تسخیر زن در فرهنگ پارسی/فارسی و آزادی زن در بی فرهنگی ماد/کرد

روز 8 مارس است.
هێرش قادری

تسخیر زن در فرهنگ پارسی/فارسی و آزادی زن در بی فرهنگی ماد/کرد:

آستیاگ (پادشاه ماد) دختری به نام آموتیس -ماندانه- داشته که با «اسپی تاماسِ» مادی،ازدواج کرده است. بعد از تسخیرِ ماد توسط کوروش، کوروش، اسپی تاماس را کشته و زن وی (آموتیس/ماندانه/ماندانا) که دختر آستیاگ است را- طبق روایت افسانه ای، مادر خود کوروش- به زنی گرفت (کاسیاس به نقل از بریان، همان، ۸۰) چونکه در پادشاهی ماد، در صورت نداشتن پسر، تخت سلطنت به داماد می رسید، کوروش با کشتنِ اسپی تاماس (دامادِ آستیاگ) و تسخیر زن او (ماندانا/ماندانه/آموتیس) خود را داماد مادها کرد و مدعی سلطنت مادها شد. احتمال اینکه بعدا بردیا -که شورش مادی علیه پارس ها را زنده کرد- از همین آموتیس بوده باشد، بعید نیست. بنابراین، همانطور که کوروش نه با رضایت و خواستگاری از دختر آستیاگ، بلکه با کشتن شوهرش و با زور وی را تصرف کرد، همانطور هم مادها را نه با رضایت، بلکه با خشونت تسخیر کرد. کشتن مرد خانه (اسپی تاماس) و تسخیر زن او (آموتیس) نمادی از کشتن سرپرست خانه ی ماد، آستیاگ، و تسخیر خانواده ی او، سرزمین ماد بود.
تأکید مهریشت بر پیمانِ میان پدر و پسر، پدر زن و داماد و… که ثوابش بیشتر از دو دوست است، نفى قانون طبیعی و حق از پیش تعریف شده ی پدر بر پسر است. مهریشت میخواهد تمامی روابط، براساس رضایت و توافق افراد شکل گیرد و هر گونه حق طبیعی و سلسله مراتب را چه بین پدر و پسر، چه شاگرد و استاد یا حتی فرمانروا و رعیت، از بین ببرد و تمامی روابط اجتماعی را براساس توافق و رضایت دو طرفه شكل دهد. اینکه پیمان میان دو همشهری ثوابش فقط بیست برابر است، به این دلیل است که میان دو همشهری، فقط پیمان ایجاد رابطه می کند،اما میان پدر و پسر صد برابر است، چون به غیر از پیمان، میان پدر و پسر، رابطه ای از پیش تعیین شده براساس سلسله مراتب پدرخواندگی و حق طبیعی پدر بر پسر هست، که هدف مهریشت از بین بردن آن رابطه ی از پیش تعیین شده ی حق طبیعی پدر بر پسر است. پیمان مهریشت، کاملا مصنوعی و ضد طبیعی است که حتی رابطه ی پدر و پسر-که طبیعی ترین روابط است و امکان حق خوری پسر توسط پدر بیشتر اتفاق می افتد- براساس اختیار و رضایت دو طرف شکل بگیرد و هرگونه حق طبیعی و سلسله مراتبی را منکر می‌شود.
پیمان میان مادر و پسر، که در مهریشت به آن اشاره شده نیز، در همین راستا است. «اگلینگ نمی خواهد پیوند مادر و پسر را پیمان بنامد و پیوند دوستی را آورده، اما در میترا رابطه ی مادر و پسر نیز پیمان است، نه طبیعی بل باید آنرا ساخت» (تيمه، همان، ۴۵) حتی رابطه ی پسر و مادر که عمیق ترین احساسات انسانی در آن متجلی است، باید بر اساس رضایت دو طرفه و ساختگی باشد. چون در آیین میترا نه هیچ حقوق و تابویی آسمانی و از پیش تعیین شده، نه هیچ حوزه ی نااندیشیده ی انسانی و غرایز تاریکِ سرکوب شده، وجود ندارد. وقتی هیچ ماهیت و رابطه ای از پیش تعریف شده، برای انسان و روابط انسانی تعریف نشده و با تصنعی و توافقی کردن کل روابط انسانی، بدون هیچ محدودیتی اجازه ی اگزیستنس شدنِ واقعی هستی انسان را می‌دهد، آیا عمق نظريات #فمینیسم که ماهیت ذاتی سلطه ی مرد بر زن و تفاوت ذاتی دو جنس را ارائه میدهد را نمی توان از آیین میترا استخراج کرد؟ شاید میترا بسیار عمیق تر از فمینیسم، توان احیای حقوق زن را بدون مسخ زنانگی،بدون توجه به تنانه گی صرف زنان داشته باشد، چون، آیین میترا با جنسیت و رفتارهای غریزی دو جنس کاری ندارد، بلکه هرچه که باشد باید براساس توافق و رضایت شکل گیرد نه حق از پیش تعریف شده ی تسلط مرد بر زن و…! ایزدان دیو و پری، دئوه – پئریکا نامیده می‌شوند که در میان مادی های باستانی بدانها اعتقاد داشتند. دیگر ایزدان مادی به دیوان تنزل یافتند. پیریکا pairika نام دیو دیگری در وندیداد است. اسم مؤنث زن، جادو، پری یا زن افسونگری است که با زیبایی خود، مردم را فریب می‌دهد
(وندیداد، فرگرد۱ بند ۱۹)

+ posts