صورتبندی لاکان از چهار دیسکورس ارباب، روانکاو، دانشگاه و هیستریک میباشد. آنچه که به عنوان مسئله بنیادین سوژهی هیستریک (برده) بیان میشود توضیح و توجیه دائم در برابر دیگری ارباب یا فرادست است. صورتبندی که در آراء نیچه نام اخلاق بردگانی به خود میگیرد. این مورد از این حیث قابل تأمل است که سوژه کورد را با این پرسش تعیین کننده روبرو میسازد که آیا به انقیاد چنین گفتمانی درآمدن در نهایت به رهایی منجر خواهد شد یا بازتولید فرودستی! به تعبیر ویلسون هریس هرقدر هم که شبیه آنها شوی هنوز آنها پلهای دیگر برای یکی شدن کامل جلوی پایت میگذارند و این پلهها تمامی نخواهد داشت حتی اگر خود را بیشتر از آنان تعلق یافته بدانی. بنابراین این یادداشت پایان تحلیل و کنکاش مسئله نیست و باید در یادداشتهای دیگر امکان مواجهههای دیگر مورد بررسی قرار گیرند.
با تشکر از جناب آقای آرمان سلیمی که در طول نگارش یادداشت همچون مشاوری در کنار ما بودند.
i
ii Postcolonial Studies
iiiG.C Spivak
iv G. Deleuze & F. P Guattari
v Cultural Studies
vi S. Hall
viiبرای پیگیری بحث در مورد دو شیوه مقاومت در نظریات فوکو و مطالعات فرهنگی ر.ج به یادداشت کامران مرادی یا عنوان «خزش و خیزش دو شیوەی مواجهه با قدرت: مقاومت روزمرەی مطالعات فرهنگی در تقابل با نظریهی کلاسیک قدرت»، قابل دسترسی در سایت Culturalturn.ir بازبینی شده در . 2017/07/02یا ر.ج شود به نظریات دوسرتو در باب مقاومت روزمره .)(13
Bibliography
iمنظور از کرماشان فرهنگی، منطقه ای جغرافیایی با فرهنگ مشترک است که علاوه بر کرماشان، ایلام، قروه، بیجار و دیگر شهرهای با فرهنگ مشابه را در بر میگیرد.
.1نیچە, فردریش. “فراسوی نیک و بد”. تهران : انتشارات خوارزمی, .1394
.2فوکو, میشل. سخنرانی 7ژانویه [ .1976مؤلف كتاب] مایکل کلی. [مترجم]
فرزان سجودی. نقد قدرت: باز آفرینی مناظرهی فوکو و هابرماس. تهران : اختران,
.43-25 .ب, ص1385
3. Spivak, G C. “Can the subaltern speak?”. Can the
subaltern speak? Reflections on the history of an idea. Chicago :
21-78, 1998.
.4دلوز, ژیل و گاتاری, فیلیکس. “کافکا: به سوی ادبیات اقلیت”. [مترجم] حسین
نمکین. تهران : نشر بیدگل, .1392
.5عبدالرحمان, قاسملو. ” کوردستان و کورد”. [مترجم] طه عتیقی. .1996ص.
.316
.6اوجالان, عبدالله. ” از دولت کاهنی سومر به سوی تمودن دموکراتیک”. مكان
نشر نامشخص : مرکز انتشارات ارد, .1381ص. .142-141
.7یونسی, ابراهیم. “مقدمه مترجم”. [مؤلف كتاب] رندل، جانتان. “با این رسوایی
چه بخشایشی: آشناییم با کوردستان) تحلیل مسائل سیاسی کوردستان”. مكان نشر نامشخص :
نشر پانیز, .1391
” .— .8مقدمه مترجم”. [مؤلف كتاب] کریس کوچرا. “جنبش ملی کورد”. تهران :
نشر نگاه, .1377
.9شاندرو, آلبر. “کورش کبیر”. [مترجم] محمد قاضی. تهران : نشر زرین, .1388
.10قاضی, محمد. ” مقدمه مترجم”. [مؤلف كتاب] نیکوس کازانتزاکیس. “زوربای
یونانی”. تهران : خوارزمی, .1389
.11ولدبیگی, بهرام. ” بر تارک طوفان (ملامصطفی بارزانی به روایت مطبوعات
ایران)”. تهران : نشر ثالث, .1395
.12رضا, رشیدیاسمی، غلام. کرد و پیوستگی نژادی آن. مكان نشر نامشخص :
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار, .1370
13. Michel, DE Certeau. “The Practice Of Everyday Life” .
1998
- از رشید یاسمی گورانی تا گردآورندگان شاهنامه گورانی - 10/06/2024
- به یاد سپردن فاجعه؛ سنندج در دو دوره از سرکوب - 10/06/2024
- بابەکر ئاغای ژیر - 10/01/2024