اسب تراوا ایرانی در احزاب کوردستان

ئازاد، دیواندره

دموکرات کردن ایران اصلا مساله کورد نیست و نباید باشد، این هندوانەهایی که برخی خبرنگار زیر بغل آقای مهتدی و ساير مسئولان حزبی میگذارد برای جلوگیری از بوجود آمدن یک اتحاد کوردستانی و کوردی است. (چه سادە آقای مهتدی هم شادی کودکانەای میکند).
مگر ایرانی اجازه میدهد آقای مهتدی کارەای شود، هر اتحاد با ایران ، کورد را در اقلیت شمارشی میگذارد، ائتلاف با هر سازمان ایرانی خودکشی هویت سیاسی و سپس وجود کورد به عنوان یک واقعیت میشود، ایرانی وقتی قوی است کورد را نابود میکند و الان هم زمانی است بشدت در جامعه جهانی تحقیر ، بدون آبرو هستند و نیاز به خون مجانی کورد برای بازگشت به سلطه ایرانی بر زاگرس و کوردستان .
در خلال صحبتها ملکوتی اول به آقای مهتدی میگوید شهروند ایرانی ، سپس اجازه میدهد صحبت را در شبکه خود کوردها، ڕوژهەڵات ادامه دهد.
هر گونه تصمیمی برای زاگرس و کوردستان از صندوق رای داخل خاک کوردستان میگذرد، برای ما مهم نیست ایران چه شکلی باشد، چه بسا حکومت ملی/پهلوی بسیار خطرناکتر است برای کوردستان آزادمنش و سرفراز.
هرگونه پیشنهاد به صف کوردان در حقیقت تجزیه حرکت کوردی به تکه پارەهای غیرقابل اتصال است.

ایران هیچگاه دولت-ملت طبیعی و ارگانیک نبودە است. علتش هم این است که ملت های مختلف با سرکوب حکومت مرکزی فارس ها کنترل شده اند. طبعا برای کودتایی در مرکز هم دل نمی سوزانند.

در علوم سیاسی گفته اند چند چیز کشور را به هم می چسباند. یکی از آنها جنگ است. برای مثال جنگ جهانی و دوم انگستان و ولز و اسکاتلند را بهم چسباند و بریتانیا را بیش از پیش مستحکم کرد. اما جنگ ایران و عراق موجب همبستگی بین ملت های ایران و تشکیل یک کشور نشد. در کردستان مثلا کردها نه با عراقیها جنگیدند بلکه عراق متحد آنها بود و دشمن اصلی حکومت مرکزی بود!

در الاحواز عده ای که تعدادشان ده درصد جمعیت عرب تخمین زده می شود به نیروهای دولتی ملحق شدند و بر علیه عراق جنگیدند. دلایل اینها هم صرفا مدهبی و مرجعیت خمینی برایشان بود. عده ای از اینها هم اصولا فقط سرباز بودند. در مقابل بسیاری احوازی ها به ارتش عراق کمک کردند. گزارش های سپاه حاکی است از اینکه در صدها عملیات کوچک و بزرگ نفوذ ایجاد شده بود. و بسیاری عرب ها در تاریکی شب جهت میدان را تغییر می دادند. اصولا اگر شخصیت کاریزمای خمینی نبود تهران فتح شده بود. و با شگردهای مذهبی حکومت ایران توانست هشت سال تنور جنگ را گرم نگاه دارد که آنهم تازه در اواخر جنگ رو به افول بود و تعداد اعزامی ها بنابر گزارش پنتاگون بسیار کاهش یافته بود.

این یعنی حتی جنگ نتوانست یک اتحاد میهنی در ایران ایجاد کند. فیلم هایی در وزارت کشور ایران وجود دارد که نشان می دهد مردم روستاهای عرب در مقابل تانک های عراق مرغ و گوسفند قربانی می کردند. (این را از زبان یک مسئول سابق وزارت کشور در لندن شنیدم)

از موارد دیگر که کشور را به هم می چسباند واکنش جمعی در موارد حوادث گسترده در سطح کشور است. مثل کودتا. واکنش ها به کودتای ٢٨ مرداد در ایران بسیار جالب بود. مصدق شخص میانه رویی بود که با ملت های مختلف در ایران بد هم رفتار نکرد و در دورانش آزادی بیان بود. یکی دونشریه عربی هم گویا در الاحواز با آزادی تمام منتشر می شدند. با این وجود بعد از سقوط مصدق هیچ تظاهرات خیابانی در آبادان که اصولا کل بحث بر سر آن بود اتفاق نمی افتد! هیچ جمعیت کرد و عرب و بلوچی و ترک و ترکمنی در شهرهای بزرگ این مناطق بیرون نمی آید و از مصدق دفاع نمی کند و بر علیه کودتاگران نمی ایستد. این نشان می دهد که در ایران همبستگی ملی وجود نداشته و هیچگاه هم وجود نخواهد داشت. علتش هم این است که ملت های مختلف با سرکوب حکومت مرکزی فارس ها کنترل شده اند. طبعا برای کودتایی در مرکز هم دل نمی سوزانند.

مقایسه کنید کودتای ٢٨ مرداد و واکنش مردم شیلی در کودتای سال ١٩٧٣ که دولت کودتا با مقاومت شدید مردم از مناطق مختلف شیلی روبرو شده بود. و یا کودتای ٢٠١٣ بر علیه مرسی که در تمام مصر بر علیه آن اعتراضات شکل گرفته است. در مورد مصدق اصولا حتی در شهرهای فارس نشین بزرگ مثل اصفهان و شیراز هم تظاهراتی صورت نگرفت! این نشان می دهد که کشور ایران یک کشوری است مصنوعی و دولت ملت نیست. اتحاد داخلی وجود ندارد. و نخواهد داشت.

براساس این دلایل تاریخی است که می شود پیش بینی کرد که ایران روزی تجزیه خواهد شد. چه موافق باشیم و چه نباشیم.

Website | + posts