ابراهیم و تاریخ

[author title=”هێرش قادری” image=”http://www.kurdia.net/wp-content/uploads/2017/12/herish-qadiri.jpg”] ذکریا (هێرش) قادری، استاد کرد دانشگاه علوم تحقیقات کرمانشاه و مدرس پیشین دروس تاریخ و فلسفه غرب میباشد. [/author]

میرچاالیاده، ابراهیم را آغازگر واقعی زمان تاریخی در برابر زمان ازلی کە، در زمان ازلی، انسان با سمبلهایی چون جشن و ازدواج، با خدایان زیست و کارخدایان را تکرار می کرد اما در زمان تاریخی، انسان در جدایی از خدا، با ارادە خویش در پی تحقق وعده خدا می رود. این اراده نە وحدت با خدا بلکە ابژه خداست و با وعده خدا، تاریخ را دگرگون میکند، در مسیح به ایمان تبدیل میشود که با آن کوهی جابجا می شود و در مدرنیته سوژه تغییر دهنده دنیا. الیاده در درک تفاوت زمان ازلی و زمان تاریخی و یافتن مصداق زمان تاریخی مهارت خاصی از خود نشان داد همانطور که نیچه و هگل در درک زرتشت به عنوان آوانگارد خدای آپولون و خدای تاریخ، این مهارت را داشتند اما الیاده نیز چون هگل و نیچه در یافتن مصداق دیگری آن، در جهالت مطلق بود. برای مثال هگل چند جملەایی که درباره مهر بکار می برد اگرچه به معنای عقد و پیمان اشاره می کند اما جهالت خود از میترا را به نمایش می گذارد. اما همین جاهلها از نظر مفهومی، دیگری را خوب درک کردند. نیچه زیبا دریافت که دیگری خدای اپولون زرتشت و افلاطون و مسیح، رقص دیونیزوسی است اما در نشناختن هەڵپەڕکە سر از ترکستان در آورد وی نفهمید که دیونیزوس به قول کاسیرر نام یونانی زاگرس است که از طریق اورفئوس به یونان و سوفیستها رسید. الیاده باوجود شناخت مصداق زمان تاریخی، در شناخت مصداق زمان ازلی ناتوان بود از کجا می فهمید که به قول ابن اثیر، نمرود ابراهیم، همان ضحاک است و به قول مقدسی کوردها قبل از حضرت آدم یعنی قبل از زمان تاریخی بودند و آدم را اخراج کردند!! می دانستم چنین جملات غریبی، حتی اگر مولف آن بر معنای آن آگاهی نداشته باشد، حاوی معنایی هستند.کارگردان فیلم جن گیر بی جهت کوردستان را مکان هجوم جن به تمدن مسیحیت نکرد آن نویسنده آلمانی الکی جنگلهای وحشی و ناشناخته غرب آمریکای زمان سرخ پوستان را کوردستان وحشی ننامید. در کتابهای امثال مقدسی در توضیح آن جملات چیز دیگری نخواهید یافت همانطور که در کتاب کوچرا حتی یک جمله باارزش یا هم سطح آن تیر در تاریکی که کورد را جعبه پاندور نامید، نخواهید یافت به همین دلیل من می گویم باید از جملات تصادفی و حاشیه های دیگران مستقل از نیت آنان، متن مستقلی برای کورد تولید کرد.
در مطالب قبلی اشاره ایی هرچند مختصر به خدای ابراهیم در تقابل با خدای هلپرکه کردم. خدا در کورد در درون غار تاریک کوهی که پایین و بالای آن همان خاک و درون آن تاریکی است که خوددا در اگزیستنس شدن زیست بدنی و هلپرکی ظهور می یابد به این معنی که خوددا برای خودها قربانی و بدن کامل هلپرکی همان بدن تک تک اعضای آن است که هم ماده آن و هم عامل آن هستند و تاریکی غار نمادی از نیستی بودن هستی که کنش توافقی انسان به آن هستی و صورت می بخشد. ابراهیم، هنگ کرد،من هنوز نمی دانم آیا مانند زرتشت کینه شخصی در عصیان وی دخیل بود یا چون افلاطون متحیر شد. به هرحال در مقابل تمثیلهای هلپرکی در غار تاریک میترایی کل تمثیلها را مصادره و وارونه کرد. در مقابل غار تاریک، صحرای بزرگ و روشن در معرض خورشید را انتخاب کرد، در برابر رهایی زیست بشر، سرکوب آن بخاطر خدا را رواج داد. در مقابل اب و خاک و خنکی غار، خشکی و بی آبی و گرما را جایگزین و در مقابل قربانی خدا برای بشر، بشر را چه در شکل کامل آن اسماعیل و چه در شکل زیستی آن با قواعد دینی و اخلاقی، قربانی خدا کرد و بخاطر خدا نه خاکی برای نشستن است و نه هاجر آبی برای خوردن که دریافت زندگی نیز در خطر و آب مقدس غار را در صحرا زمزم نامید. مهمتر در برابر زمان محصور در مکان، زمان را از مکان گسست و با وعده زمان، مکان دیگری ساخت. حلقه طواف را به جای حلقه هلپرکه گذاشت با این تفاوت که حلقه طواف به دور خانه خدا می چرخد اما حلقه هلپرکه خود خداست.
مهاجرت ابراهیم از حران، مهاجرت تاریخ از اصل خویش بود. در زیستن با خدا را به زیستن برای خدا تغییر داد. محمد در کنار خانه خدای ابراهیم،چە فکری داشت کە غار را مکان نزول وحی خدا تبدیل کرد؟ تهی کردن غار مهری از معنایش و با پیوند غار با متافیزیک، که حتی عنکبوت حامل حکمت متافیزیک است، مهر ختامی بر میترا بزند که خود را خاتم خواند؟ اما وی نمی دانست که پیامبر دیونیزوس، بازگشت جاودانەایی به رقص خدای غار در ستاندن بهشت از آسمان خواهد داشت.
زبان خوددای غار، زبان تصویر و اگزیستنس بود، خدا جدا نبود که موضوع گفتگو شود،خدا خود خودها لاجرم امکان زبان دیاکتیک و وحی نبود چون خوددا در خودها و نیازی به واسطه پیامبر و فیلسوف نبود که با گسست خوددا از خود،برابری هلپرکی به سلسله مراتب فیلسوف شاه و پیامبر تبدیل و زبان سکوت و تصویر به زبان دیالوگ و وحی و ابزار تبدیل شد. باری، فعلا به جای تغییر جهان باید آن را از نو تفسیر کنیم.

+ posts