عارفان فیلسوف و فیلسوفان عارف

[author title=”هێرش قادری” image=”http://www.kurdia.net/wp-content/uploads/2017/12/herish-qadiri.jpg”] ذکریا (هێرش) قادری، استاد کرد دانشگاه علوم تحقیقات کرمانشاه و مدرس پیشین دروس تاریخ و فلسفه غرب میباشد. [/author]
مصداق عارفان فیلسوف، نویسندگان ایرانی هستند و مصداق فیلسوفان عارف،نویسندگان کورد. تفکر اکنون ایرانی نه واقعا اندیشه بلکه عرفان یا الهیات سیاسی قدیم است که مفاهیم فلاسفه را در جهت احیای عرفان سیاسی قدیم بکار می برد. برای مثال نظریه انحطاط طباطبایی و کذب و جاهل خواندن سایر روشنفکران ایرانی، همان انحطاط زرتشتی که در مقابل آن دین تازه را ارائه و خود پیامبر آن دین شد.معجزه روشنفکران نیز، دروغ خواندن ساحران و تاکید بر انحطاط که نتیجه عدم درک پیامبران دروغینی چون سروش است، همان بازتولید بحران زرتشت و غزالی و معجزه اینان، علم تاریخ بە جای وحی است چون هگل تاریخ را خدا کرد و وحی را از خدای تاریخ می گیرند. اما این عارفان که به جای دین، فلسفه را جایگزین کردەاند، بخوبی از فلسفه غرب در جهت شناخت بحران جامعه و ارائه راه حل برای آن برآمدەاند حداقل فلسفه را در خدمت ذهنیت عرفانی ایرانی و از آن از سویی، بهشت گمشده پیشاانحطاط ساختند و از سوی دیگر،مدینه فاضله برای گذار از انحطاط و همدلی عرفانی را به همدلی سیاسی تبدیل که، نتیجه آن عظمت امروز ایرانی با سلاحهایی چون ایران فرهنگی و تمدن کهن آن برای حفظ هبستگی است. اما فیلسوفان عارف کورد نه میوه ذهنیت کوردی هستند و نه قادر به پیوند فلسفه غرب با تفکر یا عرفان کوردی در جهت ساختن تصویری از تمدن کورد و در نهایت تبدیل همدلی عرفانی به سیاسی. فیلسوف عارف، فلسفه غرب را می خواند اما چون یک عارف برای راز و نیاز و در تنهایی خویش می ماند چون در خلا می خواند و روح سمبلیک یا عرفانی کوردی در حافظه وی باقی نمانده است، فلسفه غرب چون خدای عارف، ابژه نیازهای روحانی، بخوانید فکری وی میشود و در تنهایی خویش می ماند که اگر وارد ساسیت نیز شود، کردار سیاسی وی هیچ ربطی به فلسفه خوانده شده وی ندارد یعنی یا در انتزاعیات ذهنی، بخوانید فلسفی می ماند و یا در تهی بودگی سیاست باید مداح حزبی و چون خود احزاب جسم بی روح باقی بماند. نوشتەهای قلم به دستان کورد، نه مبانی ذهن کوردی دارد نه نتیجه نوشته های آنان برخلاف ایرنیان، تاثیری در جامعه کوردی خواهد داشت. اما ایرانیان چون نه با ذهنی تهی بلکه با ذهن ایرانی، فلسفه می خوانند از هگل و هایدگر تا سارتر و فوکو، استفاده اجتماعی و سیاسی می کنند از انتزاعیات و روح فردی خارج خواهد شد. بحث این نیست که نتیجه آن تفکرات مفید بود یا منفی، طبیعی است امروزه نقادی منفی شریعتی جریان دارد. اما این داوری، ازسویی دقیقا تداوم جریان استفاده عرفان ایرانی از فلسفه غربی را نشان میدهد و از سوی دیگر، تداوم و انباشتگی فکر و فرهنگ ایرانی در مقابل با بی تاریخی و تهی ماندگی ما. قلم به دست کورد در روژهه لات هرچقدر هم فلسفه بخواند بازهم عارفی تنها و گسسته از فرهنگ و سیاست جامعه کوردی هستند و فعالیت سیاسی آنان هیچ ارتباطی با مطالعه فلسفی وی ندارد همانطور که در باشور هرچقدر هم از تکست و مفاهیم فلسفی در مقالەها استفاده کنند، بازهم ژورنالیستی است چون فاقد ذهنیت فلسفی در استفاده از فلسفه و ذهنیت آنان جز عصبیت حزب و شهرت ژورنالیستی که همان تهی بودگی اندیشه است، نیست. در یک کلام کورد اکنون، جسمی تهی است و ذهن وجود نداشته کوردی چیزی جز جعبه جمع آوری فاکت ها نیست چون فاقد حافظه و ذهنیت کوردی است که از فلسفە چون کلنک برای جوشاندن آن حافظه استفاده کنند. این مقایسه بیشتر از آنکه نشان از عظمت نویسندگان ایرانی باشد،تهی بودگی ماست. هانری کربن شاکله بند سوژەهای متفکر ایرانی از فردید تا طباطبایی است پس ضعف اندیشمندان ایرانی را درک کنید اما آن ضعف یک چیز است و تهی بودگی ما از اندیشه چیز دیگر. ما دیگر چه حقیرهایی هستیم که امکان نقد یا فراروی از نویسندگان ایرانی نداریم که بر انگشتان کربن می چرخند. چون ما جسمی تهی از فکر هستیم حتی اگر حافظه خوبی برای حفظ اندیشەها داشته باشیم، نقد و داوری ما، از عصیان غریزه جوانهای عشیره و جوین دادن ژورنالیستی فراتر نخواهد رفت و هرگونه مطالعه ما و نتایج فکر ما از حد خلوت عارفانه و کشفهای شهودی عارف،مستقل از اجماع جامعه فراتر نخواهد رفت چون اندیشه وجود نداشته ما نه مبنایی در جامعه و ذهنیت آن دارد نه تاثیری در آن می گذارد. این مشکل از سویی به بی تاریخی ما باز می گردد که چون لباس مدرن حزب را بر عشایر قدیم و ایدئولوژی را به جای عصبیت گذاشتیم، با وجود حضور فیزیکی در دنیای سیاست و مدرن، حضور ذهنی و روحی در آن نداریم لاجرم فکر قلم به دستان نیز جز لباس تازەایی بر تن کهن نیست و گسست یا شکافی که قبلا آن را مطرح کردم، یعنی شکاف جسم و روح یا شکاف سیاست حزبی تهی از فرهنگ و فرهنگ تهی از روح سیاسی که نه سیاستمداران درکی از روح فرهنگ کوردی دارند و نه اهل فرهنگ و محققان ادبی ما درکی از روح سیاسی، تداوم می یابد.

+ posts