گذار از بت پرستی(کثرت) به خدا پرستی(وحدت ـ توافق)، مقایسه گوهر دین و سیاست در عرب و فارس با کورد

[author title=”هێرش قادری” image=”http://www.kurdia.net/wp-content/uploads/2017/12/herish-qadiri.jpg”] ذکریا (هێرش) قادری، استاد کرد دانشگاه علوم تحقیقات کرمانشاه و مدرس پیشین دروس تاریخ و فلسفه غرب میباشد. [/author]
هگل باور دارد که تصور هر قوم از خدای آن قوم مبنای تشکیل دولت و تصور آن قوم از دولت است یعنی تا تصور هر قومی از خدا دموکراتیک نباشد امکان تحقق دولت دموکراتیکی نیست. وی محتوای دیانت و سیاست را یک چیز می پندارد و دیانت، تصور هر قوم از سیاست و رابطه انسان با خدا رابطه انسان با انسان را تعریف می کند. نکته دیگر گاهی اوقات روح دین به دلیل نامتمدن بودن قوم حامل آن در تضادی عمیق با جامعه و جامعه غرق در هوس و طبیعت می شود. اکنون بر اساس این ایده به مقایسه انتزاعی یا صورت سه سیستم سیاسی عرب و ایران و کورد بر اساس تصور سه قوم از خدا می پردازیم.
تصور عرب و ایران از خدا، خدای قهار و واحد و مطلق که تمامی فرشتگان و کائنات مطیع مطلق و گوش به فرمان وی هستند و خدا پاسخگوی کردارهای خویش نیست چون حکمت الهی خارج از درک عقل بشری است. خدا، خالق نظم کیهانی و هرگونه فضیلت سیاسی و اخلاقی، هماهنگ شدن با نظم کیهانی لاجرم نظم سیاسی در ادامه سلسله مراتب نظم کیهانی است که شاه قرینه زمینی قادر مطلق، فراعقل بشری است و بشر باید برای خدا قربانی کند تا رضایت وی را به دست آورد این قربانی از فرزندکشی و حیوان سربریدن تا انسان کشی با قاتلو فی سبیل الله و مهمتر قربانی غرایز و آزادی بشر در پای تکلیف شرعی است. تصویر خدای اسلام در قران را بنگرید، خدا، قوم های نوح و هود و لوط و…تار و مار و به عذاب دچار می کند و به خاطر اوامر خویش بنیاد خانواده را نیز فدا می کند چون اسماعیل و کنعان چه با طرد فیزیکی و چه نمادین و کسانی که در این دنیا از انتقام در امان ماندەاند، در آخرت به عذاب دائمی خدا گرفتار خواهند شد و اوامر خدا مبنای تمام حقوق و، انسان موجودی مکلف است. در دین زرتشت نیز اهورامزدا کار و زندگی غیر از جنگیدن و انتقام از اهریمن و دیوها ندارد و زمین و آسمان را به عنوان سلاحی برای مبارزه با اهریمن ساخته است حتی انسان ابزار مبارزه اهورا است. طبیعی است تصور چنین خدایی در دو قوم عرب و پارس مبنای سیاست آنان از قریش تا بعث و داعش، از نیزه های پارسی داریوش تا صدور انقلاب یکی با جاهدو فی سبیل الله و دیگری با تبرزین بکش می شود و چون چنین تصوری به چالش کشیده نشده است امکان دموکراتیک شدن و دست کشیدن از سلطه را ندارند.
اما تصور ناخودآگاه کورد از خدا، برعکس است اگر چه تصویر مثال خدا در ذهن خودآگاه ما نیست و بیشتر رسوب یافته سمبلیک آن باقی مانده است و متاسفانه تصویر خدای عرب و فارس در بخشی از جامعه جایگزین تصویر خدای خودی شده است که از سویی برای رهایی از سلطه هژمونیک عرب و پارس باید به نفی تصویر خدای آن دو قوم در کورد پرداخت و از سوی دیگر برای گذا به عالم سیاست باید تصویر رسوب یافته کورد از خوددا را بازاندیشی کرد و در تصور قوم جایگزین کرد که همان اندیشیدن به زیست سمبلیک خویش چون گاوکشی و هلپرکی است چون در فقدان تصویر کورد از خدای خویش و جایگزینی تصور خدای دیگری، باعث مبارزه عملی با ایدەهای دیگری که با وجود هزینه های زیاد از حد بازتولید سلطه فراتر نرفتەایم. اگرچه در کورد برخلاف نظر هگل اندیشه عالی ترین مجرای تصویر از خدا نیست چون روح کورد و خودای کورد برای امثال هگل ناشناخته بود که قادر به تبیین آن باشند و خوددای کورد بیشتر در کردار سیاسی ـ قراردادـ و سمبلها اجتماعی ـ هلپرکی و گاوکشی ـ ظهور یافته است اما اکنون در زوال آن و اسارت در تصویر خدایان اقوام دیگر چاره ایی جز گسست از روح سمبلیک کورد و اندیشیدن به آن نداریم تا از شکل رسوب یافته و ناخودآگاه که با تفسیر یا ذهنیت اسلامی ـ زرتشتی آغشته گشته است، آن را پالوده و به تصویر و اندیشه کوردی که همان خودآگاه شدن بر خوددای کورد است،دست یابیم. خوددای کورد، میترا،برخلف الله و اهورا، ماورا انسان نیست و از انسان قربانی نمی خواهد بلکه خود با ظهور در ظرف زمان و مکان، برای بشر قربانی می کند و به جای انتظار قربانی کردن زیست زمینی بشر در پای تکالیف وی، آنها را به رهایی زیست غریزی خویش در رقص دیونیزوسی ـ هلپرکی فرا می خواند و به جای ظهور در روشنایی که مادەی انسان اسیر صورت خدا می گردد، در تاریکی غار ظهور می یابد که تاریکی چون هیولا ـ مادە بی شکل است که انسان باید آن را خلق و صورت ببخشد. خوددای کورد، حامل هیچ پیام و شریعتی برای اطاعت انسان از آن نیست تنها پیام وی متدولوژیک است نه محتوایی و آن هم قرارداد اجتماعی و توافق انسانها با هم است. یعنی راه رسیدن به خدا، نه نماز و راز و نیاز در خلوت یا جهاد و جنگ، بلکه خوددا خود همان توافق است چه در شکل سیاسی آن قراراد و چه در شکل اجتماعی و سمبلیک آن پردیس یا هلپرکی. وفای به عهد چه سیاسی و چه فردی یعنی خداشدن، عهدی که هیچ محتوایی جز خواست و رضایت طرفین ندارد.

برای درک، از فلاسفه غربی مثال میزنم.هانا آرنت زور و سلطه را از قدرت جدا می کند، در عرب و فارس قدرت، زور و سلطه است چون خدای آنان نیز خدای سلطه و تکلیف است در کورد، قدرت، توافق است نه سلطه و زور که سلطه و زور امروزی و عدم امکان توافق، ناشی از فراموشی خوددای کورد است. همچنین حجاب جهل قرارداد اجتماعی جان رالز یا عقلانیت ارتباطی هابرماس البته به شرطی که هابرماس را از سوژەگرایی کانتی زدوده و رالز را از ماهیت سرمایه داری آن. اکنون خوددا در فلکلوریک و ادبیات و آیینهای ایزدی و یارسال و پیرشالیار و…باقی مانده است اما در عدم آگاهی بر آن چون روح و، تقلیل آن به امری باستان شناسی و ادبی و گسست سیاست، از خوددا ـ فرهنگ، باعث بحران سیاسی امروز گشته است از سویی با جهاد اکبر اسلامی در کوهها از میترا پردیس گسستەایم و از سوی دیگر با توافق با دیگری بر ضد خودی، میتراـ قرارداد را بر روی سر خویش قراردادەایم که این بحران با مذاکره ـکۆبوونەوەهای توخالی و یا نصیحت اخلاقی حل نمی شود بلکه این بحرانی در روح سمبلیک کوردی، بحرانی در عدم آگاهی بر آن روح، بحرانی در عدم تصویر ما از خوددا که خدایان دیگری را جایگزین آن کردەایم و بحرانی در اندیشه تاریخی و سیاسی کورد است. چون خوددای کورد در ما به شکل طبیعی و غریزی باقی مانده و در شکل فکر و سیاست به آن آگاهی نداریم، ما تا طبیعتا و غریزی مبارزه می کنیم کورد هستیم و در امتناع مفهومی و سیاسی خوددای کورد، هرگونه گذار به عالم سیاست و روشنفکری و هرگونه جایگزینی کراوات به جای کلاو دسمال و فرجی، گذار از کوردیت و اسیر دیگری شدن است مانند چیزی که در باره روشنفکری دکتر قاسملو در مقایسه با سادگی شیخ عزالدین حسینی و قبلتر در مطلب طرحی از شکف کوردیت گفتم. به هرحال من در پس تمامی این مطالب به ظاهر پراکنده سوژه مرکزی لامرکز فکر و سیاست یا همان خوددای کوردی را بازآفرینی می کنم که اگر هلپرکی را سیاسی و یا از بازگشت به خوددا می گویم با توجه به هگل که گوهر سیاست و دیانت را در هر قومی یکی می داند، سعی در استنباط گوهر سیاست کوردی از دین آن دارم.البته دیالکتیک تاریخی هگل درکی از آن ندارد یا آن را مرحله بتدایی درک روح می داند غافل است از آنکه کل دیالکتیک تاریخی وی گسست و بازگشت به اصل است نه تکامل آن به همین دلیل وی، اگرچه ژرفای خود را در درک وروردی دالان تاریخ با زرتشت و کوروش نشان داد اما دیگری آن را نشناخت و در جهالت خویش، دیگری نور زرتشتی را طبیعت فرض کرد. چند جملەایی که هگل در باره میترا نوشته است، جهالت وی را از میترا نشان می دهد که به جای طبیعت آن را دیگری تاریخ بشناسد. نیچه نیز در ترکستان یونان به دنبال دیگری زرتشت، دیونیزوس می گشت غافل از آنکه به قول کاسیرر، دیونیزوس نام یونانی زاگرس و دیونیزوس نه یونانی بلکه زاگرسی است وی نفهمید به دنبال هلپرکی و میترا سرگردان است و تنها رگه هایی از آن را سوفیستهای همسایه آناتولی قبل از ترک شدن به ارث بردند.
اکنون بر اساس تصویر هر قوم از خدای آنان چگونه طرحی برای راه حل می توان ارائه داد؟
کوردستان امروز چون اعراب و پارسهای زمان محمد و کورش غرق در بت پرستی شده است که بت امروزی که مانع از خوداپرستی ـ دولت، شده است بت عصبیتهای حزبی و پرستش خدای بیگانه است. محمد، الله را فراتر از بتها انتزاع و با حمله به شریکان الله زمینه فکری تشکیل امپراتوری واحد و نفی کثرت قبایل را پردازش کرد اما وحدت عربی ـ اسلامی بر اساس نظم کیهانی با حذف کثرتها و نظمی سلسله مراتبی بر مبنای فتح و غارت دیگری بود که قریش ـ عرب در راس هرم و اقوام مغلوب در قاعده آن.این وحدت با حذف کثرتها و تدوین سیاست بر اساس نظم سلسله مراتبی کیهانی که شاه قرینه زمینی خدا و پاسخگو نیست در ایران نیز با هخامنشیان تکوین یافت که با انتزاع اهورا،بت پرستی قبایل را نابود و تکثر قبایل را در پای وحدت امپراتوری حذف کردند.اما با توجه به خوددای کورد (میترا قرارداد ـ پردیس)که اشاره کردم، گذار از بت پرستی به خوددا پرستی، گذار از کثرت به توافق در کورد، متفاوت است چون خوددا نه در متافیزیک بلکه خود همان توافق انسانها و وحدت نه با حذف کثرتها بلکه توافق خود کثرتهاست لاجرم خوداپرستی کورد جز با بودن و توافق همه بتهای حزبی، امکانی در تصور ندارد. بنابراین، حق و ماهیت پیشینی، که ما با سابقەتر، مدرنتر، کوردتر، و..هستیم یعنی بت عصبیت حزبی را کنار بگذارید و به خوددا که همان توافق و قراراد اجتماعی در جهل به گذشته و نتیجه آن است، بازگردید مثل هضم شدن فردیت در کلیت هلپرکەایی که مثال زدم کە، نه هضم واقعی فرد، بلکه کنار زدن ماهیت و صورتهای پیشین و دریافت صورت از کل یا تقدم توافق بر قانون است چون خوددای کورد، همان بدن کامل با تصویر هلپرکی و بدن کامل چیزی جز حلقه تک تک بدنها نیست یعنی دولت کوردی چیزی جز توافق سیاسی کثرتهای حزبی نیست.

+ posts